چرا مردم تهران به همفکران قالیباف رای ندادند؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
اصغرزاده گفت: آقاي چمران معمار است؛ لااقل مشهور به اين حرفه است. آقاي قاليباف هم در ١٢ سال گذشته از بهترين متخصصان استفاده کرده است و کسي نميگويد آقاي قاليباف از افراد غيرمتخصص استفاده کرده است و طبعا اين دو بيشتر از هر کسي دلشان براي حملونقل و آلودگي هوا ميسوزد و دلشان ميخواسته در اين زمينه بهترين عملکرد را داشته باشند. اما چرا رأي آقا قاليباف در تهران در هر دورهاي که براي انتخاب رياستجمهوري شرکت کرده با اين بيلان گسترده بسيار کم بوده است؟ مگر مردم تهران از اين اقدامات خوششان نميآيد يا اين اقدامات را نديدهاند؟ به گزارش نامه نیوز، قطعا متخصصان و مهندسان ميتوانند يک پروژه شهرسازانه را طراحي و اجرا کنند اما از زاويه ديگر همين مهندسان بزرگترين ويرانگران عرصه سياست هستند چون اقدام به سياستزدايي از شهر ميکنند. اقتدارگراها و کساني که ميخواهند شهر را به شکلي آمرانه اداره کنند حتما از متخصصان استفاده ميکنند اما چرا امر تخصص صرفا در اداره تهران کفايت نميکند و آدرس غلط به دموکراسي شهري ميدهد؟ خواهيد ديد به واسطه سياستزدايي از شهر و اقتصاديکردن لاينقطع و راديکال فضاهاي شهري، دائما فضاهاي کالبدي شهر
و منابع ذخيره و لجستيک آن بيشتر بلعيده خواهد شد. اگر شورا جايگاه و نقش خود را کشف و سهم خود را در نمايندگي مردم ايفا نکند و مردم تأثير ملموس شورا را احساس نکنند، نهفقط اين شورا، بلکه ديگر دستاوردهاي پروژه اصلاحات را هم از دست ميدهيم. توجه کنيد که ظهور احمدينژاد محصول يک تصادف يا اتفاق نبود؛ احمدينژاد از درون نافهمي و کجفهميهاي ما در سياستهاي شهري و شهرنشيني بيرون آمد. بعد از پايان جنگ، ما شهر را نميشناختيم و بعضي دولتمردان فکر ميکردند شهر مانند يک بنگاه است که بايد از آن پول درآورد و ادارهاش کرد. با سياست خودکفايي شهرها يعني بودجه دولتي قطع شود و شهر بتواند خودش را اداره کند. آن شهرداري موف است که بتواند بهتر بنگاهداري و درآمدزايي کند. پس از جنگ اين ديدگاه بود که شهرها بايد از دولت جدا و مستقل شوند درحاليکه دولت بيشترين استفاده را از شهر ميکرد. اين روند در اين سالها به بدترين شکل اجرائي شد و حالا با تهراني بهشدت پيشفروششده روبهرو هستيم و مهمترين دغدغه شوراي پنجم فقدان منابع پايدار براي اداره شهر تهران خواهد بود. در سال ابتدايي دوره آقاي کرباسچي درآمد شهرداري تهران از فروش رانت تراکم ٤٤
ميليارد تومان بود که حدود ١,٤ توليد ناخالص داخلي آن زمان ميشد. رقم اين رانت در دوره دوم صدارت آقاي قاليباف به بيش از ١٢ هزار ميليارد تومان رسيد که حدود پنج درصد توليد ناخالص داخلي کشور شده است. اين رانت را يک گروه اقليت کوچک نوکيسه و مالک زمين و مستغلات ميبلعد و شهرداري هم در شوق اين غارت با او شراکت ميکند. پديدهاي که اينک با آن مواجهيم اقتصاد رفاقتي شهري است؛ يعني بورژوازي مستغلاتي که خودش سواد ندارد اما ميتواند تمام متخصصان را به کار گيرد تا برجهاي عظيم بسازند يا منطقه ٢٢ را با آن شکل فجيع و تهوعآور خلق کند و به تهران بيفزايد. يعني نوکيسهگاني که شهرداري در واقع مدافع آنهاست ولي در انتخابات صحبت از نمايندگي ٩٦ درص ميشد. حالا ما با شورايي روبهرو هستيم که مردم تهران بهصورت ليستي و فارغ از اينکه روي تخصصشان حساب کرده باشند به آنها رأي دادهاند. اگر بنا بود به تخصص توجه کنند، بايد همين آقاي چمران و دوستانشان را انتخاب ميکردند. اما مردم تهران به يک جنبش اجتماعي و سياسي رأي دادند. مردم به اين ٢١ نفر رأي دادند تا در شهر مداخله کنند و مداخله در شهر فقط همراهي براي جمعکردن زباله نيست بلکه ايجاد بستر
مشارکت عمومي در اداره شهر است. هيچ انتخابي در خلأ برگزار نميشود. براي درک واقعيتر تأثير و نتايج انتخابات شورا در تهران بايد به نقش واقعي نيروها، طبقات اجتماعي و مکانيسمهاي نهفته زير پوست جامعه شهري اهميت داد. چيزي که جامعه را به سوي يک انتخاب ساده و سريع ميراند، فشاري است که معمولا براي تحميل يک سبک زندگي خاص و مهندسيشده به جامعه وارد ميشود که نهتنها مورد پسند مردم نيست بلکه دائما منجر به تحريک و تحقير او ميشود. سبک زندگي براي عموم مردم بهخصوص طبقه متوسط بسيار مهم است. شهر پادگان نيست و مردم از اجبار گريزاناند و از مال خودسازي نوکيسهها و فساد اليگارشي قدرتمند شهري متنفرند. بايد توجه کرد که اگر شورا و شوراييان درباره تکاليف و اختياراتشان آدرس غلط به مردم بدهند، آنها سريع متوجه ميشوند. خيليها در اين دوره ميگفتند سياسيکردن شورا و شهر به نفع مردم نيست و بايد متخصصان را انتخاب کرد؛ اما مردم در تهران و بسياري از شهرهاي ديگر به سياستورزي شهري رأي دادند. مسئله مهم اين است که سياستزدايي از شهر خطاي بزرگي در راستای حفظ منافع غارتگران داراييهاي شهر است. اداره شهر کاري است سياسي و البته نه
سياسيکاري. مردم در انتخابشان تأکيد کردند که افرادي را برميگزينند که در اداره شهر، حق و منافعشان را به رسميت بشناسند. کساني که شهر را مانند يک بنگاه اقتصادي سودآور ميبينند و با کالاييسازي محيط زيست شهري، دنبال درآمدزايي بيشتر هستند تا براي بهبود همان فضاي زيس تخريبشده هزينه کنند، فهم و درکي صحيح از مديريت شهر ندارند. نميشود با پول مردم، ميدان وليعصر را که قطب خاطرات مردم اين شهر بوده، تبديل به پلازا کرد و بعد يک مدير دولتي سر ساعتي مشخص درِ آن را باز و بسته کند. پلازا يا هر محيط عمومي شهر محل گفتوگو و حضور و حرکت بدون کنترل شهروندان است و شهرداري تهران هنوز اين را نميفهمد. من همينجا به شوراي پنجم شهر تهران ميگويم اگر ميخواهيد شهردار نگاهي از بالا به شهر داشته باشد و برايتان از جيب اهالي شهر درآمدزايي کند، بهتر از قاليباف پيدا نخواهيد کرد؛ اما اگر ميخواهيد شهر را دموکراتيکتر اداره کنيد و مردم را در امورات زندگي خود مشارکت دهيد، بايد دست به انتخاب شجاعانهاي بزنيد. مطمئن باشيد نابرخورداري اهالي شهر، نابرابري و بيعدالتي در شهر، با شهرفروشي و تکيه بر قانون عرضه و تقاضا، وضعيت فجيعي را در تهران
پديد خواهد آورد که نتايج آن گريبان همه ما را اعم ا اصلاحطلب و اصولگرا خواهد گرفت. عقبنشيني اساسي اصلاحطلبان از سياست مبتني بر عدالت شهري و واگذاري منافع عمومي به نيروهاي بازار، موجب قطبيشدن جامعه شهري و نااميدي شهروندان از انديشه اصلاحطلبانه در سطوح ملي خواهد شد. حدود ١١ ميليون نفر در حواشي مرزهاي شهر تهران هستند که هشت ميليون نفر از آنها بدمسکن هستند و از خدمات شهري کمبهره يا بيبهرهاند. حاشيهنشيني تنها به جغرافياي شهر خلاصه نميشود بلکه دامنه حاشيهنشيني اجتماعي و سياسي از آن بسيار گستردهتر است و شامل تمام گروههاي اجتماعيای ميشود که در شهر زندگي ميکنند ولي دائما احساس تبعيض و تحقيرشدگي ميکنند.
منبع: روزنامه شرق
دیدگاه تان را بنویسید