امیراحمدیان: علیاف میخواهد تا پایان عمر رئیسجمهور باشد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، رفراندوم تغییر بندهایی از قانون اساسی هفته گذشته در جمهوری آذربایجان برگزار گردید که با رأی مثبت 91 درصد مردم همراه بود. قانون اساسی جدید آذربایجان اجازۀ انتصاب دو سمت جدید یعنی معاون اول و معاونین ریاست جمهوری را داده و این افراد از سوی رئیس جمهور منصوب و برکنار میشوند. شکل انحلال مجلس ملی، از دیگر تغییرات عمده در قانون اساسی آذربایجان شمرده می شود. خبرگزاری خبرآنلاین دربارۀ جزئیات و پیامدهای این تغییر با دکتر بهرام امیراحمدیان کارشناس حوزه آسیای میانه و قفقاز گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید:
ارزیابیتان از رفراندوم آذربایجان چیست و اصولاً چه عواملی باعث رأی آوردن این رفراندوم شد؟
جمهوری های بازمانده از اتحاد جماهیر شوروی، برای خود ساختار خاصی دارند که این مدل را نمی توان در جای دیگری دید. نوعی از حکومت هایی که در آسیای میانه و قفقاز شکل گرفته اند که به هر حال از الگوی رفتاری شوروی سابق و مسکو تبعیت می کنند. میدانیم که در اتحاد جماهیر شوروی نوعی از حکومت مقتدر و توتالیتر سر کار بوده است. به هر روی نمی توان این کشورها را با مدل دموکراسی های غربی مقایسه کرد. زیرا این کشورها مدل خاص خود را دارند و تفاوتهای ساختاری آنها را از دیگر کشورها متمایز می کند. برای نمونه در ترکمنستان یک فضای بسته ای وجود داشت که اگر آقای نیازف فوت نکرده بود، همچنان در حکومت بودند،
چون به عنوان رئیس جمهور مادام العمر از طرف مجلس انتخاب شده بود. در جمهوری ازبکستان، آقای اسلام کریم اف تا زمان مرگش، حتی جانشینی برای خود انتخاب نکرده بود. در قزاقستان هم این موضوع را می توان مشاهده کرد. ولی در قفقاز، این مدل را شاید بتوان تنها در آذربایجان مشاهده کرد. حیدر علیاف، پدر الهام علیاف رئیس جمهوری فعلی، در سال ۲۰۰۲ میلادی همه پرسی را برگزار کرد که با آن نخست وزیر در صورت مرگ یا کناره گیری رئیس جمهوری جانشین وی می شد، در آن وقت الهام علیافِ نخست وزیر بود، که پس از مرگ پدر جانشین او شد.
دیگر اینکه در قزاقستان برای نمونه، نورسلطان نظربایف دارای پسر نیست و یا کریم اف در ازبکستان دارای دو فرزند دختر است و پسری نداشت تا جانشین پدر گردد. از این رو مردم سنتی و مسلمان ازبکستان و قزاقستان نمی توانند بپذیرند که یک زن رئیس جمهور شود. در ترکمنستان این الگو بعد از مرگ نیازف، یکی از نزدیکان و تا حدود چهره ای ناشناخته به نام قربان قلی وردی محمد اف به جانشینی انتخاب می شود همین مدل را در پیش می گیرد که با تغییر قانون اساسی رئیس جمهور مادام العمر شود. اگر با الگوی های غربی این مسائل را بسنجیم نمی توانیم اسم جمهوری روی آن بگذاریم چون فقط نام جمهوری را دارند.
حال اگر بخواهیم به رفراندم برگزار شده آذربایجان نگاه کنیم که نتیجه ای جالب توجه هم در آن رقم خورده، باید با مسائلی که در مورد آن سخن رفت و شرایط خاص این منطقه به آن بنگریم. یک نکته اینکه آذربایجان کشوری دو تکه است که قسمتی از آن توسط خاک ارمنستان در غرب از تکه اصلی جدا شده است و یک جمهوری خود مختار نخجوان در آن شکل گرفته است. دیگر اینکه بخشی از قلمرو آذربایجان به نام قره باغ کوهستانی و هفت منطقه پیرامونی آن که مجموعا 20 درصد خاک آذربایجان را تشکیل می دهد، در تصرف ارامنه است. در یک چنین وضعیتی، دولتی بر سر کار است که به هر حال توانسته کار کند و عملکرد خوبی از خود بجا بگذارد و کشور را اداره کند. علی یف سیاست خارجی آذربایجان را بر مبنای تعامل پیش برده است و بارها اذعان کرده است که نمی خواهد مساله قره باغ را با جنگ حل کند و علاقه مند است تا جایی که می تواند روشی مسالمت آمیز و گفتگو محور را پیش بگیرد.
از این روی در این مدت سیاستهای جنگ طلبانه را کنار گذاشته و به نوعی امنیت اقتصادی بوجود آورده است که شرکت های خارجی در آنجا سرمایه گذاری کنند. در دوره ای که ایران در تحریم صادرا نفتی بود، آذربایجان روزی 800 هزار بشکه نفت صادر می کرده است. بنابراین آذربایجان که یک هشتم ایران جمعیت دارد توانسته به اندازه ایران در دوره تحریم نفت صادر کند و از این رو کشوری است که اقتصاد و سرمایه رو به جلویی دارد و علیاف می تواند از این موضوع استفاده کند و در داخل به نفع خود و برای بدست آوردن سرمایه اجتماعی هزینه کند. بنابراین در این کشور نوعی ساختار حکومتی بوجود آمده که الهام علیاف دارای سرمایه اجتماعی و حامیانی هست. اما مهمتر از همه اینکه آقای علیاف ثباتی را در کشور حاکم کرده است که در دوره ای که از سال 2000 تا 2010 را در بر می گیرد، در یک دوره ده ساله آذربایجان تنها کشوری بوده که در جهان رشد اقتصادی دو رقمی حدود 25 درصدی داشته و از این رو عملکرد ایشان هم در رای دادن مردم بی تاثیر نیست.
آیا تفاوتهایی که کشورهای آسیای میانه و قفقاز باهمدیگر دارند باعث نمی شود که این کشورها از لحاظ سیاسی نیز دچار تغییرات مختلف در حکومت و سیاست گردند؟
از لحاظ جغرافیایی و بومی با اینکه بین دو منطقه شرق و غرب دریای خزر تفاوتهایی وجود دارد، اما از لحاظ رفتاری شباهتهای زیادی وجود دارد. این کشورها از لحاظ ساختاری و نظامی و سیاسی از یک الگو پیروی می کنند. هر چند که آذربایجان از لحاظ فضای باز سیاسی و اقتصاد پیشرو تر از تاجیکستان است. ولی الگو ها یکی است و نوعی از الگوی روسی حاکمیت دارد. به عنوان مثال پوتین دو دوره رئیس جمهور بود و همه کاره روسیه. براساس قانون اساسی، نخست وزیر مسئولیت چندانی ندارد و حوزه اقتدار آن به چند وزارتخانه عمومی و نه چندان مهم محدود می شود. پس از آن، دیمیتری مدودف رئیس جمهور و پوتین نخست وزیر می شود. ولی در این دوره نخست وزیری، این پوتین است که قدرت را در دست دارد و مدودف، اختیارات چندانی ندارد و در دوره دوم هم ریاست جمهوری را به پوتین واگذار می کند. شخص پوتین مرکز و ملجاء قدرت است. در انتخاب بعدی، که تنها یک دوره از ریاست جمهوری مدودف می گذرد، او حتی کاندید هم نمی شود. بعد دوباره پوتین می آید رئیس جمهور می شود و مدودف نخست وزیر. بنابراین افراد در اینجا تاثیر زیادی دارند و علیاف هم این تاثیر را داشته است.
بنابراین باید در نظر داشته باشیم که کشوری مثل آذربایجان که قسمتی از آن اشغال شده است، توانسته است موازنه خوبی در منطقه ایجاد کند. با ترکیه به خاطر داشتن خطوط لوله نفت و گاز و مبادلات تجاری و اقتصادی گسترده، روابط خوبی دارد. با ایران تعامل دارد و از لحاظ فرهنگی و مسائل دینی و شیعی و رفت و آمد اتباع روابط خاصی وجود دارد و بعد از دوره دولت یازدهم در ایران تنش زدایی شده و گرفتاری و محدودیت خاصی هم وجود نداشته است. همچنین آذربایجان توانسته با روسیه هم در مسائل مختلف مماشاتی داشته باشد و این موازنه و تعامل را بوجود آورد. این سه کشور به هر حال جزو شرکای تجاری مهم آذربایجان هستند و آذربایجان به مانند چکش موازنه ای در منطقه عمل کرده است. از طرفی احتمال دارد که روسیه بتواند آذربایجان را در اتحادیه اقتصادی اوراسیایی جذب کند. ارمنستان هم در این اتحادیه عضو است. ایران هم احتمال پیوستن به این اتحادیه را دارد که در صورت شکل گیری این موضوع، شاهد تحولاتی گسترده در منطقه خواهیم بود که از لحاظ ساختارهای اقتصادی، اتحادیه گمرکی بتوانند در ثبات بیشتر منطقه تاثیر گذار باشد.
از لحاظ شخصیتی نظرتان در مورد علیاف چیست؟ ایشان تمایل به رفتارهای دیکتارمآبانه دارد و خواهد داشت؟
در هر حال این رفراندوم نشان می دهد که علیاف راغب است که تا پایان عمر در این پست بماند و پسرش را برای جانشینی خود آماده کند، که اکنون به سن مورد نظر نرسیده است. آقای امامعلی رحمان در تاجیکستان نیز وضعیتی مشابه علیاف دارد، هر چند از لحاظ وضعیت اقتصادی و سیاسی و وابستگی نظامی به روسیه، تفاوتهای زیادی دارد. از طرفی شخصیت آقای علیاف را هم در نظر بگیریم. ایشان فردی تحصیل کرده هستند. دارای دکتری علوم سیاسی از انگلستان هستند و به نظر می رسد از شعور سیاسی و سواد مدیریتی خوبی برخوردار بوده است تا بتواند رویکرد هوشمندانه ای در منطقه داشته باشد و ثباتی را در منطقه ایجاد کند. در آذربایجان بعد از شکوفایی نفتی، علیرغم مخالفانی که به علت نبود آزادی های مذهبی وجود دارد، ایشان توانسته اقتصاد را خوب پیش ببرد، اشتغال مولد ایجاد کرده است. همه این مسائل در پیروزی او در این رفراندوم نقش داشته است.
نظرتان در مورد شکل گیری جنبشهای رادیکال در آذربایجان چیست؟ آیا روندی وجود دارد که شکلی از آن را مشاهده کنیم؟
آذربایجان و کشورهای منطقه ای مدلهای ویژه خود را دارند و این را باید در نظر گرفت که جنبشهای رادیکال اگر هم در این مناطق شکل بگیرند، به ضرر کلیت کشور خواهد بود و کشور را از ثباتی که بوجود آمده بیرون خواهند آورد. اصلاحات نرم شاید بیشتر تاثیر گذار باشد تا جنبشهای رادیکالی، کما اینکه در نمونه قرقیزستان دیده ایم و یا نهضت اسلامی تاجیکستان که با دولت به بن بست رسید.
دیدگاه تان را بنویسید