احمدينژاد همواره دنبال فرصت براي ابراز وجود و بازگشت به قدرت است
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامهنیوز، حضور اصلاحطلبان در مجلس دهم اگرچه حركتي روبه جلو براي اين جريان به شمار ميرود اما مستلزم دورانديشي و برنامهريزي است. به نظر ميرسد با توجه به شرايط داخلي و خارجي، به همان اندازه كه ورود اصلاحطلبان به مجلس حائز اهميت است، عملكرد و كيفيت حضور آنها نيز داراي اهميت است. اين در حالي است كه در ماههاي باقيمانده از دولت آقاي روحاني، مجلس دهم با چالشها و فرصتهاي مهمي روبه روخواهد بود كه در سرنوشت دولت اول حسن روحاني تاثيرگذار است. به همين دليل براي بررسي مهمترين چالشها و فرصتهاي پيش روي مجلس دهم ودولت تدبيرو اميد با فيضا... عرب سرخي فعال سياسي اصلاحطلب گفتوگو كرديم. عرب سرخي به«آرمان»گفت: « اگر گمان كنيم تندروهاي سياسي در انتخابات رياستجمهوري به صورت منفعلانه رفتار خواهند كرد بسيار خوشبينانه خواهد بود. تندروهاي سياسي نشان دادهاند براي كارشكني در اجرايي شدن سياستهاي دولت آقاي روحاني حتي از حمله به سفارت عربستان و ايجاد تنش منطقهاي بين دولت و دشمنان منطقهاي نيز پرهيز نميكنند؛ به همين دليل در انتخابات رياستجمهوري با تمام قوا و امكانات خود وارد رقابتهاي انتخاباتي خواهند شد. در
نتيجه عزم اصولگرايان براي رقابت با آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري۹۶ جزم شده و براي شكست روحاني هم قسم شدهاند.» در ادامه متن گفتوگوي «آرمان» با فيضا... عرب سرخي را از نظر ميگذرانيد: در حالي كه اصلاحطلبان در دور دوم انتخابات مجلس با ليست سراسري ائتلاف اميد وارد رقابتهاي انتخاباتي شدهاند، اصولگرايان بدون ارائه ليست و با چراغ خاموش در صحنه انتخابات حاضر شدهاند. دليل عدم ارائه ليست توسط اصولگرايان چيست؟اصولگرايان در دور دوم انتخابات به دنبال چه اهدافي هستند؟ جريان اصولگرا به صورت محسوس و غيرمحسوس هشت سال از محمود احمدينژاد حمايت كرد. برخي از اصولگرايان در سالهاي آخر دولت احمدينژاد نسبت به حمايتهاي خود از احمدينژاد تجديدنظر كردند، اما در نهايت احمدينژاد به مدت هشت سال با حمايت همهجانبه اصولگرايان قدرت را در اختيار داشت. در طول اين هشت سال كشور از جنبههاي گوناگون آسيبهاي زيادي ديد و به دليل سياستهاي اشتباه دولت احمدينژاد تا آستانه يك جنگ پيش رفت. شدت اين خسارات و آسيبها به اندازهاي بود كه واكنش مردم را در انتخابات رياستجمهوري سال۹۲ در پي داشت. مردم در انتخابات۹۲به صورت سلبي به گفتمان
احمدينژاد و تندروي در عرصه داخلي و بينالمللي راي منفي دادند و خواستار اعتدال در مديريت كشور شدند. اين وضعيت در انتخابات هفتم اسفند ۹۴نيز وجود داشت و مردم با حمايت از چهرههاي معتدل براي ورود به مجلس شوراي اسلامي برگفتمان تندروي خط بطلان كشيدند. در انتخابات هفتم اسفند همه چهرههاي سرشناس اصلاحطلب توسط شوراي نگهبان ردصلاحيت شدند. در نتيجه راي مردم در هفتم اسفند به جاي اينكه به افراد باشد به ليستهاي انتخاباتي بود. نتايج انتخابات تهران نشان ميدهد ليست اصلاحطلبان به صورت كامل به پيروزي رسيده و در مقابل ليست اصولگرايان نيز پس از ليست اصلاحطلبان قرار