حجتالاسلام محسن قمی: طرح موضوع شورای رهبری «بحث انحرافی» است
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، شهادت 5 نفر از اعضای خانوادهاش در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، جانباز شدنش در حصر آبادان، مسئولیتهای بیشمار در نظام جمهوری اسلامی از جمله رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها از سال 78 تا 84، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاون ارتباطات بین الملل دفتر مقام معظم رهبری از سال 84 تا امروز و نماینده مردم تهران در دورههای سوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری از او فردی ساخته است که رهبر معظم انقلاب در وصف وی میفرمایند: «زحمت ما خیلی بر دوش ایشان است، من از طرف خودم از خانم ایشان عذرخواهی میکنم».
بر همین اساس بر آن شدیم تا با حجت الاسلام والمسلمین محسن قمی از مجلس خبرگان رهبری، شورایی شدن رهبری، شرایط احراز صلاحیت فقاهت کاندیداهای مجلس خبرگان، تلاش برخی برای دور زدن قانون با تأییدیه آوردن از علما به جای شرکت در آزمون کتبی، اهمیت یافتن انتخابات این دوره خبرگان برای اپوزیسیونهای داخل و خارج و حضور وی در لیستهای جریانات مختلف انتخابات خبرگان بپرسیم که البته به دلیل کوتاه بودن زمان مصاحبه بسیاری از سوالات بیپاسخ ماند. در ادامه متن این گفتوگو آمده است.
مجلس خبرگان ذخیره معنوی کشور است/ مجلسی برای شکستن بنبستهای سیاسی
در ابتدای گفتوگو از جایگاه مجلس خبرگان بگویید و اینکه اهمیت آن برای کشور و انقلاب به چه صورت است؟
مجلس خبرگان رهبری همیشه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است به دلیل اینکه مسئولیت مجلس خبرگان بر دو محور میچرخد. ابتدا مسئله تعیین رهبری و دیگری حفظ و استمرار رهبری است. به این معنا که مجلس خبرگان رهبری مجلسی است که برای لحظههای حساس درنظر گرفته شده است. مجلسی برای شکستن بنبستهایی که ممکن است در فرایند نظام سیاسی جامعه پدید بیاید.
مجلس خبرگان، مجلس لحظههاست و به تعبیر مدیریت عالی نظام؛ مجلس خبرگان مانند صندوق ذخیره معنوی کشور است که مردم با حضورشان در انتخابات و ریختن رأی خود در این صندوقها، اعتمادشان به این مجلس را نشان میدهند و این صندوق ذخیره معنوی نظام را تشکیل میدهند.
همچنین در لحظات بحرانی که خلأ رهبری پدید میآید و دشمنان برای سوءاستفاده از این خلأ چشم طمع میدوزند، مجلس خبرگان میتواند طمع دشمنان را به یأس تبدیل کند و از طرف دیگر عامل سکون، آرامش و اطمینانخاطر دوستداران نظام و انقلاب شود.
چرا انتخابات خبرگان در این دوره تا این حد برای جریان اپوزیسیون داخل و خارج اهمیت پیدا کرده است؟
در شرایط کنونی دو عامل باعث شده که مجلس خبرگان در افکار عمومی در داخل و خارج بیشتر مورد توجه قرار گیرد. عامل نخست این است که فرایند مسائل مربوط به برجام و مذاکرات هستهای جایگاه رهبری را در افکار عمومی دنیا و داخل بهتر نشان داد و مشخص کرد نقشی که رهبری در مسائل مختلف ایفا میکند، چه نقشی است.
در موضوع هستهای مشاهده کردیم که رهبری هم در آغاز مذاکرات و هم در فرایند مذاکرات با تعیین خطوط قرمز، هم در تأیید نهایی مصوبات شورای عالی امنیت ملی و اعلام الزامات 9گانه که حیاتی و دقیق بود، برای همگان مشخص شد که باید در چه چارچوبی حرکت کنند.
مذاکرات هستهای نقش و جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی را به همگان فهماند
هیأت مذاکرهکننده بارها به این نکته تصریح داشتند که خطوط قرمزی که رهبری تعیین میکردند قوت قلبی برای ما بود تا در مذاکره با طرف مقابل از آن بهرهمند شویم، چون میدانستند آنچه که رهبری به عنوان خطوط قرمز تعیین میکند لایتخلف است.
