6 درس مهم از مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا از نگاه موسویان/ تاریخ روابط ایران و آمریکا مملو از 'فرصت های از دست رفته' است/ دیپلماسی هسته ای تاثیر شگفت انگیزی داشت/
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
مجله واشینگتن کوارترلی آمریکا درآستانه تصمیم جدید ترامپ درمورد برجام ویژه نامه ای درمورد سیاست جدید آمریکا درمورد برجام و ایران منتشر کرده است و مقاله تحقیقی و مفصل سید حسین موسویان باعنوان 'ارزیابی تعامل هسته ای آمریکا و ایران' در 10 صفحه در این ویژه نامه منتشر شده که درپایان 6 درس مهم از مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا را معرفی کرده است که می تواند درآینده روابط آمریکا و ایران تاثیرات قابل توجهی داشته باشد.
به گزارش نامه نیوز، این مقاله تحقیقی که با همکاری سینا طوسی نوشته شده است، 12 سال مذاکرات هسته ای از سال 82 تا 94 که به توافق معروف به برجام ختم شد را مورد کنکاش قرارداده است.
چند نکته از مطالب این مقاله:
• تاریخ روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب 1357 مملو از 'فرصت های از دست رفته' است. شاید مذاکرات هسته ای، تنها موردی بود که دوکشور توانستند از یک فرصت به موقع استفاده کنند.
• موفقیت دیپلماسی هسته ای، بخاطر سرمایه گذاری سنگین و همزمان رهبران دوکشور برای حصول نتیجه و مدیریت موانع بود از جمله مدیریت مخالفین سرسخت داخلی درهردوکشور و مهارلابی سنگین جبهه صهیونیست ها و سعودی ها درآمریکا.
• دیپلماسی هسته ای نه تنها یکی از بحران های بزرگ بین المللی را حل کرد و محکم ترین سند تاریخ عدم اشاعه بمب هسته ای را بوجود آورد بلکه بر تحولات ژئوپولتیک منطقه ای تاثیر شگفتی بجای گذاشت.
• بزرگترین امتیازی که ایران درمذاکرات هسته ای گرفت، این بود که قدرتهای جهانی غنی سازی ایران را به رسمیت شناختند چون اصل دعوا بر سر غنی سازی بود ضمن اینکه قطعنامه ها وتحریم های هسته ای سازمان ملل را مرتفع کرد. متقابلا قدرت های جهانی ضمانت های لازم درمورد صلح آمیز بودن برنامه همسته ای ایران را دریافت کردند.
• درمصاحبه با رابرت آینهورن مذاکره کننده هسته ای آمریکا، او به من گفت: ما با آقای جلیلی دراکتبر 2009 (1388) در ژنو درمورد معامله سوآپ به توافق رسیدیم منتهی ایشان گفت که باید تهران موافقت کند. بعد ازچند روز معلوم شد که درداخل با این طرح مخالفت شده است.
• من ادعای رابرت آینهورن را با آقای خزایی سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل درمیان گذاشتم. وی به من گفت که درعین حال دوسه ماه بعد، موافقت ایران با سوآپ درچهارچوب توافق ژنو را به اطلاع سوزان رایس، همتای آمریکایی خود رسانده اما طرف آمریکایی به اوگفته که ایران ابتدا باید غنی سازی را تعلیق کند تا سوآپ انجام شود درحالیکه این موضوع جزء توافق مذاکرات سوآپ ژنو بین آقای جلیلی و ویلیام برنز نبود. لذا من این مطلب را درگفتگو با ویلیام برنز،رابرت آینهورن و تالوار پونیت نمایندگان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا درمیان گذاشتم که جملگی شوکه شدند وتصریح کردند که سوزان رایس پیغام آقای خزایی را به اطلاع آنها نرسانده است و تا کنون از این مطلب مهم هیچ اطلاعی نداشتند.
• مذاکرات پشت پرده و محرمانه هسته ای بین ایران و آمریکا درجولای 2012(1391) دردوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد درعمان آغاز شد. من شنیده بودم که طرف ایرانی برای اولین دوره مذاکره، جدی ظاهر شده بود که با عدم آمادگی طرف آمریکایی مواجه شد. لذا این شبهه درتهران ایجاد شد که آمریکایی ها جدی نیستند و بازی میدهند. من این موضوع را درمصاحبه با پونیت تالوار نماینده کاخ سفید درمذاکرات مطرح کردم. اوگفت که سوء تفاهمی بیش نبود! مابه عمانی ها از ابتدا گفته بودیم که برای یک گفتگوی مقدماتی می آییم تا ابتدا روشن شود که مذاکرات دوجانبه با چه کسی، درچه مواردی، چه موقعی و درکجا انجام شود. اما عمانی ها به هیات ایرانی گفته بودند که مذاکرات اساسی را انجام دهید. این موجب یک سوء تفاهم درطرف ایرانی شد.
• گفتگوهای هسته ای ایران و آمریکا در دوران روحانی-اوباما محدود به وزرای خارجه دو کشور نبود بلکه روسای نهادهای انرژی اتمی و بانک مرکزی ایران و وزارت خزانه داری آمریکا نیز گفتگوهای گسترده داشتند ، ضمن اینکه روسای جمهور هم گفتگوی تلفنی داشتند. ضمن اینکه فراتر از موضوع هسته ای، برخی از اختلافات مالی چند دهه گذشته درحاشیه این گفتگوها حل شد و برای اولین بار مقامات رسمی امنیتی دوکشور دیدار کردند که موجب آزادی برخی از زندانیان دو کشورشد.
ملوان های آمریکایی که وارد آب های ایران شده بودند نیز بدون ایجاد یک بحران جدید، آزاد شدند. این ویژگی در دیپلماسی هسته ای در تاریخ روابط ایران و آمریکا بی سابقه بود.
• اوباما از سیاست سنتی آمریکا درمورد ایران فاصله گرفت ازجمله اینکه درمورد غنی سازی، سنت شکنی کرد و حق غنی سازی ایران را پذیرفت. با وجودی که مرتب تاکید میشد که مذاکرات صرفا به موضوع هسته ای محدود می شود، اما اوباما بدنبال این بود که بعد از حل بحران هسته ای، گشایشی درکل روابط ایران وآمریکا بوجود آورد.
باوجودی که اوباما با شعار تعامل با ایران آمد، اما دور اول ریاست جمهوری بخاطر حضور سیاستمدارانی همچون دنیس راس درکاخ سفید و هیلاری کلینتون درراس وزارت خارجه، بدترین تحریم ها علیه ایران اعمال شد. لاکن دردور دوم ریاست جمهوری او با آمدن جان کری بعنوان وزیر خارجه و رابرت مالی بعنوان مسئول امور خاورمیانه درکاخ سفید، شرایط کاملا متحول شد.
جان کری اهمیت 'احترام' به ایران را درک می کرد. او درمصاحبه 2017 خود گفت که 'یکی از کلمات کلیدی ما درمذاکرات، احترام متقابل بود. تز اوباما ایجاد بالانس بین ایران و عربستان در خاورمیانه بود. او درمصاحبه با مجله آتلانتیک صراحتا اعلام کرد که عربستان باید درمنطقه با ایران شراکت کند. موضعی که شدیدا سعودی ها را خشمگین کرد.
• درمصاحبه ای که با رابرت مالی داشتم او به من گفت که سعودی ها و متحدانشان از قدرت روز افزون ایران نگران بودند. ما از آنها حمایت کردیم تا نگرانی عدم بالانس درآنها مرتفع شود و وارد گفتگو و تعامل با ایران شوند و مسایل منطقه حل شود. اوباما در مصاحبه خود با آتلانتیک گفت که متحدین عرب آمریکا مایلند همه تقصیرها را گردن ایران بیاندازند درحالیکه باید وارد گفتگوی واقعگرایانه با ایران شوند.