گرفته است. درنتيجه راي به اصولگرايان نيز در تهران به صورت ليستي صورت گرفته است. مهمترين دستاورد انتخابات هفتم اسفند تغيير گرايش مردم نسبت به جريانهاي سياسي و مطالبه عمومي براي وجود رويكرد عقلاني در مديريت كشور است. راي مردم در انتخابات هفتم اسفند در اعتراض به عملكرد اصولگرايان در سالهاي گذشته صورت گرفت. با اين وجود من معتقدم حمايت مردم از اصلاحطلبان نيز تثبيت شده و هميشگي نيست و اگر عملكرد اصلاحطلبان در مجلس دهم و ماههاي آينده قابل قبول نباشد ممكن است با
عدم همراهي مردم روبه رو شوند. به نظر من به همان اندازه كه ورود چهرههاي اصلاحطلب به مجلس حائز اهميت بود، كيفيت حضور و چگونگي عملكرد آنها در مجلس نيز داراي اهميت است. اصولگرايان در دور دوم انتخابات متوجه شدهاند برند و مارك اصولگرايي فاقد اعتبار شده و بايد به صورت چراغ خاموش در انتخابات حاضر شوند تا ميزان مشاركت مردم كاهش پيدا كند. اتاق فكر اصولگرايي با توجه به اتفاقات هفتم اسفند به اين نتيجه رسيده كه هر چه به هيجان انتخابات اضافه كند و مشاركت مردم را بالا ببرد، راي مردم به اصلاحطلبان بيشتر خواهد بود؛ در نتيجه تصميم گرفته هيجان انتخابات را كم كند تا حمايت مردم از اصلاحطلبان نيز كمتر شود. اصولگرايان هنگامي كه مشاهده كردند چهرههاي اصولگرا با قرار گرفتن در ليست اصلاحطلبان مورد حمايت مردم قرار ميگيرند به اين حقيقت تلخ پي بردند كه باور مردم نسبت به آنها تغيير كرده و مردم رويكرد جديدي را در مديريت كشور مطالبه ميكنند. اصلاحطلبان نبايد اجازه دهند ميزان مشاركت مردم در دور دوم انتخابات كاهش پيدا كند. هر چه ميزان مشاركت مردم كاهش پيدا كند به سود سبد راي اصولگرايان است. متاسفانه كاهش مشاركت مردم در انتخابات دور
دوم هميشه وجود داشته و مردم به اندازهاي كه دور اول انتخابات را جدي ميگيرند نسبت به مشاركت در مرحله دوم انتخابات اهتمام نميورزند. به همين دليل اصلاحطلبان بايد با حربههاي تبليغاتي منطقي و صحيح زمينه مشاركت مردم را در دور دوم انتخابات بالا ببرند تا اصلاحطلبان بيشتري در دور دوم انتخابات به پيروزي برسند. يكي از دغدغههاي مهم بزرگان جريان اصلاحات، چگونگي و كيفيت حضور اصلاحطلبان در مجلس آينده است. به نظر ميرسد در شرايط كنوني به همان اندازه كه ورود اصلاحطلبان به مجلس اهميت دارد عملكرد آنها در مجلس نيز داراي اهميت است. به نظر شما اصلاحطلبان در مجلس دهم با چه فرصتها و چالشهايي مواجه خواهند شد؟ مجلس شوراي اسلامي داراي وظايف گوناگونی است. برخي از اقدامات مجلس نياز به تاييد نهادهاي ديگر قدرت ندارد و مجلس ميتواند راسا درباره آنها تصميمگيري كند. از سوي ديگر برخي از وظايف مجلس نياز به تاييد برخي نهادهاي قدرت دارد و به همين دليل مجلس با محدوديت بيشتري مواجه است. با اين وجود رابطه مجلس و دولت در اختيار خود مجلس است و ساير نهادهاي قدرت نميتوانند در اين زمينه دخالت كنند. مجلس به اختيار خود هم ميتواند با دولت