مرحوم میرزای شیرازی که حکم تحریم تنباکو علیه قرارداد رژی را دادند، وقتی که مسیر به این سمت رفت که این فتوا به کرسی بنشیند، دربار عقبنشینی کرد و قرارداد لغو شد. بر حسب ظاهر همه خوشحال بودند إلا خود مرحوم شیرازی که دیدند ایشان ناراحت هستند و گریه میکنند.
گفتند چرا گریه میکنید؟ مرحوم شیرازی گفتند تا امروز این افراد قدرت مرجعیت را نمیدانستند، حالا که قدرت مرجعیت را متوجه شدند، میروند و دسیسه میکنند. برای نفوذ در مسئله مرجعیت و ضربه زدن به این عامل قدرت جهات تشیع و لذا من نگران آینده هستم، به همین دلیل ما الان باید دغدغه انتخابات مجلس خبرگان را داشته باشیم. مبادا که عناصری بخواهند با نفوذ ولو با نفوذهای مرحله به مرحله در خبرگان حضور پیدا کنند.
عامل دوم در اهمیت یافتن مجلس خبرگان در برهه کنونی این است که تصور برخی از دشمنان این است که ممکن است مجلس خبرگان آینده مجلسی باشد که بخواهد رهبر تعیین بکند.
این در حالی است که الحمدالله نشاط، انگیزه و صحت و سلامتی مقام معظم رهبری خیلی بهتر از گذشته است و خود ایشان چند سال قبل در دیدار با مقامات خارجی بیان فرمودند که امروز انگیزه و نشاط من برای کار در مقایسه با 10 سال گذشته چند برابر شده است، لذا از این جهت دشمنان ما راه اشتباهی میروند.
شما از نفوذ مرحله به مرحله در خبرگان صحبت کردید. ما مشاهده میکنیم همه جریانات و گروهها از نفوذ میگویند، اگر بخواهیم ریزتر به بحث نفوذ بپردازیم، باید به چه ویژگیهایی دقت کنیم؟ ویژگیها و مصادیق نفوذ خصوصا در حوزه خبرگان رهبری چیست؟
ملاک و معیار برای این مسائل خود انقلاب است. ما در سی و هشتمین سالگرد تولد انقلاب هستیم و مسئله انقلاب و ضدانقلاب معیار خوبی در این قضیه است. اگر اصولی که انقلاب برپایه آنها استوار است خوب شناسایی شود، میتواند مسئله نفوذ را هم برای ما تبیین کند. انقلاب ما بر باور به خداوند، وحدانیت او و عدالت در عصر تشریع و تکوین و همچنین باور به کرامت و شرافت انسانها استوار است.
اهدافی هم که انقلاب به دنبال آن بود، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و خودکفایی در علم و فناوری، مبارزه با فقر، مبارزه با نظام سلطه جهانی، حمایت از محرومین بود که در قانون اساسی ما هم ذکر شده است. تبیین معیارها و شاخصها، مقدم بر تعیین مصادیق است.
زمینه نفوذ، شرمساری برخی در موضعگیری علیه ضدانقلاب است
ما الان وقتی میخواهیم شاخصههای انقلاب را مشخص کنیم، میتوانیم بگوییم اعتقاد به اسلام، قانون اساسی و باور به خط امام خمینی (ره) و آرمانهای دوران دفاع مقدس و شهدا، آرمانهای مربوط به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و حمایت از مستضعفین، اعتقاد به مصداق ولیفقیه که الان مقام معظم رهبری هستند، اینها جزو اصول انقلاب حساب میشود. هر فردی که این اصول را قبول داشت در طیف انقلاب قرار میگیرد.
یک طیفی هم داریم که ضدانقلاب هستند. آنها رسماً و صراحتاً اکثر یا برخی از این اصول را قبول ندارند، برای مثال یا اسلامیت نظام را یا خط امام را قبول ندارند. اما یک طیف سومی وجود دارد که در این خصوص صراحتاً حاضر نیستند در برابر ضد انقلاب موضع بگیرند و گاهی هم احساس شرمساری میکنند و یا مماشات میکنند.این مماشات در برابر اصول انقلاب چیزی نیست که پذیرفته باشد. اینها زمینههای نفوذ است.
هیچ فردی نمیتواند بگوید انقلاب بر محور من میچرخد
پافشاری و صراحت لهجه در دفاع از اصول انقلاب، اصلی است که میتواند معیار ما را برای تشخیص نفوذ مشخص کند. بر این اساس، انقلاب یک نقطه نیست، یک طیف است. هیچ فرد و جریانی نمیتواند بگوید که من انقلاب هستم و انقلاب بر محور من میچرخد. همه باید بر محور انقلاب و ولایت بچرخیم.
این طیف گسترده انقلابی که شامل اکثریت مردم ایران میشود را باید زیر چتر ولایت حفظ کرد، تکلیف گروه ضدانقلاب هم مشخص است، اما گروه وسط که حاضر نیستند صراحتاً اتخاذ موضع کنند، باید مواظبت از اینها صورت گیرد، چرا که نفوذ از طریق اینها شکل میگیرد.
مشاهده میکنیم از مدتها قبل جریان خاصی به دنبال دوقطبی کردن فضای انتخابات مجلس خبرگان است. آیا شرایط مجلس خبرگان با این فضاها تناسب دارد، فضایی که نشان دهد برخی به دنبال کسب قدرت هستند؟
بنده مجلس خبرگان را در اصطلاح ورزشی به تیم ملی تشبیه میکنم. همانطور که ما تیمهای باشگاهی داریم و این تیمها طرفداران خاص خود را دارند، ادبیات خاص خود را هم دارند و طبعاً رقابتی هم بین این باشگاهها است، اما علاوه بر باشگاهها یک تیم ملی هم داریم که رقابت در تیمهای باشگاهی، در تیم ملی به وحدت تبدیل میشود. همانهایی که در تیم باشگاهی با هم رقیب هستند، وقتی در تیم ملی قرار میگیرند با هم رفیق و همکار میشوند.
نسبت مجلس خبرگان به بسیاری از نهادها، نسبت تیم ملی است به تیمهای باشگاهی، لذا مجلس خبرگان باید مظهر وحدت، اقتدار و امنیت ملی کشور باشند. انتظاری که مردم از خبرگان دارند، دوری کردن از هوی و هوس و اجتناب از دنیازدگی و رفاهزدگی است.
مصوبات مجلس خبرگان باید به گونهای باشد که بر دلها بنشیند، نه اینکه به خاطر الزامات قانونی مورد پذیرش قرار گیرد. این کارکرد مجلس خبرگان وقتی انجام میپذیرد که جناحبندیهای سیاسی و یا برجسته کردن اختلافات سلیقهای و ورود به مسائل حزبی و باندی در آن نباشد، چرا که اگر این اتفاق صورت نگیرد، باعث میشود جایگاه و قدر مجلس خبرگان کاسته شود و اعتبار خود را از دست دهد.
تاکنون مجلس خبرگان تا حد زیادی اینگونه رفتار کرده است که دور بوده از جناحبندیهای سیاسی و به مسائل کلان کشور، انقلاب و نظام تمرکز کرده است.
با این شرایط چرا برخی به دنبال تصاحب و نفوذ به این مجلس هستند؟
مجلس خبرگان رهبری میدانی برای کسب قدرت نیست، میدانی برای معنویت است، میدانی برای خدمت و تحقق آرمانهای اسلام و انقلاب است. بوده و هستند کسانی که دوست دارند مجلس خبرگان را به سمت خط و خطوط سیاسی و جناحبندیهای سیاسی سوق دهند.
امیدواریم همچنان که مجلس خبرگان تاکنون خود را از این مسائل دور نگه داشته است، در آینده هم همینگونه باشد.
بخشی از سیاسی کردن مجلس خبرگان را در هجمه به شورای نگهبان دیدیم، از اینکه گفته شد خود شورای نگهبان صلاحیتش را از کجا آورده که امروز میخواهد صلاحیت دیگران را بررسی کند.
منتقدان به شورای نگهبان سه گروه را تشکیل میدهند، گروه نخست کسانی هستند که جایگاه شورای نگهبان را قبول ندارند و وجود این شورا را با دموکراسی مخالف میدانند، اینها طبعاً سکولار و افرادی هستند که به نظام انقلاب اسلامی باور ندارند.
