ارزيابي شتابزده كارنامه ظريف
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، روزنامه شرق در یادداشتی نوشت: او یکی از موفقترین وزرای خارجه ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی است. محیط خارجی کشور معجونی از فرصتها و تهدیدهاست که هرکدام به تحلیلی جداگانه نیاز دارد. برآمدن دولت روحانی از لحاظ وضعیت داخلی نیز قوتهای جامعه ایران را نسبتا بالفعل کرد و نقاط ضعف را در معرض دید جامع قرار داد.
میتوان برای سهولت کار، فعالیتهای ظریف را از سه منظر ارزیابی کرد: ساختاری، فرایندی و رفتاری. در ادامه در باب هر یک جداگانه بحث میکنم.
از منظر ساختاری؛ ساختارِ سازمان نوعی ابزار مدیریتی برای اجرای استراتژیها و تحقق اهداف است. از لحاظ ساختاری، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از گذشته دارای یک ساختار نسبتا کوچک و کارا بوده است. برخلاف نظر برخی که فکر میکنند جمعیتی حدود چهار هزار نفر برای دستگاه دیپلماسی کشوری که چشمانداز، مأموریت و اهداف منطقهای و جهانی دارد، زیاد است، به نظر من، تعداد کارکنانِ وزارت امور خارجه در سطح کمینه قرار دارد. اگر علاوه بر مأموریتهای سنتی وزارت خارجه- مانند حفظ و ارتقای روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با دیگر کشورها و تعامل فعال با نهادهای بینالمللی- مشارکت در حل بحرانهای منطقهای، دیپلماسی عمومی و ارتباط با ایرانیان خارج از کشور را به وظایف این وزارتخانه بیفزاییم، به نظر من، وزارت خارجه نیازمند نیروی انسانی مناسب، با شماری بیشتر از تعداد کنونی است. اشکال آن است که ظریف هماکنون نمیتواند از همه ظرفیت کارکنان وزارت خارجه استفاده کند. بنابراین، هرگونه تحول در ساختار وزارت خارجه باید با نظرداشت به منافع کشور در درازمدت طراحی شود. شنیده میشود که وزارت خارجه طرحی برای تغییر نظام سازمانی از سلسلهمراتبی فعلی به میزمحوری دارد.
به این معنا که برای هر کشور یا موضوع، میزی در نظر گرفته شود و هر میز که متشکل از کارشناسان متعدد است، مستقیما به مدیر کل گزارش دهد. در علم مدیریت، درباره این مطلب بحث میشود که هر فرد، به طور مستقیم، میتواند بین سه تا پنج نفر را مدیریت کند. بنابراین، چرا ظریف میخواهد بخش میانی نظام سازمانی وزارت خارجه یعنی مدیران ادارات را حذف کند؟ چرا نظام تصمیمگیری وزارت خارجه را با بحران روبهرو کنیم؟ به نظر من، یکی از دلایل این تغییر به مسائل رفتاری ظریف بازمیگردد. از منظر فرایندی؛ فرايندها همواره در سازمان وجود دارند. فرایند آن دسته از وظايف است كه با هم نتیجه یا ارزش موردنظر سازمان را فراهم ميکند. در فرايندمحوري نتیجه کار اهمیت دارد، نه اجزای تشكيلدهنده آن. روشهای متعددی در سیاست خارجی معطوف به هدف وجود دارد. از جمله آنها مذاکره است. ظریف در مذاکره قوی است و تکنیکهای آن را خوب میداند. روش دیگر استفاده از ذات دیپلماسی، یعنی اعزام نماینده به واحدهای سیاسی اعم از کشور و سازمان بینالمللی و آژانس تخصصی است. در اینجا باید کمی تأمل کرد. چنین پرسشهایی به ذهن خطور میکند: چرا در دو سال اخیر از امتیاز داشتن یک سفیر در پایتخت سوئيس استفاده نشده است؟ چرا هفت ماه است نماینده کشورمان در پایتخت بلغارستان حضور ندارد؟ قانون مقررات تشکیلاتی انضباطی وزارت خارجه- که در حقیقت اساسنامه این وزارتخانه است- بهدرستی، سقف حضور سفیر را در کشوری دیگر چهار سال برمیشمارد. چرا این ضابطه را دور بزنیم؟ چرا سفیر کنونی ما در پاریس براي بار سوم به این شهر اعزام شده است؟ نوآوری و ابتکار و آیندهنگری چه میشود؟ تشریفات از دیگر فرایندهای دیپلماسی است. تشریفات مقدمه ورود و دستزدن به هرگونه حركت اجتماعي است. ارتباط نمایندگان دیگر کشورها با جامعه ایران و بهویژه با مراکز علمی، هنری، ادبی و فناورانه اگر بهدرستی مدیریت شود، به سود کشور است. ما چه اندازه از این فرصت استفاده کردهایم؟
از منظر رفتاری؛ بخش سوم بحث من به تحلیل رفتاری ظریف بازمیگردد. این بخش از تحلیل نیازمند استفاده از نظریههای معطوف به علوم شناختی و بهخصوص روانشناسی سیاسی است. تردیدی نیست که هر انسان مجموعهای است از احساسات، عواطف، هنجارها و ایستارها. اینگونه عناصر را بهآسانی نمیتوان تغییر داد. در مجموع، شاکله ذهنی و روحی ظریف اینگونه است که عمدتا به تواناییهای خود تکیه میکند. اینگونه افراد تا ذهنشان فرایند یک فعالیت را تأیید نکند، به کار دیگران اعتماد نمیکنند. این وسواس تا آنجا پیش میرود که متن توافقات را خودشان تهیه و حتی حروفچینی میکنند. همزمان ظریف مایل است که با کمترین تعداد سطوح سازمانی درگیر شود. برای او مطلوبترین کار آن است که اگر مجبور شد با کسی کار کند؛ تنها و تنها با کارشناسان تعامل کند. یعنی وجود مدیران میانی و مشاوران را زائد میداند.
به عبارت دیگر، به نظر او، در سازمان وزارت خارجه، وزیر در قطب است و مجموعهای از کارشناسان مستقیما به او متصلاند. مجموعه نیروی انسانی وزارت خارجه همچنان نشاندهنده جامعه نمونه کوچکی از دریای نیروی انسانی ایران است. اما به نظر میرسد ظریف مایل نیست همه ضوابط و مقررات ناظر بر نیروی انسانی وزارت خارجه را اجرا کند. کارشناسان سیاسی که قلب نیروی انسانی وزارت خارجه هستند، در گذشته، برای ارتقا به دبیر اولی و رایزن اولی، لازم بود در دورههای تکمیلی و عالی شرکت کنند و حداقل دو کار تحقیقی ارائه دهند. نوشتن مقاله پژوهشی اکنون کنار گذاشته شده است. نتیجه آن است که از نوشتههای سفرا و دیگر دیپلماتهای ایرانی، آن پختگی و مطلوببودن استدلالها کمتر به چشم میخورد. آنان به زبان فارسی کمتر توجه دارند، درحالیکه نخستوزیر هند در دوره دوم ریاستجمهوری آقای روحانی، موفقیت ایشان را به زبان فارسی تبریک میگوید. با همه اینها، به نظر من، جناب دکتر محمدجواد ظریف، یکی از سرمایههای این کشور است. برای پیشبرد برنامههای دولت در روابط خارجی، باید به او کمک کرد. امیدوارم این یادداشت کمک کند پارهای از اشکالات مدیریتی وزارت خارجه- که به نظر من رسید و به آنها اشاره کردم- برطرف شود.
دیدگاه تان را بنویسید