همراهي و همكاري كند و هم اينكه منتقد سياستهاي دولت باشد. به نظر ميرسد مجلس دهم برخلاف مجلس نهم رويكرد مثبتي درمقابل دولت آقاي روحاني در پيش بگيرد و با سياستهاي دولت همراه باشد. مجلس نهم همواره تلاش ميكرد در مقابل سياستهاي دولت ايستادگي كند و به شكلهاي مختلف مانع از اجراي برنامههاي دولت تدبير و اميد شود. با اين وجود در زمينه تصويب قوانين كشور همه مسائل به عملكرد مجلس مربوط نميشود و شوراي نگهبان نيز در اين زمينه تاثيرگذار است. در نتيجه مجلس دهم ممكن است با چالش شوراي نگهبان در زمينه تصميمگيري روبهرو شود. شوراي نگهبان حتي ميتواند در زمينه تصويب بودجه كل كشور نيز اظهارنظر كند و به همين دليل مجلس دهم وضعيت زياد مناسبي دراين زمينه ندارد. مهمترين مزيت حضور اصلاحطلبان در مجلس دهم تنظيم مناسب رابطه دولت و مجلس خواهد بود؛ جايي كه نمايندگان معتدل اصلاحطلب و اصولگرا ميتوانند كمك بسيار بزرگي براي اجرايي شدن برنامههاي دولت بهویژه در مرحله پسا برجام انجام دهند. به تازگي۷هزار نيرو براي گشت نامحسوس در تهران به كار گرفته شده. به نظر شما چنين اقداماتي با چه اهدافي صورت ميگيرد؟عملكرد وزارت كشور را در اين
زمينه چگونه ارزيابي ميكنيد؟ به نظر من براي تحليل و ارزيابي عملكرد يك مجموعه مانند وزارت كشور بايد همه جوانب مثبت و منفي را با هم در نظر گرفت. نه با يك اقدام مثبت ميتوان از وزارت كشور تقدير به عمل آورد و نه با يك اشتباه بايد اين وزارتخانه را مورد مواخذه قرار داد. نكته ديگر اينكه وزراي دولت آقاي روحاني بايد از مجلس نهم راي اعتماد ميگرفتند. مجلس نهم نيز از ابتدا نشان داد بيش از آنكه به فكر همراهي و همكاري با دولت باشد، به دنبال انتقاد و مقابله با دولت است. در نتيجه بايد مقتضيات و عوامل موثر را نيز در انتخاب مديران دولت آقاي روحاني در نظر گرفت. با اين وجود وزارت كشور مواضع خود را درباره اتفاقات اخير مانند ردصلاحيت خانم خالقي از حوزه انتخابيه اصفهان و همچنين اجراي طرح نامحسوس امنيت اجتماعي به صراحت اعلام كرده است. وزارت كشور با نظر شوراي نگهبان درباره خانم خالقي موافق نيست و خواستار تجديد نظر در اين زمينه شده است. در مساله طرح نامحسوس امنيت اجتماعي نيز اين وزارتخانه به صراحت عنوان كرده اجراي اين طرح بدون هماهنگي با وزارت كشور بوده است. اجراي طرح نامحسوس امنيت اجتماعي آن هم با اين حجم از نيرو از حوزه اختيارات
دولت و وزارت كشور خارج است و به ساير نهادها ارتباط پيدا ميكند. مهمترين اقدام وزارت كشور در دو سال گذشته برگزاري انتخابات مناسب در سراسر كشور بوده است. در انتخاب آقاي رحماني فضلي به عنوان وزير كشور دولت يازدهم نوعي تدبير و دورانديشي صورت گرفته است. به همين دليل براي تحليل عملكرد وزارت كشور در مسائل رخ داده در ماهها و هفتههاي اخير بايد شرايط كلي دولت و چگونگي انتخاب آقاي رحماني فضلي را در نظر گرفت. آقاي روحاني با بيان جملاتي مانند «نميتوان كسي را به زور وارد بهشت كرد» نشان داده ديدگاههاي ايشان به روشنفكران ديني كه نقش بيشتري براي اختيار و عقل انسان قائل هستند شباهت دارد. احترام به قانون و اجراي آن براي تمامي افرادي كه در كشور زندگي ميكنند الزامي است؛ اما اصول دين عقلاني است و با تحقيق و بررسي و اقناع دروني فرد انتخاب ميشود. رفتار انسان كه در دين براي آن پاداش و مجازات در نظر گرفته شده در صورتي مصداق پاداش و مجازات پيدا ميكند كه به صورت اختياري انجام شده باشد. به همين دليل هم آقاي روحاني عنوان ميكنند نميتوان مردم را به زور به بهشت برد. از نظر آموزههاي ديني كسي ميتواند به بهشت برود كه با اختيار
كامل رفتار انساني و ديني را انجام داده واز گناهان دوري كرده است. آقاي روحاني عنوان كردند ماموران قانون تنها بايد مجري قوانين باشند. دولت آقاي روحاني درابتدا تلاش كرد تحريمهاي بينالمللي را از بين ببرد و سپس به مسائل داخلي بپردازد. با اين وجود به نظر ميرسد دولت آقاي روحاني با خلأ استراتژي در مرحله پسابرجام روبهرو شده و دست به عصا حركت ميكند.آيا احتياط دولت آقاي روحاني براساس فشارهاي مخالفان به دولت است يا اينكه آثار باقيمانده از تحريمها بسيار عميق و گسترده است كه اجازه مانور بيشتر را به دولت نميدهد؟ آقاي روحاني به خوبي به اين نكته آگاهي دارد كه خروج از تحريمها نه به معناي ظاهري، بلكه به معناي عملي آن مسالهاي زمانبر وپيچيده است. به عنوان مثال پس از توافق هستهاي در ظاهر مساله سوئيفت ايران حل شده بود. با اين وجود مبادلات بانكي ايران با كشورهاي خارجي همچنان مانند شرايط قبل از تحريمها نيست و نيازمند زمان و تدابير جديدي است. مشكل اينجاست كه حل شدن مساله سوئيفت بايد به صورت بانك به بانك صورت بپذيرد و تا زماني كه مذاكرات نهايي با بانكهاي مربوطه صورت نگيرد عملا استفاده از سوئيفت براي ايران امكانپذير
نيست. در نتيجه در دوران پسا برجام تصميمات به صورت دفعي و يكجا اجرايی نميشود و نيازمند زمان و تامل است. دوران پسابرجام دوران فرمان دادن و دستوردادن نيست، بلكه دوران سعه صدر، عقلانيت و دورانديشي است. به عنوان مثال ما ممكن است با شركت ايرباس براي مبادلات تجاري مذاكره كنيم اما به نتيجه مطلوب نرسيم. ممكن است شركتهاي خارجي شرايط مناسبي از نظر اقتصادي براي مبادله با ايران نداشته باشند. از سوي ديگر ممكن است ايران نيز به برخي محصولات شركتهاي خارجي كه در دوران پسا تحريم عرضه شده احتياج نداشته باشد. در نتيجه بايد شرايط براي ايران و شركتهاي خارجي به صورت همزمان براي مبادلات تجاري فراهم باشد و هر دو طرف آمادگي مبادله اقتصادي را داشته باشند. در دوران تحريمها ايران حتي اجازه مذاكره با شركتهاي خارجي هم نداشت و هيچكدام از شركتهاي بينالمللي حاضر نبودند با ايران سر ميز مذاكره بنشينند. اين در حالي است كه سياستهاي منطقي و عقلايي دولت آقاي روحاني در عرصه بينالمللي شرايطي را به وجود آورده كه ايران ميتواند براي مبادلات تجاري خود با كشورهاي خارجي مذاكره و گفتوگو كند. نكته ديگر اينكه برخي از تحريمها هيچ ارتباطي با
پرونده هستهاي ايران ندارند. يكي از دلايلي كه در طول مذاكرات هستهاي، مقامات كشورهاي ايران و آمريكا بارها اعلام كردند مذاكرهكنندگان تنها ميتوانند درباره مساله هستهاي گفتوگو كنند و اجازه ندارند درباره مسائل ديگر مذاكره كنند نيز همين مساله بود. جمهوري اسلامي ايران از سال۱۳۵۷تاكنون همواره به شكلهاي مختلف از سوي آمريكا و متحدانش مورد تحريم قرار گرفته است. در نتيجه توافق هستهاي تنها بخشهاي محدودي از اين تحريمها را از بين برده و همچنان بسياري از تحريمها باقي مانده است. نكته ديگر اينكه در كشورهاي منطقه نيز تلاش ميكنند به شكلهاي مختلف در مرحله پسا برجام براي ايران مشكلآفريني كنند؛ نمونه بارز اينگونه كشورها عربستان سعودي و متحدان عربش و همچنين تركيه است كه در ماههاي اخير تلاش كردهاند كوچكترين اتفاق را به يك تنش منطقهاي عليه ايران تبديل كنند. در نتيجه دولت آقاي روحاني در دوران پسابرجام عملا در سه جبهه به صورت همزمان مبارزه ميكند؛ جبهه اول به فضاي داخلي ايران مربوط ميشود كه هنوز عدهاي كه از تحريمها منافع خود را تامين ميكردند حاضر نيستند برجام را بپذيرند و به شكلهاي مختلف عليه برجام و دولت
موضعگيري ميكنند. جبهه دوم به مشكلات منطقهاي بازميگردد كه دشمنان منطقهاي براي ايران به وجود ميآوردند و جبهه سوم به كشورهاي غربي مربوط ميشود كه در مرحله پسا برجام در مسير تحقق اهداف ايران كارشكني ميكنند. به همين دليل موفقيت يا عدم موفقيت دولت آقاي روحاني در مرحله پسا برجام كاملا نسبي است و نميتوان به صورت قطعي در اين زمينه اظهارنظر كرد. دولت آقاي روحاني موفق شده روند تحريمها را متوقف كند و از بيشتر شدن قطعنامههاي بينالمللي عليه ايران جلوگيري كند. به همين دليل اين مساله پيامدهاي مثبتي براي ايران در پي داشته و هر روز بخشهاي جديدي از تحريمهاي ايران برداشته ميشود كه نويددهنده روزهاي خوبي براي دولت آقاي روحاني و همچنين اقتصاد كشور است. استراتژي اصولگرايان براي رقابت با آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري سال۹۶چيست؟گزينههاي احتمالي اصولگرايان براي رقابت با آقاي روحاني چه افرادي هستند؟ آيا اصولگرايان با علم به اين مساله كه رؤساي جمهور در ايران به صورت سنتي در دور دوم نيز توسط مردم انتخاب ميشوند به صورت منفعلانه وارد رقابتهاي انتخاباتي ميشوند يا اينكه از تمام امكانات و ابزارهاي خود استفاده
ميكنند كه براي آقاي روحاني در فضاي انتخاباتي مشكلسازشوند؟ تندروهاي سياسي در شرايطي كه مجلس نهم را در اختيار داشتند و هر اقدامي كه دوست داشتند عليه آقاي روحاني انجام دادند، در نهايت در روز هفتم اسفند با واكنش مردم روبهرو شدند و از صحنه سياسي ايران كنار رفتند. اين در حالي بود كه كشور هنوز با تحريمهاي بينالمللي مواجه بود و هنوز توافق هستهاي صورت نگرفته بود. با اين وجود در ماههاي آينده كه در نهايت به انتخابات رياستجمهوري منجر خواهد شد تحريمهاي بينالمللي تاحدود زيادي برداشته خواهد شد و وضعيت اقتصادي مردم نسبت به گذشته بهبود پيدا خواهد كرد. از سوي ديگر مجلس دهم نيز با رويكرد همكاري و همراهي با دولت تشكيل خواهد شد و فضاي سياسي كشور را به سود آقاي روحاني تغيير خواهد داد. در نتيجه فضاي سياسي كشور در هفتههاي نهايي انتخابات كاملا به سود آقاي روحاني خواهد بود و رقباي ايشان عملا هيچ شانسي براي پيروزي در انتخابات رياستجمهوري نخواهند داشت. رفتار مردم در انتخابات هفتم اسفند نشان داد كه مردم به دنبال عقلانيت و تدبير در مديريت كشور هستند كه در دولت آقاي روحاني متبلور شده است. بنده بعيد ميدانم مردم در ماههاي