• مقامات دولت اوباما امیدواربودند که گفتگوهای هسته ای، گشایشی برای حل بحران های منطقه از جمله درسوریه، یمن و بحرین باشد. مارتین دمپسی رییس ستاد نیروهای مسلح آمریکا درمصاحبه ای تصریح کرد که نقش ایران درمقابله با داعش درعراق مثبت بوده است. جان کری هم درمصاحبه ای گفت، بحران های منطقه خاورمیانه با توافق هسته ای قابل مدیریت تر است زیرا درغیاب توافق، بحران دیگری بر سایربحران های منطقه افزوده می شد.
• بعد از توافق هسته ای، آمریکا از مخالفت خود با حضورایران درمذاکرات بین المللی سوریه دست برداشت.
• بعد از نهایی شدن برجام، از یک طرف اجرای بهینه آن از جمله بخاطر باقیماندن تحریم های غیر هسته ای آمریکا، نگرانی سایر کشورها از امکان مجازات شدن بخاطر آن تحریم ها و عدم امکان گردش دلاری معاملات جهانی با ایران، با مشکل مواجه شد و از طرف دیگر اوباما درداخل کشورش تحت فشارلابی اسراییل و عربستان با قطعنامه های تحریمی جدید کنگره علیه ایران برای مقابله با روند تعامل مواجه بود.
تنش ها درحدی بود که کنگره آمریکا از نخست وزیر اسراییل برای سخنرانی علیه رییس جمهوری آمریکا، دعوت کرد. با این وجود اوباما و کری ازحداکثرتوان خود برای اجرای برجام استفاده کرده ضمن اینکه نتوانستند رضایت ایرانی ها را جلب کنند زیرا که تحریم های گذشته غیر هسته ای آمریکا و تلاش های کنگره برای اعمال تحریم های جدید غیر هسته ای، مانع پیشرفت لازم شد.
• دوماه قبل از توافق نهایی هسته ای در جولای 2015، مقام معظم رهبری ایران تصریح کرده بودند که برجام ملاکی است برای بررسی سایر همکاری ها. جواد ظریف هم این مهم را به جان کری گوشزد کرد که عملکرد آمریکایی ها دربرجام مشخص خواهد کرد که آیا ایران میتواند با آمریکا درمسایل منطقه ای همکاری کند یا خیر. بعد از برجام و با مشاهده رفتار آمریکایی ها، آیت الله خامنه ای طی یک سخنرانی، برگفتگوی دوکشوردرمورد مسایل غیر هسته ای خط قرمز کشید.
تجربه تعامل ایران و ایالات متحده در حل بحران هستهای ایران درسهایی برای تعاملات احتمالی آینده بین دو کشور به همراه دارد. توافق هستهای نشان داد هر دو کشور از تعامل دیپلماتیک بسیار بیشتر منفعت میبرند تا از تقابل؛ همچنین موفقیت تعامل دیپلماتیک شاهدی بر این مدعاست که سیاستهای زور و فشار درباره ایران نه تنها شکست میخورند، بلکه نتیجه معکوس داشته و منجر به افزایش خطرناک تنشها میشوند.
با وجود این، با بررسی جامع دوران تعامل هستهای، شش درس اساسی زیر میتواند راهنمای واشینگتن و تهران برای تعاملات دیپلماتیک احتمالی آینده باشد:
1-اجماع داخلی بین گروههای مهم سیاسی
در تهران و واشنگتن مخالفت شدیدی با مذاکرات و تعاملات بین دو کشور وجود داشت. روحانی و اوباما نتوانستند در زمینه حمایت از این تعاملات اجماع ایجاد کنند؛ بهخصوص در ایالات متحده این مشکل بیشتروجود داشت زیرا اوباما نتوانست موانع اجرای بهینه برجام را مرتفع کند. علاوه براین، استمرارادبیات جنگ طلبانه در واشنگتن به موازات اقدامات خصمانه کنگره، اعتماد تهران به هرگونه تعامل با ایالات متحده در آینده را تخریب کرد. در ایران نیز اتهامات به روحانی و همراهانش درحدی افزایش یافت که آبرو و آینده سیاسی حامیان تعامل را تهدید کرد.
در آینده باید این گونه چالشهای داخلی بهتر مدیریت شوند. تعاملات باید به گونهای دنبال شوند که هردوجناح اصلی (دموکرات ها و جمهوری خواهان در آمریکا و اصولگرایان و اعتدالیون و اصلاح طلبان در ایران) درهربرد یا باختی مشترکا شریک باشند نه اینکه یک جناج سود یا هزینه آن را عهده دار شود. برای رسیدن به این هدف، سران هر دو کشور باید مذاکرات را در چارچوبی تعریف کنند که یک جناح به دنبال امتیازات سیاسی داخلی علیه رقبایشان نباشد، چون این کار فقط فراخوانی خواهد بود برای تخریب روند تعامل.
2-پرهیز از مداخله گری در مسائل داخلی یکدیگر
در فضای پس از برجام، برخی لفاظیها درواشنگتن در ابراز امیدواری برای قدرتگرفتن «میانهروها» در تهران صدمات شدیدی به موفقیت تعامل ودیپلماسی بین دو کشور در آینده زد. این اظهارات، صرف نظر از اینکه چقدر فرضی بودند، واکنش طبیعی قدرتمندی را در ایران برانگیخت. افکار عمومی ایران عمیقا نسبت به هر چیزی که ممکن است دخالت خارجی در مسائل داخلیاش تعبیر شود، هوشیار و محتاط است. پرهیز از مداخلهگری در مسائل سیاسی داخلی باید اصلی کلیدی در هرگونه سیاستگذاری ایالات متحده برای تعامل با ایران باشد زیرا که اینگونه رفتارها نه تنها شانس تعامل موفق کوتاه مدت را از بین میبرند، بلکه اکثریت ایرانیان را در مخالفت با تعامل بلند مدت بین ایالات متحده و ایران متحد میکنند.
3-بهحداقلرساندن دخالت کشورهای خارجی
در دوران مذاکرات، متحدان منطقهای آمریکا، مانند عربستان سعودی و اسرائیل، گفتگوی بین ایران و آمریکا را علیه منافع خود میدیدند. از این رو از تمام اهرمهای سیاسی برای سنگاندازی در راه تعامل هسته ای ایران و آمریکا استفاده کردند. ساختار گسترده و مؤثر لابی آنها موجب فشارهای کنگره و گروهها و اشخاص سیاسی و رسانهای شد. اگر این نفوذ شدید نبود، شاید ایران و آمریکا میتوانستند برای رسیدن به توافقاتی فراگیرتر، اعتمادسازی متقابل نمایند. تصمیم سازان آمریکا باید بدانند کشورهای منطقه با ادعاهایشان درباره تهدیدات ایران، منافع خود را میجویند و نه منافع ملی آمریکا را.
4- ماندگاری: معیارهای مذاکرات آینده
در دوران انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که نزدیک زمان اجرای توافق بود، تقریبا تمام کاندیداهای جمهوریخواه، شامل ترامپ، با حمله به توافق، قول دادند آن را لغو کنند. این حرفها در کنار اقدامات کنگره علیه توافق این پیام را به ایران فرستاد که توافق با یک رئیسجمهور آمریکا تضمینی برای ماندگاری ندارد. چنین شرایطی بههیچ وجه باعث نمیشود تهران این توافق را بعنوان ملاک توافقات بیشتر با ایالات متحده تلقی کند. بعد از انقلاب، فقدان اعتماد متقابل مانعی جدی بر سر راه بهبود روابط ایران و آمریکا بوده است. تجربیات گذشته این باور را در ذهن رهبران ایران محکم کرده که ایالات متحده در بهترین حالت، شریکی غیرقابل اتکا و در بدترین حالت مذاکره کنندهای فریبکار است. اگر ایالات متحده به تعهداتش پایبند بماند، اعتبارش نزد ایرانیان بهبود خواهد یافت؛ درغیراینصورت صدمات سرنوشت سازی به شانس آمریکا برای مذاکره با ایرانیان، از همه طیفهای سیاسی، خواهد خورد.
5-تحت کنترل داشتن انتظارات
تهران و واشنگتن هر دو درباره دستاوردهای احتمالی توافق اغراق کردند. در ایران، این تصور ایجاد شد که توافق هسته ای، کل مشکلات اقتصادی ایران راحل خواهد کرد و پایانی قاطع بر سیاستهای خصمانه آمریکا خواهد بود.
در طرف آمریکایی، نیز این تصور بوجود آمد که با برجام، وضعیت کلیه اختلافات منطقه ای آمریکا با ایران بهبود خواهد یافت. تأثیر این روند این بود که مردم هر دو کشور ازبرجام توقع نتایج یک ' معامله فراگیر-همه جانبه' را داشتند درحالیکه برجام توافق درمورد یک موضوع هسته ای بود و نه همه موضوعات. لذا درتعاملات آینده بین دو کشور ، باید نتیجه واقعی موضوع مورد گفتگو به درستی برای مردم تشریح شود تا ازتعبیر وتفسیر های غیرواقعی جلوگیری شود.
6- اقدام، لحن و ادبیات صلحآمیزمتقابل
در دوران مذاکرات هستهای، دولت اوباما این سیگنال را فرستاد که آماده است دینامیک زیربنایی رابطه ایران و آمریکا را تغییر دهد. آن ادبیات، حامل شکلی از به رسمیت شناختن دولت ایران و نقش منطقهای و بینالمللیاش بود که در رفتارهای رؤسای جمهور گذشته به چشم نمیخورد. درعین حال، حتی در دوره دوم اوباما، ادبیات کاخ سفید درمورد سیاست های منطقه ای ایران و موضوع حقوق بشر مسالمت جویانه نبود بویژه اینکه از تعبیر'همه گزینه های روی میز' هم گاهی استفاده میشد. این تعابیردر کنار رفتارهای خصمانه کنگره، در نهایت پیامی مخدوش به ایران ارسال میکرد و مقامات ایران نیز متقابلا پاسخهای مشابه میدادند. تعامل پایدار بین ایران و آمریکا نیازمند این است که نیات مثبت هر دو طرف به وضوح و از طریق تمام بخشهای حکومتی، با ثابت قدمی ابراز شود. مذاکرات هستهای نشان داد که دولتمردانی موفق خواهند شد که حاضرباشند سرمایه سیاسی خود را همزمان در سه زمینه هزینه کنند: دیپلماسی دوجانبه، ادبیات صلحآمیزو همراه با احترام و نهایتا تعاملات متقابل .
راه پیشِرو چیست؟
مذاکرات نشان داد گفتگو بین تهران و واشنگتن نه تنها ممکن است، بلکه این شانس را دارد که بحرانهای سخت را نیز رفع کند. نتیجه دیگر مذاکرات این بود که نشان داد دولتهای ایالات متحده و ایران میتوانند در مسائل مربوط به منافع مشترک با هم همکاری کنند. تعاملات هستهای همچنین برای اولین بار منطقهای پایدارتر را قابل تصور کرد که در آن ایران و ایالات متحده میتوانند هم زمان با اختلافات درمنافع، با هم مکالمه کنند. بین ایران و ایالات متحده اختلافات جدی بسیاری باقی است. همزمان، منافع مشترک نیز بین آنها وجود دارد. حتی استراتژیست برجسته آمریکایی، هنری کیسینجر، دو کشور را بهعنوان «متحدان طبیعی» توصیف کرده است. در نهایت، واشنگتن و تهران دو انتخاب پیش رو دارند: شیوه خصمانهای را که تقریبا برای ٤٠ سال داشتهاند ادامه دهند یا تعامل دیپلماتیک را پی بگیرند.
اگر تعامل را انتخاب کنند، باید از دوران گفتگوهای هستهای در فاصله 2013 تا 2016 درس های لازم را آموخته و آن را بنیان کار قرار دهند. تعامل موفقیتآمیز بین آنها فراتر از روابط صرفا دوجانبهشان حس خواهد شد و تأثیر مثبتی روی بحرانهای منطقهای و تهدیدهای جهانی مانند تروریسم، برای سالیان سال پیشرو خواهد داشت.
منبع: ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید