ترامپ و احمدی نژاد فرقی برای ما ندارد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، مهدی کارشناس آمار یک شرکت بزرگ تولیدی بود که من برای حدود دو سال در آنجا کار میکردم. با مدرک لیسانس الهیات مثل بسیاری از ما در شغلی غیرمرتبط مشغول به کار بود. پدر دو فرزند و با حقوقی غیرمرتبط با پدری دارای دو فرزند. شروع کار من در آنجا با رویکارآمدن دولت آقای روحانی همزمان بود. ولی مهدی حتی در همان هیاهوی فضای سال ٩٢ نیز بر علاقهاش به آقای احمدینژاد پایبند بود. در بین کارگران و کارشناسان (که البته کارشناسان نیز خود را کارگر میدانستند) علاقهمندان به احمدینژاد کم نبودند ولی مهدی بیشتر از بقیه در ذهن من باقی ماند. هر زمان که درباره تفاوت احمدینژاد و روحانی با هم بحث میکردیم، مهدی فقط یک چیز میگفت: «در همه این ایام پدرانه و کارگرانه، من فقط در زمان احمدینژاد خوشحالتر بودم. ولی روحانی میخواهد با حذف یارانهها این خوشحالی را از من بگیرد». مهدی با نرخ تورم بیگانه بود و معتقد بود وقتی همهچیز در حال گرانشدن است، پس آمار دولت روحانی درباره کاهش تورم دروغ است. وقتی دولت نرخ رشد دستمزد را برای سال ٩٤، ١٧ درصد اعلام کرد و نرخ تورم نیز در پایان سال ٩٣ حدود ١٥ درصد بود، باز هم معتقد
بود دولت با این نرخ رشد دستمزد، کمکی به بهبود زندگی کارگران نکرده است. آمار رشد اقتصادی ٩٣ برای مهدی بیاهمیت بود. معیشت او خیلی کم از رونق کشور تأثیر میپذیرفت. سایه ناامنی شغلی را همواره بالای سر خود میدید. سن مهدی به دوران سازندگی قد نمیداد ولی فرزند طبقه با درآمد پایین، نقلقولهای خوشایندی از سردار سازندگی ایران نشنیده بود. در مقابل، صراحت کلام احمدینژاد در متهمکردن سران را بسیار میپسندید. دولت از نگاه او متهم است به نادیدهگرفتن حق او و طبقه او. طبقه مهدی سالهاست که سهم خود از رانت منابع نفتی کشور را طلب میکند. این طبقه نه از بیماری هلندی چیزی میداند و نه علاقهای دارد که بداند. تنها اتفاق محسوس در زندگی این طبقه، یارانهها بوده، همان سهمی که همواره انتظار میکشیده است. در کنار این واقعیت محسوس، چیزهای دیگر نیز جذابیت پیدا میکرد. حرفهای احمدینژاد درباره غرب، تهدید خودروسازها یا تهدید بدهکاران بانکی. مهدی جدی یا شوخی وعده پیروزی انتخابات خرداد ٩٦ را میداد. زمانی که محمود احمدینژاد به صورت ناخواسته از کاندیداتوری برای انتخابات ٩٦ کنار کشید، مجددا به یاد او افتادم. هرچند در آن مقطع مهدی
برای دیگران نیز مهم شده بود. «رأی مهدی یا به عبارت بهتر این سبد رأی که قرار بود نصیب محمود احمدینژاد شود، چه میشود؟» برای من اما احساس مهدی مهمتر بود. احساس طبقه مهدی. زندگی طبقه مهدی. طبقهای که در تحلیلهای ما کمتر موردتوجه قرار میگیرد. طبقهای که حتی بعضا در نظرسنجیهای ما نیز قابل ردیابی نیست و حتی در کشوری نظیر آمریکا نیز میتواند غافلگیرکننده باشد. زندگی این طبقه چندان در بالارفتن شاخصهای کلان اقتصادی دچار تحول نمیشود. ولی در زمان رکود در صف ازدستدادن شغل و قدرت خرید قرار دارد. در بازگشت به رونق نیز بیش از آنکه شغل و قدرت خرید خود را بازیابد، نظارهگر آمار رشد اقتصادی است. مهمتر از همه نظارهگر آنچه کمتر موردتوجه قرار میگیرد. نظارهگر طبقه اقلیتی که حتی در مشکلات نیز بهظاهر بهایی نداده است. نظارهگر جولان اتومبیلهای وارداتی در خیابانها. نظارهگر اخبار فساد. رئیس دولت آنها از بهبود شاخصهای اقتصادی میگوید و او شاخصهای بهبودنیافته خود را دارد که نمیتواند عرضه کند ولی آنها را احساس میکند. طبقه مهدی تکثیر میشود و زمانی که به دلیل احتیاط خود اصلاحات اساسی را به تعویق میاندازیم، مشکلات