آينده با مشاهده دستاوردهاي مهم دولت آقاي روحاني در عرصه بينالمللي و داخلي حتي فكر حمايت از شخص ديگري را در سر بپرورانند. با اين وجود اگر گمان كنيم تندروهاي سياسي در انتخابات رياستجمهوري به صورت منفعلانه رفتار خواهند كرد بسيار خوشبينانه خواهد بود. تندروهاي سياسي نشان دادهاند براي كارشكني در اجراييشدن سياستهاي دولت آقاي روحاني حتي از حمله به سفارت عربستان و ايجاد تنش نيز پرهيز نميكنند. به همين دليل در انتخابات رياستجمهوري با تمام قوا و امكانات خود وارد رقابتهاي انتخاباتي خواهند شد. در نتيجه عزم اصولگرايان براي رقابت با آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري۹۶ جزم شده و براي شكست روحاني هم قسم شدهاند. به نظر شما اصولگرايان براي رقابت با آقاي روحاني از گزينههاي سنتي خود استفاده خواهند كرد يا اينكه به دنبال چهرههاي جديد خواهند بود؟ اصولگرايان در انتخابات رياستجمهوري آينده به سمت گزينههايي خواهند رفت كه داراي شانس در فضاي سياسي كشور باشند. به نظر من اصولگرايان ممكن است روي افرادي مانند محمدباقر قاليباف به عنوان فردي كه شناخته شده است برنامهريزي كنند. حتي ممكن است از نيروهاي باتجربه خود مانند محمد رضا
باهنر استفاده كنند. به همين دليل بعيد است به دنبال مهرههاي سوخته و كمتر شناخته شده بروند. احمدينژاد در حال ارزيابي افكار عمومي براي بازگشت است و به همين دليل نزديكان وي شايعاتي مبني بر پرداخت يارانه۲۵۰هزارتوماني را مطرح ميكنند. به نظر شما در شرايط كنوني احمدينژاد به دنبال چيست و چه استراتژيای براي خود تدوين كرده است؟آيا وي موفق خواهد شد به اهداف خود دست پيدا كند؟ اينكه احمدينژاد قصد داشته باشد به قدرت بازگردد مساله عجيبي نيست. احمدينژاد همواره نشان داده به دنبال فرصت براي ابراز وجود و بازگشت به قدرت است. به همين دليل از نظر احمدينژاد انتخابات رياستجمهوري يك فرصت مناسب براي بازگشت به قدرت است. با اين وجود به نظر من بيشتر اصولگرايان دوباره از احمدينژاد حمايت نميكنند. در شرايط كنوني بيشتر اصولگرايان با مشي احمدينژاد و شيوه مديريت وي موافق نيستند. بخشهاي ديگري از اصولگرايان نيز معتقدند حتي اگر بخواهند از احمدينژاد حمايت كنند شرايط اجتماعي اجازه چنين كاري را به آنها نميدهد. اين عده به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر قصد داشته باشند از احمدينژاد حمايت كنند در تمام مفاسد اقتصادی كه در دولت وي رخ داده
شريك خواهند شد و به همين دليل حاضر نيستند چنين ريسكي را بپذيرند. نكته ديگر اينكه اگر احمدينژاد قصد داشته باشد دوباره كانديداي رياستجمهوري شود با سوالات زيادي از سوي افكار عمومي مواجه خواهد شد. در يك مقطع زماني احمدينژاد نياز نداشت پاسخ هيچ سوالي را به افكار عمومي بدهد. به همين دليل بسياري از افراد را بدون اينكه حتي سوالاتش بر واقعيت مبتني باشد مورد سوال و مواخذه قرار ميداد. اما در شرايط كنوني احمدينژاد با وضعيت جديدي روبه رو خواهد بود و بايد به بسياري از سوالات افكار عمومي و مردم پاسخ محكمهپسند و قانعكننده بدهد. در نتيجه احمدينژاد براي بازگشت به قدرت با شرايط بسيار سختي مواجه خواهد بود. شرايط كنوني تفاوتهاي معناداري با سالهای ۸۴ و ۸۸ دارد و مردم به راحتي تشخيص خواهند داد چه كسي حقيقت را ميگويد و چه كسي در حال عوام فريبي است.
منبع: روزنامه آرمان
دیدگاه تان را بنویسید