بررسی بسترهای تحقق ایده روحانی در گفتوگو با صادق ملکی کارشناس مسائل منطقه
تأمین بهتر منافع کشور های خاورمیانه در گرو رسیدن به «منطقه قوی تر» است
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
روزنامه ایران: رقابت منطقهای مخرب، واقعیت این روزهای حاکم بر خاورمیانه، موضوعی بود که رئیس جمهوری کشورمان در سخنرانی خود طی همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار به انتقاد آن برخاست و گفت: «بحث قویترین کشور در منطقه باید کنار گذاشته شود و به جای آن، منطقه قویتر پیگیری شود.» این موضع به سرعت از سوی جریان منتقد دولت به دستاویزی برای حمله تبدیل شد و با این استدلال که «این اظهارات مغایر سند چشمانداز 20 ساله است و قدرت اول منطقهای بودن یک انتخاب نیست که دولتها بتوانند آن را دنبال کرده یا کنار بگذارند»، مورد هجمه قرار گرفت. با صادق ملکی، کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه درباره ایده «منطقه قویتر» و بسترهای ضروری آن به گفتوگو نشستیم که در پی میآید.
٭٭٭
یکی از انتقادات رایج به رژیم حاکم بر ایران پیش از انقلاب اسلامی این بود که «پهلوی خود را در جایگاه ژاندارم منطقه میپنداشت»، تفاوت آن سیاست منطقهای مورد انتقاد با آنچه در سند چشمانداز 20 ساله به عنوان یک برنامه مطرح شده است را باید در چه شاخصهایی جستوجو کرد؟
ساز و کار و استقرار رژیم گذشته تا حدود زیادی وابسته به غرب و به طور مشخص امریکا بود. ژاندارمی خلیج فارس وظیفهای بود که غرب از شاه در جهت اهداف خود در منطقه تعریف کرده بود. انقلاب اسلامی نه تنها ساختار داخلی ایران را تغییر داد بلکه تأثیراتی بر منطقه داشته است که همچنان منطقه تحت تأثیر آن است. تأثیر آنی این انقلاب کودتای اورن در ترکیه در سپتامبر 1980 بود و در ادامه حمله عراق به ایران و در سالهای اخیر بهار عربی، بحران موجود در عراق و سوریه، ظهور داعش و... میتوان اشاره کرد. شما نمیتوانید قدرت ژاندارمی ناشی از وابستگی را با قدرت برخاسته از استقلال و قدرت داخلی یکی کنید. به هرحال بحث چشمانداز یک برنامه مدون تهیه شدهای است که طی آن نقشه راه رسیدن به جایگاه قدرت اول ایران مشخص شده است. اما در خاورمیانه تنها ایران نیست که چشمانداز 20 ساله دارد. حداقل میدانیم که عربستان و ترکیه نیز برای رسیدن به جایگاه اول برنامه تدوین کرده و حتی ترکیه اعلام داشته هدف این کشور قرار گرفتن در میان 10 قدرت اول جهان است.
بنابر این همین تلاش همگانی کشورهای منطقه برای ارتقای سطح قدرت و جایگاهشان، زمینه تعارض و جدال است. چطور میتوان این تعارض را به مسیر همکاری منطقهای برای ایجاد منطقه قویتر سوق داد؟
برنامهها را کشورها تدوین میکنند اما شرایط، تحولات، تعاملات و تعارضات رخ داده در سطح منطقه و نظام بینالملل بر این برنامهها و چشماندازها تأثیرات بنیادی میگذارد. زمانی شرایط جهان به گونهای بود که اراده داخلی کشورها برای تحقق یک هدف اصل بود؛ اما امروز این دوران به پایان رسیده است. جایگاه کشورها نزد نظام بینالملل و شرایط بیرونی در رسیدن به اهداف از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. قدرت هستهای شدن و دست یافتن به تکنولوژی صلحآمیز هستهای برای ایران هدفی راهبردی بود، اما مجموعه ملاحظات بیرونی و محاسبات داخلی ما را به سرانجام برجام رساند. برجام از منظری غلبه ملاحظات بیرونی بر ملاحظات داخلی بود که از جانب تهران غیرقابل اغماض تلقی میگردید. جهان امروز با دنیای دیروز تفاوتهای اساسی کرده است باید دید سنتی را تغییر داد و بهروز کرد. بله اینکه هم ایران هم ترکیه و عربستان میخواهند قدرت اول منطقه شوند، در بطن خود رقابت و تعارض ایجاد میکند. اما تجربه بشری و نگاهی به کشورها بهترین راهنمای عمل در خاورمیانه است.