گروه دوم کسانی هستند که ممکن است جایگاه شورای نگهبان را به عنوان یک نهاد قانونی و یا براساس باورهای دینی میپذیرند، اما درصدد تضعیف این شورای نگهبان موجود هستند.
گروه سوم کسانی هستند که نه میخواهند جایگاه شورای نگهبان را تضعیف کنند و نه کلیت این شورای نگهبان موجود را زیر سؤال ببرند، اما انتقادی هم به عملکرد شورای نگهبان دارند.
روند قانونی تعیین اعضای شورای نگهبان، وجهی برای تضعیف کلیت این شورا باقی نمیگذارد
باید تکلیف این سه گروه را از هم متمایز کنیم. گروه اول، اصولاً با اسلامیت انقلاب ما ناسازگاری دارند. گروه دوم هم به نظر میآید غافل از این هستند که این شورای نگهبان وقتی روند قانونی تعیین اعضایش طی شده و فقهای آن توسط رهبری و حقوقدانانش از مسیر قوه قضائیه و مجریه تعیین شدهاند، این مسیر قانونی است دیگر وجهی برای تضعیف کلیت این شورای نگهبان وجود ندارد مگر برخی اغراض غیرمشروع در میان باشد.
گروه سوم، ممکن است انتقاداتی داشته باشد، بر همین اساس باید باب گفتوگوی این افراد با اعضای شورای نگهبان باز شود تا بتوانند صحبت کنند. البته نباید اجازه دهیم در این گفتوگو ها افراد افراطی و تندرو سخنگو شوند. افراد معتدل منطقی در این گفتوگو وارد شوند. ممکن است برخی افراد بعد از توضیحاتی که شورای نگهبان به آنان میدهد، قانع شوند و یا برعکس، این فضای گفتوگو را ما نباید ببندیم.
چگونه است برخی که خود از صافی شورای نگهبان عبور کردهاند و زمانی مدافع آن بودند، امروز به دنبال زیر سؤال بردن کلیت این شورا هستند؟
تضعیف کلیت هیچ نهادی مورد قبول نیست و اصلا به مصلحت نیست. هیچ کدام از نهادهای قانونی کشور نباید کلیتشان تضعیف شود. نباید کلیت این جایگاه را که در قانون اساسی هم آمده زیر سوال برد. فرایند کار این شورا هم که در قانون اساسی آمده باید مورد قبول باشد و زیر سؤال بردن این شورا و کارکرد آن کار عقلایی نیست، اما در عین حال باید بین گروه دوم و سوم تفاوت قائل شویم.
کسانی که با فضاسازی و هجمه به شورای نگهبان به دنبال این هستند که با تحت فشار قرار دادن این شورا، نظر خود را به کرسی بنشانند، در چه طیفی میگنجند؟
میتوانیم مصادیق را در این سه گروهی که گفتم جای دهیم. امروز نمیتوانیم درخصوص همه موارد نظر دهیم، باید بررسی شود که مصادیق در کدام طیف قرار میگیرند، اما این را میتوانیم بگوییم که گروه اول و دوم یک حکم واحدی دارند، گروه سوم را نباید با گروه اول و دوم یکسان دید. حال اینکه ببینیم مصادیقش چه کسانی هستند، باید بررسی شود.
در راستای تضعیف مجلس خبرگان و دوقطبی کردن فضای آن، شاهد طرح مسائلی قدیمی و کهنه ازجمله «شورای رهبری» هستیم. طرح این مسائل آن هم در برهه کنونی با چه انگیزهای مطرح میشود؟
مجلس خبرگان در چارچوب قانون اساسی میتواند عمل کند و نه فراتر از آن. در قانون اساسی اولیه، این موضوع مطرح بود که اگر کسی وجود داشته باشد که مورد پذیرش اکثریت مردم است، مجلس خبرگان او را به عنوان رهبر معرفی میکند، ولی اگر یک فرد نبود، آن زمان شورای رهبری را معرفی میکردند.
طرح موضوع شورای رهبری «بحث انحرافی» است/ رهبری فردی، کارآمد است
در اواخر عمر شریف امام خمینی(ره) که قانون اساسی بازنگری شد، بحث شورای رهبری از قانون حذف شد. الان مجلس خبرگان تنها میتواند رهبر انتخاب کند و نه شورای رهبری، لذا هر نوع پیوند برقرار کردن بین انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مسئله شورای رهبری یک بحث انحرافی است. تا وقتی این قانون اساسی است، خبرگان باید براساس انتخاب فرد جلو بروند و نه شورای رهبری.
هدف از طرح این موضوع به قول شما انحرافی در برهه فعلی توسط برخی افراد چیست؟
آنچه که تجربه درخصوص رهبری فردی به ما نشان داده، هم در دوران رهبری حضرت امام (ره) و هم در دوران رهبری مقام معظم رهبری، یک تجربه کاملاً موفق بوده است، هم در عرصههای سیاسی توفیقات زیادی داشتیم که نظام باثبات و دارای قدرت گفتمانی در سطح جهانی است و هم در عرصههای علم و فناوری و هم نظامی و اقتدار ملی.
تجربه به ما نشان داده است رهبری فردی، رهبری کارآمدی است، پس اگر بخواهیم بحثهای دیگری از جمله شورایی کردن رهبری را مطرح کنیم به منزله این است که میخواهیم به دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی لطمه وارد کنیم و طبعاً کسانی که علاقمند به انقلاب اسلامی هستند. علاقمند به حضرت امام و قانون اساسی هستند، همین قانون اساسی را براساس آنچه که تجربه ما هم نشان داده و آن رهبری فردی است پیگیری میکند.
درخصوص نحوه احراز صلاحیت کاندیدای مجلس خبرگان به خصوص فقاهت این کاندیداها سوالات زیادی مطرح است، روند قانونی این احراز صلاحیت به چه گونه است؟
قمی: تعیین قانون مربوط به انتخابات مجلس خبرگان رهبری و آییننامههای داخلی مجلس خبرگان رهبری بر عهده خود مجلس خبرگان است؛ یعنی نهاد دیگری نمیتواند برای مجلس خبرگان قانون انتخابات بنویسد و یا آییننامه داخلی بنویسد.
بر اساس سنتی که از ابتدای انقلاب بوده است، مجلس خبرگان رهبری تصویب کرده که اختیاراتش در باب تعیین صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان رهبری و سایر مواردی که به اجرای قانون انتخابات خبرگان مربوط میشود را به شورای نگهبان واگذار کند.
شورای نگهبان در حال حاضر درباره مجلس خبرگان دو وظیفه دارد، ابتدا وظیفهای که از سوی خود مجلس خبرگان به این شورا محول شده و دیگری براساس قانون اساسی است که نظارت بر همه مراحل انتخابات برعهده شورای نگهبان است.
در حال حاضر شورای نگهبان وظیفهای را انجام میدهد که مجلس خبرگان از این شورا خواسته است، در ضمن رسالت اصلی خود که قانون اساسی برعهده شورا گذاشته که نظارت بر انتخابات است را هم انجام میدهد.
ملاک؛ احراز فقاهت کاندیداهای مجلس خبرگان توسط فقهای شورای نگهبان است/با تأییدیهها نمیتوانیم حکم دهیم
آنچه که در قانون آمده این است که احراز فقاهت و سایر شرایط مربوط به نامزدهای مجلس خبرگان مثل عدالت، بصیرت، شجاعت بر عهده شورای نگهبان است و فقهای شورای نگهبان نیز احراز فقاهت نامزدها را انجام میدهند.
این احراز فقاهت میتواند کانالهای مختلفی داشته باشد، نحوه و اجرای آن برعهده خود فقهای شورای نگهبان است، اگر احراز شخصی داشتند میتوانند به آن عمل کنند، اگر از طریق امتحان و یا از طریق گواهی دیگران درباره نامزد، البته آنچه که در این بین ملاک است، احرازی است که فقهای شورای نگهبان نسبت به فقاهت نامزد مربوطه داشته باشند و لذا میبینیم شورای نگهبان در دورههای مختلف از این شیوهها برای احراز صلاحیت استفاده کرده است. از جمله در این دوره هم به همین شکل بوده است.
آنچه که ملاک و شاخص است، این است که فقاهت کاندیداها برای فقهای شورای نگهبان احراز شود، اگر احراز شد حتی نیاز به امتحان هم وجود ندارد، اما اگر احراز نشد میتواند امتحان هم گرفته شود و این طبق قانون است.
اگر کسی توثیقی از دیگر علما داشته باشد و یا حتی صاحب تألیف باشد، اما فقهای شورای نگهبان فقاهت این کاندیدا احراز نشود، هیچکدام از اینها نمیتواند مانع اجرای وظایف فقهای شورای نگهبان شود.
حال با توجه به اینکه احراز صلاحیت طبق قانون مشخص است، چرا برخی با فشار به شورای نگهبان به دنبال دور زدن قانون هستند؟
آنچه که ملاک و قانون است، این است که فقهای شورای نگهبان درباره فقاهت یک نامزد به این اطمینان برسند. حال از هر راهی که به این اطمینان میشود رسید.
چرا که نوشتن تأییدیه بستگی دارد که چه کسی نویسنده این تأییدیه است و مستنداتش در این تأییدیه چیست، آیا حدسی است یا حسی است.به همین خاطر نمیتوانیم با تأییدیه حکم کلی کنیم ولی میتوانیم بر آنچه که در قانون آمده تأکید کنیم. بر همین اساس باید فقهای شورای نگهبان اطمینان پیدا کنند که این نامزد دارای شرایط فقاهت هست.
شما تأییدیه را دارای شرایطی دانستید، اینکه افرادی یک نامزد را علامه مینامند اما فقهای شورای نگهبان فقاهت آن نامزد را احراز نمیکنند به چه صورت است؟ آیا تأییدیهها با انگیزه خاصی صادر میشود؟
همان که بیان کردم جواب سوال را میدهد و اینکه باید فقهای شورای نگهبان اطمینان پیدا کند که این نامزد دارای شرایط فقاهت هست.
نظر جنابعالی درخصوص نحوه تشخیص اصلاح برای رأی دادن و اینکه آیا باید به لیست رأی داده شود و یا به شناخت شخصی، چیست؟
خداوند دو حجت به انسانها عطا کرده است، حجت باطن و حجت ظاهر. حجت باطن که عقل است و ظاهر هم پیامبران هستند. وقتی میگوییم عقل حجت است؛ یعنی خداوند فردا از ما سؤال خواهد کرد شما که عقل داشتید چرا به مستلزمات عقل عمل نکردید؟ پس وظیفه اول همه این است که بنای عقل را در این خصوص مراعات کنند.
بنای عقل این است که فرد اگر شخصاً شناختی نسبت به یک حقیقت یا شخصی دارد، وظیفه دارد براساس آن شناخت فردی عمل کند، لذا امام (ره) هم تأکید داشتند که شما اگر کسی را میشناسید که برای نمایندگی چه شورا، چه خبرگان، چه ریاستجمهوری صلاحیت ندارد، نباید به آن رأی بدهید ولو جزو همه لیستها هم باشد.
و اگر کسی را میشناسید که صلاحیت دارد، باید به آن رأی بدهید، ولو اینکه در هیچ لیستی هم حضور نداشته باشد.
اما چون اکثر مردم از این نوع شناخت برخوردار نیستند، یا ممکن است نسبت به یک یا دو نفر از نامزدها شناخت داشته باشند، در این مواقع است که مقام معظم رهبری هم فرمودند؛ مراجعه به لیستهایی بکنید که تهیهکنندگان آن لیست مورد تأیید شما هستند.
شما در کدامیک از لیستهای انتخابات مجلس خبرگان قرار دارید؟ و یا اینکه تا به حال کدام جریان از شما درخواست کرده تا در لیست آنان قرار بگیرید؟
در انتخابات بصورت مستقل وارد شدهام
ابتدا باید تشکر کنم از مردم استان تهران که در دوره سوم و چهارم بنده را به عنوان نماینده خود در مجلس خبرگان انتخاب کردند. بنده در آن دوران به عنوان مستقل وارد انتخابات شدم. در این دوره هم از ابتدا اعلام کردم که به عنوان فرد مستقلی میآیم، اما این مستقل بودن به این معنا نیست که با احزاب و گروهها هیچ رابطهای نداشته باشم. اعلام کردیم هر گروهی که بخواهد حمایت کند، از لحاظ ما بلامانع است و از آنان تشکر میکنیم و اگر گروهی هم حمایت نکرد، از آنان تشکر میکنیم.
تا به حال جریانی از شما برای حضورتان در لیست درخواست نکردهاند؟
آنچه که به ما گفتهاند این است که در اکثر لیستهای مهمی که وجود دارد، نام من هم در آنها وجود دارد.
پس اگر هم جریانی نام شما را در لیست خود قرار دهد، رد نمیکنید.
ما به هر کسی که نام بنده را در لیست خود بگذارد جواب منفی نمیدهیم، ولی اگر اسم من در لیستی باشد، بدین معنی نیست که همکاری با آن لیست دارم.
یعنی تأیید آن لیست هم از جانب شما تلقی نمیشود؟
بله، تأیید هم تلقی نمیشود. بر این اساس، جلو میروم که مستقل باشم و فکر میکنم تجربه در دو دوره گذشته در خصوص ورود مستقل به عرصه تجربه موفقی بوده است، البته در دوره گذشته اکثریت لیست از بنده حمایت کردند، این دوره هم فکر میکنم این فرایند تکرار شود.
در تعیین رؤسای دانشگاهها نباید آن حاشیهها بوجود میآمد
فرصت کمی به پایان مصاحبه مانده است، یک مقدار از فضای انتخابات فاصله داریم و در خصوص شورای انقلاب فرهنگی صحبت کنیم و آن اینکه چرا برای انتخاب رؤسای دانشگاهها در شورا آن همه حاشیه به وجود آمد. حتی در برخی مواقع اقدام خلاف قانون هم مشاهده شد، از جمله اینکه باید تمامی اعضای کمیته 5 نفره انتخاب رؤسا برای ریاست فردی به یک دانشگاه رأی دهند، اما در مواردی اینگونه شد؟
بالاخره حاشیههایی وجود داشت که نباید ایجاد میشد. ماجرا اینگونه بود که انتخاب رؤسا به اتفاق اعضای جلسه باشد، حال اگر کسی در جلسه شرکت نکرد مشکلی پیش نمیآید.
مگر قانون اعلام نکرده هر 5 عضو کمیته باید رأی مثبت دهند، تا رئیس دانشگاه انتخاب شود؟
اگر یک نفر مخالفت می کرد باید آن موضوع در شورا مطرح شود نه اینکه اگر کسی غیبت داشت و یا در جلسه نبود، کمیته نتواند کار خود را انجام دهد.
سوال پایانی را درخصوص برجام بپرسیم و آن اینکه چرا اقتصاد کشور را معطل آن نگه داشتند و به وسیله آن انتظارات مردم را بالا بردند؟
تکیه کردن بر نیروهای داخلی، امکانات داخلی و تولیدات داخلی راهحل اساسی مشکلات است، چشم امید بستن به کمکهای بیرون، هیچ موقع نتوانسته تکیهگاه خوبی برای پیشرفت کشور باشد و طبعاً آنچه که رهبری نیز بر آن تأکید کردهاند، این است که راهحل ما اقتصاد مقاومتی است.
ایجاد امید کاذب برای بهرهگیری از کمکهای خارجی به ضرر مردم است
لذا ایجاد امید کاذب در مردم برای بهرهگیری از کمکهای خارجی هم به ضرر مردم است و هم به نتیجه نخواهد رسید، چرا که تجربه نشان داده معمولاً کشورهای خارجی و نظام سلطه به فکر منافع ملی خودشان هستند و نه ما.
هم تبلیغات رسانهای ما و هم رویکرد دولتمردان و احزاب ما باید سمت تحقق اهداف و اقتصاد مقاومتی برود و ما راه دیگری برای حل مشکل اقتصاد کشور نداریم که اگر در این راستا قدم برنداریم موضوع نفوذ اقتصادی هم پدید میآید. نفوذ اقتصادی هم بر اثر بیتوجهی به اقتصاد مقاومتی پدید خواهد آمد.
منبع: فارس
دیدگاه تان را بنویسید