آنها فراگیرتر و بر تعداد این طبقه افزوده میشود. درست زمانی که ما بخشی از شاخصهای اقتصادی را برای توجیه بهبود شرایط در رسانهها اعلام میکنیم و بخشی را پنهان، بر نارضایتی آنها میافزاییم چراکه این طبقه برای اثبات مشکلات خود نه توان بیرونکشیدن شاخصهای مربوطه را دارد و نه رسانه لازم را. از نظرها پنهان میشود تا زمانی که الزامات آن به طریقی موردتوجه قرار گیرد. خواه در ونزوئلا از سوی پرس یا چاوز، یا در آرژانتین به وسیله پرون و امروز در آمریکا به شکل کمسابقهای به وسیله ترامپ. کمسابقه از این جهت که اگر تا امروز عمدتا سیاستمداران چپ این الزامات را درک میکردند ولی امروز یک سرمایهدار به شکل منجی این طبقه ظاهر شده است. افشاگری از جوکهای ترامپ در محفل خصوصی در میان خواستههای این طبقه محلی از اعراب ندارد. ولی افشاگری از فساد موجود بسیار برای آنها جذاب است. دولتهای دستراستی یا دستچپی در رفتوآمد هستند و ما با هیجان زایدالوصفی خبر از مرگ پوپولیسم و بازگشت عقلانیت در زمان سقوط این دولتها در آمریکای لاتین میدهیم یا نگران فراگیرشدن تمایلات پوپولیستی در زمان پیروزی ترامپ در آمریکا یا پیروزی جداییطلبان
انگلیسی، هستیم. سال ٨٤ طبقه مهدی را سرزنش میکنیم و در ٩٢ از غالبشدن عقلانیت طبقه متوسط در پوست خود نمیگنجیم و در ٩٦ نگران این هستیم که سبد رأی مهدی به جیب چه کسی ریخته خواهد شد. اقتصاد آمریکا به واسطه رأی سفیدپوستهای کمترتحصیلکرده ممکن است دچار بحران عمیقتری شود. این بحران میتواند هزینه سنگینی را به اقتصاد آمریکاییها تحمیل کند. مطمئنا دولت پوپولیستی در آمریکا روزی قدرت را واگذار میکند ولی مادامی که مشکلات طبقه هوادار چنین دولتی پابرجاست، این طبقه نیز در حال گسترش و آماده است با رأی خود همه را دچار هزینه کند. به طور مشابه در ایران نیز کماهمیتترین سؤال این است که سبد رأی محمود احمدینژاد چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. این سبد رأی صلحآمیزترین بیان طبقه مهدی خواهد بود که باز هم احمدینژاد محبوب خود را بازخواهد یافت. همانطور که پیشتر در آرژانتین و ونزوئلا با وقفهای پرون و پرس را به قدرت بازگرداند. همانگونه که امروز در ونزوئلا بسیاری از قحطیزدگان به شکلي باورنكردني تصویر چاوز را روی تیشرتهای خود دارند. آن چیزی که همواره از نگاه ما مغفول میماند، زندگی طبقه مهدی در میانه اشتباهات پرهزینه ما برای
ساخت آینده است؛ آیندهای که این طبقه سالها برای آن انتظار کشیده و از صبر خود ثمرهای نیافته است. موجودیت طبقه مهدی وابسته به آمدوشد احمدینژاد یا ترامپ نیست. غیرمنصفانهترین دیدگاه آن است که تنها برگ رأی آنها دنبال شود. مسیر توسعه ایران بهواسطه رأی این طبقه دچار اشکال میشود. هزینه آن هم برای مهدی لمسشدني نیست چراکه آنها همواره در حال ازدستدادن رفاه خود بهخاطر اشتباهات ما بودهاند.
منبع: روزنامه شرق
دیدگاه تان را بنویسید