اروپا از جنگهای صدساله و آتش دو جنگ جهانی خانمانسوز به اتحاد رسید. ایالات متحد امریکا پس از جنگ داخلی به اتحاد رسید. خاورمیانه این جغرافیای پیچیده و پر تنش که محل ظهور سه پیامبر و دین الهی بوده، همچنان راه را نیافته و در جنگ درون تمدنی و بیرون تمدنی به سر میبرد. باید نقطه پایانی برای این دور باطل یافت و تغییر ذهنیتها میتواند نقطه آغاز تحول در منطقه پر تنش و آشوب خاورمیانه باشد. سالها در یادداشتها، ملاقاتها، کنفرانسها و نشستهایی که در داخل و خارج شرکت داشتهام بر ضرورت تغییر نگاه و ذهنیت کشورها نسبت به هم تأکید کرده و اعلام داشتهام راه توسعه کشورهای منطقه نه از رقابت بلکه از همکاری میگذرد. ما دیر یا زود باید راهی که اروپا رفت را طی کنیم. بله در صحنه و میدان سیاست آرزوها جایی ندارد، اما سیاستی که از آن تعارض، بنبست و جنگ برخیزد، باید تغییر داد. افق شرایط فعلی خاورمیانه، تیره و تار است و به جای روشنی، تاریکی را نشان میدهد اما سیاست و هنر رهبران منطقه ارائه راه حل در تاریکیهاست. منطقه قویتر برخاسته از این نگاه راهبردی است. آقای روحانی و هرکس که به منافع کشور خود میاندیشد، باید بدانند که تأمین
این منافع با تأمین منافع جمعی منطقهای امکانپذیر است. قابلیتها و ظرفیتهای کشورها را در سیاستی ایجابی باید در خدمت یکدیگر قرار داد و همه کشورها باید با هم سطحی از توسعه و رشد را تجربه و طی کنند. جز این راهی نیست. راههای دیگر به بیراهه ختم خواهد شد.
این دیدگاه شاید تا حدود زیادی ایدهآلیستی به نظر میآید. چگونه میشود برای تحقق راهبرد منطقه قویتر و کنار گذاشته شدن رقابتهای منطقهای مخرب بسترسازی کرد؟
بسترها حاصل زایش آنی نیستند باید برای آن زمینه ساخت و با طی یک روند به تحقق آن کمک کرد. فرانسه و آلمان مهد ناسیونالیسم افراطی بودند که سرانجام تجربه تلخ دو جنگ و ضرورتهای اجتنابناپذیر منافع متقابل آنان را به رهبران اتحادیه تبدیل کرد. تغییر ذهنیت در نزد رهبران اروپای پس از جنگ دوم، صلح مسلح در فاصله میان دو جنگ اول و دوم در روابط فرانسه و آلمان را تبدیل به منافع متقابل مسلم نمود. جنگها و رقابتها در اروپا نیز درون تمدنی بودند. اگرچه بافت و جغرافیای خاورمیانه شاید پیچیدهتر از اتحادیه اروپا باشد اما اگر عقلانیت بر احساس غلبه کند و اراده شکل بگیرد، خاورمیانه متحد میتواند از رؤیا به واقعیت تبدیل شود.
اما به نظر میرسد برخلاف اروپا زمینهها و ریشههای منازعات جاری در خاورمیانه هنوز پویا و در حال تزایدند؟
این درست که دست یافتن به برتری سیاسی، نظامی، اقتصادی و از همه مهمتر فرهنگی که ریشه ایدئولوژیک دارد عامل اصلی رقابتهای منطقهای بودهاند؛ اما توجه داشته باشیم که اختلافات شیعیان و اهل تسنن بیشتر از اختلافات کاتولیکها و پروتستانها نیست. هر چند در حال حاضر وضعیت منطقه بیش از هر چیزی حاصل رقابتهای مخرب و حذفی است.
هر کشوری با تکیه بر تاریخ، روایت و منافع خود بر دیگری تاخته و سعی دارد تنها و تنها منافع خویش را تأمین کند. کشورهای منطقه باید درک کنند که تحولات در خاورمیانه اگر حلقههای به هم پیوسته یک زنجیر باشند، حلقه گردان نهایی این بازیهای پیچیده نه پایتختهای خاورمیانه، بلکه واشنگتن است که اگر منافع راهبردیاش ایجاب کند همه را قربانی میکند. بنابراین باید رهبران منطقه به این منطق برسند که چیزی مهمتر از جنگ وجود دارد که نام آن، صلح است. امروز در فضای جنگ از صلح گفتن، سخت و از منظری جسارت میخواهد و آقای روحانی با طرح منطقه قویتر در واقع از ضرورت تعامل و صلح سخن میگوید.
کشورها و رهبرانی که جنگ را درک کرده و بر تلخهایی آن واقفند، هیچگاه به دنبال جنگ نخواهند بود، مگر آنکه جنگی به آنان تحمیل شود. در خاورمیانه این ناامنترین کانون بحرانی جهان، باید همه هوشیار باشند. همراهی با توطئهای پیچیده که جنگها را برای کشورها و رهبران آن اجتناب ناپذیر نشان میدهند، خود میتواند بخشی از تاکتیکهای فریب باشد.
در خاورمیانه دستهای بسیاری در کار است که جنگ یا جنگهای دیگری را سامان دهد. رسانهها در واشنگتن، آنکارا، بیروت، بغداد و... از امکان وقوع جنگ میان ایران و عربستان یا بحران میان تهران و آنکارا در رابطه با سوریه و عراق نوشته و سخن میگویند. رهبران و افکار عمومی مردم خاورمیانه دقت کنند آنانی که مدیریت جنگ را برعهده دارند، با محاسبات دقیق چیدمانی را پیریزی کردهاند که خاورمیانه گام به گام به جنگ نزدیکتر شوند. آگاهی از توطئه جنگ و گریز از آن، تبلور عقلانیت برخاسته از دوراندیشی است. با اولویت دادن به منطقه قویتر میتوان از دام بحران و جنگ در خاورمیانه گریخت. در خاورمیانه همه کشورها خصوصاً کشورهای با ظرفیت ایران، ترکیه، عربستان و مصر باید گامهای صلح را جایگزین گامهای جنگ کنند.
رهبران و مردم منطقه ذهنیتها را در نگاه به هم باید تغییر دهند. نگاه و سیاست سلبی حذف و نگاه ایجابی مثبت را باید در نزد کشورها و رهبران نهادینه کرد. کیست که نداند هویتهای متفاوت بیش از هر چیزی، تحت تأثیر جغرافیای زیستی است که از آن گریزی نیست. انتخاب اینکه عرب یا ایرانی، شیعی یا سلفی باشی، بیش از هر چیزی، حاصل اجبارهای ناشی از جغرافیاست. پس باید با پذیرش هویتهای متفاوت به تعاملی رسید که متضمن همزیستی مسالمتآمیز برای همه هویتها و اندیشهها گردد.
رهایی ازروایت تاریخی خود محور و حصر جغرافیا، مهمترین عنصر تغییر ذهنها برای نزدیکی قلبها و رسیدن به هدف منطقه قویتر در خاورمیانه است. نگاهی به همسایگان و مناطق پیرامونی نشان میدهد با وجود انقلاب اسلامی و هزینه پرداختی آن برای وحدت جهان اسلام، شیعه کماکان از یک تنهایی و غربت تاریخی رنج برده و میبرد. اندیشه وهابی اگرچه اندیشه غالب جهان اهل تسنن نیست، اما هنگامی که در تقابل با ایران شیعی میایستاد، حتی ترکیه نسبتاً سکولار نیز در کنار آن قرار میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید