محمد قوچانی :ساز نامیمون رادیکالیسم دوباره کوک شده است/ نتیجه تکبر سیاسی اصلاح طلبان شکست است/در دامن زدن به این تکبر میتوان ردپای رسانههای خارجی را بهخوبی دید
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
قوچانی رای آوری روحانی در انتخابات سال 92 را نشانه عبور اصلاح طلبان از رادیکالیسم بعد از 88 می داند و ترجیح روحانی مصلح و معتدل بر عارف اصلاحطلب را اوج پراگماتیسم در میان اصلاحطلبان تعبیر می کند.
به گزارش نامه نیوز، او با اشاره به اینکه اصلاح طلبان به فکر رای دادند نه به فرد، می نویسد: « بهجای انتخاب ژنتیک به انتخابی پراگماتیک تن دادند. روحانی؛ سیاستمداری معتدل و مصلح از لایههای میانی جناح راست بود که هرگز تن به رادیکالیسم راست نداد و آنقدر منتظر ماند تا در فترت رادیکالیسم چپ به انتخاب اصلی جناح چپ سابق و اصلاحطلب کنونی بدل شود».
او افزوده است: «دولت اول روحانی با بازگشت وزرایی مانند زنگنه و حجتی و نجفی و نیلی فوق انتظار اصلاحطلبانی بود که یا از حاکمیت قهر کرده بودند یا از حاکمیت اخراج شده بودند. آنان عملگرا شده بودند و بازگشت چهرههای پراگماتیست و تکنوکراتهای اصلاحطلب به قدرت را آنقدر مهم میدانستند که در پی بازگشت چهرههای ایدئولوژیک و ایدئولوگهای اصلاحطلب به دولت نباشند. حتی سعید حجاریان مهمترین مأموریت دولت یازدهم را «عادیسازی» اوضاع (نرمالیزاسیون) عنوان کرد. اما انتخابات سال 1392 و صفآرایی اصولگرایان رادیکال در برابر حسن روحانی آثار منفی خود را بر اصلاحطلبان نیز گذاشت. اصلاحطلبان از تنهایی روحانی در میان اصولگرایان به این دریافت و رهیافت رسیدند که روحانی جز آنان کسی را ندارد و ناگریز است که به ایشان تکیه کند».
به اعتقاد قوچانی، پیروزیهای نسبی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم و شوراهای شهر نیز بر این «تکبر سیاسی» برخی اصلاحطلبان افزوده است و متأسفانه ساز نامیمون رادیکالیسم دوباره کوک شده است.
او ادامه می دهد: « اکنون اصلاحطلبان که یک بار دیگر در پناه یک دولت معتدل (مانند دولتهای هاشمی و خاتمی) در تعیین دولت و مجلس و شورا و شهرداری نقشآفرین شدهاند، فهرستی از مطالبات حداکثری خود را ردیف کردهاند: حاکمیت یکپارچه اصلاحطلبان، در اختیار گرفتن همه پستهای دولتی، راه ندادن حتی یک اصولگرا به شورای شهر، تأکید بر مطالبه بهحق اما نابهنگام وزارت زنان، راندن همه اصولگرایان از کابینه و...».
قوچانی نتیجه این تکبر سیاسی را بدون شک، شکست می داند و می نویسد: « در دامن زدن به این تکبر میتوان ردپای رسانههای خارجی را بهخوبی دید: گروهی از اصلاحطلبان سابق که جلای وطن کرده و دورکاری سیاسی میکنند آواری از مطالبات و خرواری از انتظارات را بر سر دولت دوازدهم میریزند. انتشار اخبار کذب از طریق شبکههای ماهوارهای و اجتماعی و تخریب دولت تنها راه ادامه حیات این اصلاحطلبان سابق است که از دور دستی بر آتش دارند و در عمل آب به آسیاب اصولگرایان میریزند. این دوستان سابق فراموش کردهاند که تا اطلاع ثانوی مسئله اصلی در ایران نه مطالبات اجتماعی که معادلات سیاسی است. نهاد دولت در ایران از مشکلاتی مانند تنازع قوا، حاکمیت موازی، کارشکنی نهادی و نبرد دروندستگاهی رنج میبرد و قبل از هر اصلاح اجتماعی باید این بحران سیاسی را اصلاح کند. ایران در شرایطی قرار ندارد که توان ملی خود را در نزاعهای سیاسی فرسوده سازد. اگر در زمان انتخابات پارهای نزاعهای سیاسی برای ایجاد نشاط انتخاباتی و فهم ضرورت مشارکت سیاسی ضروری بود؛ اگر برای دفع خطر میشد آستانه تحریک جامعه را به حرکت واداشت؛ اگر برای انتخاب رئیسجمهور به یک رأی بالا
در یک رقابت واقعی نیازی وجود داشت در زمان تشکیل دولت هر نوع نزاع سیاسی، مبارزه انتخاباتی و رقابت هیجانی غیرضروری بلکه مضر است».
او تاکید می کند که «معنای این حرف استفاده ابزاری از مردم نیست» و توضیح می دهد: « واقعاً خطر نزدیک بود و ضرورت داشت که یک نیروی اجتماعی پشت سر دولت قرار گیرد، ضمن آنکه منازعه انتخاباتی را حسن روحانی شروع نکرد و این بهطور مشخص محمدباقر قالیباف و نیز سیدابراهیم رئیسی بودند که حسن روحانی و اسحاق جهانگیری را به واکنشهای صریح برانگیختند. اما انتخابات تمام شده و اتفاقاً اصلاحات پیروز شده است. جناح پیروز اکنون باید آرامتر از جناح شکستخورده باشد. پیش از این نیز گفتهایم که جز با چپ نمیتوان تحول ایجاد کرد و جز با راست نمیتوان ثبات آفرید. با چپ باید برخاست و با راست باید نشست. با چپ میتوان انقلاب کرد و با راست میتوان حکومت کرد و این همان کاری است که روحانی میکند».
منبع : سرمقاله هفته نامه سازندگی
دیدگاه تان را بنویسید