«شورای رهبری» بر اصولگرایان حاکم خواهد شد؟ /نواصولگرایان احساس خطر کردند
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
محمدحسن خانیپور: روزهای پسا انتخاباتی اصولگرایان گرچه از شوک اولیه شکست خارج شده است اما سردرگمی، پالس مشترک رفتارها و اظهارنظرهای اصولگرایانه شده است.
سنتی های راست گرا که بازی انتخابات را به دست نواصولگرایان و جوانترها سپرده بودند، با ثبت شدن شکستی دیگر در کارنامه اصولگرایی، گرچه گلایه ها از نواصولگرایان را آغاز کرده اند اما گویی هنوز به تصمیم گیری برای نوع نقش آفرینی در شرایط نرسیده اند.
سوی دیگر هم نقش آفرینان اصلی انتخابات ریاست جمهوری در جریان راست هستند که همچنان زیر سایه سنگین شکست انتخاباتی دیگر مانده اند، نواصولگرایان که اینبار هم سنتی های اصولگرا را مجبور به پذیرش سازوکار جمنا کرده بودند، نه تنها در نهایت موفق نشدند همه اصولگرایان را زیر خیمه جمنا جمع کنند که حتی خود نیز از درون دچار چند دستگی شدند و سازهای مخالف از درون همین جبهه هم کوک شد. نتیجه سازوکاری که مانور دموکراسی به راه انداخته بود ثبت یک ناکامی دیگر برای اصولگرایان بود در چنین شرایطی است که نواصولگرایان نیز احساس خطر کرده اند، احساس خطری که اگرچه ممکن است به حذف کامل آنها از صحنه تصمیمات اصولگرایان منتج نشود اما سنتی ها را دست پُرتر از قبل در مقابل آنها قرار داده است تا شاید اینبار بتوانند جوانترهای اصولگرا را در مسیری قرار دهند که بازی سیاسی جریان راست از سوی آنها مدیریت و هدایت شود.
سنتی های اصولگرا به دنبال رهبری شورایی
« رهبري شخصي در جریان اصولگرا بدليل فقدان چهره كاريزماتيك و نيز بروز شكافهاي درونتشكيلاتي عملا ديگر امكان عملياتي ندارد و بايد ساختاري مردمسالارانه نظير مجلس يا كنگره ملي اصولگرايان تشكيل شده و جريان اصولگرا از بدنه اجتماعي مجددا سامان يابد طرح چهره هاي خلق الساعه براي مديريت جناح نيز محصول عدم تحليل دقيق مشكلات اصلي در جريان اصولگرا و تاكيد بر تكرار اشتباهات پيشين است.»
سخنان امیرمحبیان از تئوریسین های جریان راست را باید از جمله انتقادات صریح روزهای اخیر به نواصولگرایان دانست، انتقادی که نواصولگرایان و مشی حرکتی آنها را نشانه گرفته است. او که در کنار چهره هایی چون مرتضی نبوی مدت زیادیست برضرورت تشکیل پارلمان یا همان کنگره اصولگرایی تاکید دارد تا مدل رهبری شورایی در این جریان نهادینه سازی شود، کنایه های صریح به نواصولگرایان دارد. خاصه آنجا که به چهره های خلق الساعه اشاره می کند، چهره هایی شاید از جنس ابراهیم رئیسی یا سعید جلیلی که تلاش دارند جایگاه خود در جریان اصولگرا را به جایگاه یک لیدر جریانی ارتقا دهند، تلاشی که پیشتر از سوی چهره هایی چون حدادعادل، زاکانی، فدایی و ..نیز دنبال شده بود ولی چیزی جز ناکامی را در کارنامه نواصولگرایان به ثبت نرسانده بود. شاید از همین روست که محبیان باردیگر در چنین آشفته بازاری به رفقای اصولگرای خود پیشنهاد می دهد کنگره ملی اصولگرایی را برپا دارند و هوس لیدری فردی در سر نداشته باشند.
محور اصلی چنین پیشنهادی هم پر کردن خلا رهبران کاریزماتیک این جریان است که یا در قید حیات نیستند چون حبیب الله عسگراولادی و آیت الله مهدوی کنی یا دیگرانی از جنس ناطق نوری که به تیغ نواصولگرایان از این جریان دور شده اند. در چنین شرایطی است که طرح کنگره ملی اصولگرایان در جریان اصولگرایی روی میز قرار گرفته است. مدلی که می تواند سنتی های اصولگرا را باردگیر به متن تصمیمات اصولگرایانه بازگرداند. در همین راستا هم هست که می تواند سخنان کنایه ای باهنر به جمنا را آغازی برای بازگشت دوباره سنتی ها به متن تصمیمات اصولگرایانه دانست. آنجا که دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری سازوکار شکل گرفته از سوی نواصولگرایان را ناقص و نیازمند بازسازی دانسته است.
نواصولگرایان همچنان سودای رهبری راست گرایان را دارند
نواصولگرایان همنشین سنتی ها خواهند شد؟ سوالی که بخشی از پاسخ به آن را شاید بتوان در گذشته هم جستجو کرد، چه آنکه این هم نشینی پیشتر هم در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تکرار شده بود، آنجا که موتلفه ای ها در تصمیماتی حزبی و دور از تصمیمات کلیت راست گرایان سنتی تن به همراهی با نواصولگرایان دادند، نتیجه آن همراهی نه تنها دستاوردی برای موتلفه نداشت که حتی پیران موتلفه مقهور بازی سیاسی - انتخاباتی نواصولگرایان شدند و با دلخوری راه خود را از نیمه مسیر از نواصولگرایان جدا کردند. شاید همین تجربه است که راست گرایان را برای همراهی لااقل بی قید و شرط با نواصولگرایان دچار تردید کند.
سوی دیگر نواصولگرایان هم نشان داده اند که در کنار زدن بزرگان از دایره تصمیمات جریان راست سرسخت هستند، شاید زمزمه های تشکیل دولت در سایه یا طرح بحث لیدری ابراهیم رئیسی با تکیه بر 16 میلیون رای را بتوان در همین راستا تفسیر کرد. نواصولگرایان که طی چند انتخابات اخیر با سهم خواهی یا تهدید توانسته بودند سنتی ها را همراه با خود کنند با ثبت چند شکست در کارنامه اصولگرایی در رده اول اتهامات از سوی راست گرایان سنتی قرار گرفته اند همین امر هم دست آنها را در مقایسه با گذشته خالی کرده است.
شاید از همین روست که چهره هایی چون سعید جلیلی از دولت در سایه سخن می گویند و طیفی دیگر از نواصولگرایان چون پایداری ها، رهپویان و ایثارگران تلاش دارند ابراهیم رئیسی را در قامت یه لیدر سیاسی در جریان اصولگرا مطرح کنند. آنها با سند زدن 16 میلیون رای به نام ابراهیم رئیسی حرکات زیرپوستی برای ساختن یک رهبر سیاسی از رئیسی را دنبال می کنند. امری که بدون شک با آن تفکر شورایی سنتی ها سنخیتی نداشته باشد.
مسیر پیران و جوانان اصولگرا این روزها یکی نیست، جوانترها همچنان سودای رهبری این جریان را دارند و پیران هنوز در دلهره آینده جریان اصولگرایی هستند و گویی قرار نیست با خیال راحت به بازنشستگی سیاسی بروند.
دیدگاه تان را بنویسید