کد خبر: 463678
تاریخ انتشار :

مرور خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی در روزهای سرنوشت ساز انقلاب؛

پشت پرده انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت/چرا هاشمی حکم مهندس بازرگان را خواند؟/مانع ورود ارتش به میدان شدیم/سران ارتش برای صدور فرمان کودتا دستشان می‌لرزید/آخرین ضربه ای که بختیار به ایران زد/ شایعه کرده بودند شاه گفته تهران را خراب می‌ک

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

گروه سیاست نامه نیوز: آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از یاران امام خمینی (ره) نقش و حضورشان جزیی از تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به شمار می آید. انقلابی که در نوع خود نه تنها بی نظیر بود، بلکه موجب شد تا نظام جهانی را نیز تحت تأثیر خویش قرار دهد. در بین یاران بنیان گذار فقید نظام جمهوری اسلامی؛ مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیت هایی هستند که به نگارش روزانه خاطرات و ثبت وقایع زندگی سیاسی خود، اقدام نموده است. خواندن و مرور این خاطرات در کنار جذابیت آن می تواند به فهم صحیح تر و عمیق تر روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، کمک نماید.
12 بهمن 1357
امام خمینی (ره) در روز 12 بهمن 1357 وارد ایران شدند. ایشان پس از سخنرانی در بهشت زهرا به منزل یکی از آشنایان رفتند. عدم اطلاع ازمحل استقرار حضرت امام برای یاران ایشان در لحظات سرنوشت ساز انقلاب بسیار سخت بود. آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در این باره چنین نوشته است :
خبر مفقود شدن امام را شنیدیم. اولین تفسیری که به نظر می‌رسید، این بود که امام را رژیم ربوده است. همه نگران بودیم، لحظاتِ سختی در آن مقطع بر ما گذشت. تا این که از منزل آقای پسندیده به ما جای امام را خبر دادند.
به خاطر گرفتاری‌های زیاد فرصت رفتن برای زیارت امام را نداشتم. آن شب من امام را ندیدم. فردا که امام در مدرسه علوی بودند و به احساسات مردم جواب می‌دادند، چند لحظه‌ای رفتم خدمت امام.
امام با لحن گلایه‌آمیز و محبت‌آمیزی به من گفتند: «تو کجایی، دو روز است اینجاییم، شما را نمی‌بینم.» من نخواستم جریان را آن‌طور که بود توضیح بدهم. اجمالا گفتم: «ما مسؤولیت‌هایی داریم که ناگزیر با اقامتگاه شما فاصله داریم.» خیلی هم ننشستم. چند لحظه‌ای بودم و دست‌شان را بوسیدم و خداحافظی کردم.
۱۴ بهمن ۱۳۵۷
*چگونگی انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت
مهندس مهدی بازرگان، در خصوص چگونگی انتخابش به عنوان نخست وزیر دولت موقت،می‌نویسد: "مطلب را باید از عصر چهاردهم بهمن ماه در دبیرستان رفاه، سه روز بعد از ورود امام به تهران شروع کنیم.... عصر شنبه که رفتیم ما را مخاطب قرار داده پرسیدند، برای نخست‌وزیری چه کسی را تعیین کنیم؟ حاضرین ساکت مانده به یکدیگر نگاه می‌کردند، اسامی اشخاص از جمله آقای صدر حاج سیدجوادی در صحبتهای بین‌الاثنین به میان می‌آمد. نمی‌دانم مرحوم مطهری بود یا یکی دیگر از روحانیون شورای انقلاب که مرا پیشنهاد کرد. اعضای غیر روحانی هم شخص دیگری را در نظر نداشتند، ولی نظر عموم روی من رفت و اگر کسی موافقت نداشت، حرفی نزد. آیت‌الله خمینی تبسم و اظهار خوشنودی کرده گفتند به این ترتیب خیالم از دو طرف راحت شد. ظاهراً منظور ایشان از دو طرف، یکی ملیون و روشنفکرها بود و یکی علما و روحانیون. شورای انقلاب اصرار داشت فوراً از من بله بگیرد و اعلامیه صادر گردد... من نخواستم فوراً قبول کنم و گفتم اجازه دهید، مطالعه مشورتی بنمایم.... آیت‌الله خمینی با تبسم گفتند، بگذارید فردا صبح.... صبح یک شنبه 15 بهمن ماه 1357، حوالی ساعت 10 جلسه کردیم. مقدمتاً از حسن ظن آقایان و شخص امام تشکر کردم، بعد با اشاره به متن حاضر شده اساسنامه (مصوب شورای انقلاب)، متذکر شدم که شورای انقلاب مقام مجلس ملی را داشته، می‌تواند از دولت سؤال و استیضاح کنند و هروقت اعتماد ندارند عزل نمایند و .... پس از تذکر و تصریح مطالب فوق، گفتم خواهشم می‌کنم آقایان نسبت به رأی و پیشنهادی که دیشب دادید، تجدید نظر فرمایید و اگر بنده را نامزد نخست وزیر می‌نمایید با علم و اطلاع از افکار واخلاق و سوابقم خواهد بود. همه آقایان مرا خوب می‌شناسند و از طرز فکر و کار و سوابق خدماتم اطلاع دارید، می‌دانید که معتقد به دموکراسی و اهل همکاری و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و خیلی مقید به نظم بوده از تندی و تعجیل احتراز می‌کنم و علاقه به مطالعه و عمل تدریجی می‌باشم. در گذشته این طوربوده‌ام. برای آینده هم همین رویه‌ام را عوض نخواهم کرد حال اگر با این سوابق و شرایط قبولم دارید،پیشنهاد فرمایید.... عکس‌العمل مثبت یا منفی در مجلس ندیدم. من تکرار کردم که غیر از آنچه بوده‌ام و گفتم، نخواهم بود ولی برطبق اساسنامه شورای انقلاب حاضر به قبول خدمت و تشکیل دولت به خواست خدا هستم. سکوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی شورای انقلاب و امام در برابر شرایط و اتمام صحبت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم..... بعد از این صحبتها و یا قبل از آن، آیت‌الله خمینی راجع به عدم وابستگی حزبی و این که نخست وزیر و وزرا و شاید اعضای شورای انقلاب ـ نباید عضو هیچ حزب باشند و تصور تمایل و تبعیت ایشان از هیچ گروه و حزب پیش نیاید، بیاناتی کردند.... بالاخره قرار شد، کسانی که حزبی هستند از مسئولیت و اشتغال، فعالیت و مشارکت در حزب خود، خودداری نمایند"
۱۶ بهمن ۱۳۵۷
*چگونگی پذیرش مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت انقلاب به روایت هاشمی
از اولین روز ورود امام به ایران، مهم‌ترین بحث در بین ما، بحث تعیین نخست وزیر و اعضای دولت انقلاب بود و چون از ابتدا تصمیم براین بود که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکند، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم که در این زمینه از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی استفاده بشود. بنابراین ما به عنوان اعضای شورای انقلاب، پس از بحث و بررسی موضوع، ]در جلسه مورخ 14 بهمن 1357[، مهندس مهدی بازرگان را پیشنهاد دادیم. امام ملاحظاتی داشتند و از جمله می‌فرمودند اینها حزبی اند و ایشان نمی‌خواستند به این وسیله، حزب را تایید کنند. اما سرانجام با این شرط که حکم را به شخص ایشان و بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی بدهند، پیشنهاد شورا را پذیرفتند و این مطلب را نیز در متن حکمشان آوردند.
در جلسه معرفی نخست وزیر، اعضای شورا و آقای بازرگان صحبتهایی داشتند؛ از جمله آقای بازرگان از روحیه و منش و شیوه کاری خودشان سخن گفتند، اما به یاد ندارم که ایشان شروطی برای پذیرش این مسئولیت مطرح کرده باشند. به هر حال متن حکم نخست وزیری آقای بازرگان را که پس از تعیین کلیات آن توسط امام، با مشورت آقایان بازرگان، مطهری، من، مهدوی کنی، دکتر ]یداله[سحابی، دکتر ]ابراهیم[یزدی و چند نفر دیگر تنظیم شده بود، حَسبِ دستور امام، توسط من، در جمع انبوه خبرنگاران و شخصیتهای داخلی و خارجی حاضر در مدرسه علوی ]در عصر دوشنبه 16 بهمن 1357[، به شرح زیر قرائت شد:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان
بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می‌نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصآ انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.
مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده‌ام، تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود.موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.
روح الله الموسوی الخمینی
مهندس بازرگان نیز پس از دریافت این حکم، در سخنانی تصریح کرد: "این ماموریت یعنی ریاست دولت موقت و تشکیل حکومت در شرایط بسیار دشوار و خطرناک، عظیم‌ترین شغل و وظیفه و در عین حال بزرگترین افتخاری است که به بنده واگذار شده است".
در انتخاب مهندس بازرگان جدای از آن ملاحظه امام، با مشکلی برخورد نکردیم. ما پیشنهاد دادیم، امام پذیرفتند و حکم دادند؛ البته عامل مهم دیگری هم اعضای شورای انقلاب را به انتخاب آقای بازرگان ترغیب کرد که آن رابطه ایشان و بختیار بود که تصور می‌شد از حاد شدن مسائل و درگیری خونین جلوگیری خواهد کرد و انتقال قدرت را آسان می‌کند. بالاخره جبهه ملی و نهضت آزادی و اعضای آنان با هم روابط و سوابقی داشتند و این می‌توانست در مذاکرات و گفت‌وگوها، موثر باشد.
در مورد قرائت حکم نخست وزیری آقای بازرگان، در شورای انقلاب تعیین تکلیف نشده بود و اصلا بحثی در این زمینه نبود. بعد از آنکه امام حکم دادند، ما نمی‌دانستیم چه کسی باید این حکم را بخواند. یک وقت به من اطلاع دادند که امام نظرشان این است که شما حکم را بخوانید؛ البته موضوع خیلی معمولی بود. اصلا ما آن زمان در این فکر نبودیم که چه کسی حکم را بخواند یا چه کسی حکم را بنویسد. این بحث‌ها در فضای انقلاب مطرح نبود. همه بحث، فداکاری بود؛ چون آن زمان از در و دیوار برای ما خطر می‌بارید. هیچ مطمئن نبودیم، مثلا خانه ما را منفجر نکنند و یا ما را در خیابان نگیرند و یا نکشند، البته این خطر برای همه بود، شایعه این بود که می‌خواهند تهران را بمباران کنند. حتی شایع بود که شاه گفته تهران را خراب می‌کنم و سلطنت را نجات می‌دهم.
مرحوم مهندس بازرگان هم آن موقع فداکاری کرد که پیش از اینکه دولت بختیار سقوط کند، این حکم و مسئولیت را پذیرفت. ممکن بود خطر عمده‌ای برای ایشان هم باشد. آن روزها، واقعآ فضای فداکاری حاکم بود. در همین جلسه و پس از انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری، من به نشانه تهنیت یک جلد کلام الله مجید به ایشان هدیه کردم، که آقای بازرگان هم آن را بوسید و بردیده نهاد. بعدآ روزنامه‌ها، این هدیه را، "نخستین هدیه به نخست وزیر دولت انقلاب"
۱۷ بهمن ۱۳۵۷
*حمایت مردم از دولت موقت به روایت آیت الله اکبر هاشمی
به هر حال مردم به خواسته امام گردن نهادند و طی چند روز ]در روزهای 17، 18، 19 بهمن 1359[، میلیونها نفر در سراسر کشور به راهپیمایی پرداختند و با شعار "درود بر خمینی، سلام بر بازرگان" حمایت و پشتیبانی خود را از دولت انقلاب، اعلام داشتند و با صدور قطعنامه‌ای، به همه دولتهای جهان، اعلام کردند که از نظر ملت ایران، تنها قراردادهایی اعتبار قانونی دارد که به تصویب دولت مورد تایید ملت رسیده باشد.اقدام امام در تعیین نخست وزیر دولت انقلاب، همچنین بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی و خارجی داشت و به نوعی زوال قطعی رژیم سلطنتی را به همگان بشارت داد.
۱۹ بهمن ۱۳۵۷
*تحلیل هاشمی از اعلام وفاداری گروهی از پرسنل نیروی هوایی
یکی از کارهایی که از طرف ما برنامه ریزی و پیگیری شد، استفاده از اختلاف نظر موجود، در سطوح مختلف ارتش بود، تا به این وسیله بخشی از نیروهای مسلح جذب انقلاب شوند. در همین زمینه تلاش فشرده‌ای شد تا اینکه گروهی از پرسنل نیروی هوایی ]در تاریخ 19 بهمن 1357[، با آرایش نظامی رسمی به مدرسه علوی، محل اقامت امام آمدند و با ادای احترام نظامی، با امام بیعت و ابراز وفاداری کردند.این اقدام بخشی از نیروی هوایی ارتش، که به خیال رژیم و آمریکا از وفادارترین و مطمئن‌ترین نیروهای مسلح به رژیم بودند، برای آمریکا و رژیم شاه ضربه هولناکی بود.ناظران جهانی و داخلی بسیار به آن اهمیت دادند و بقایای رژیمِ در حال سقوط، تلاش کردند از تاثیرات شکننده آن بکاهند و اولین عکس‌العمل آنها انکار واقعیت این حادثه، که انعکاس گسترده‌ای در مطبوعات و در میان مردم داشت، بود به طوری که بلافاصله از سوی بختیار و سران ارتش، واقعیت این حادثه مورد تردید قرار گرفت و حتی عکس چاپ شده در روزنامه کیهان را مونتاژ و غیر واقعی اعلام کردند؛ هر چند که ادامه رفت و آمد همافران، به محل اقامت امام، آن هم با لباسهای رسمی، حقیقت را برای همگان روشن ساخت. این واقعه برای ما بسیار مهم بود. من فکر می‌کنم این حرکت، کمر فرماندهان بالای ارتش و آنهایی را که می‌خواستند کودتا کنند، شکست. چون صحبتها این بود که کودتا از نیروی هوایی شروع می‌شود و حالا آنها می‌دیدند که مهمترین تکیه‌گاه آنها، به امام و انقلاب پیوسته است؛ البته انجام کودتا در آن موقعیت برای دولت بختیار هم مشکل‌ساز بود، فکر نمی‌کنم بختیار و دولت او هم موافق کودتا بودند، چون این احتمال وجود داشت که نتایج چنین کودتایی، به زیان خود آنها نیز باشد. الان درست یادم نیست که موضع دولت چه بود. به هر حال یکی از ثمرات آن مذاکرات و دیپلماسی پنهانی که آن روزها پیگیری می‌شد، همین بود که مانع ورود ارتش به میدان شدیم؛ البته قبل از آن هم خیلی کارها شده بود، به نحوی که وفاداری ارتش نسبت به رژیم به زیر سئوال رفته بود. به همین علت سران ارتش و حامیان خارجی آنها، برای صدور فرمان کودتا دستشان می‌لرزید.
۲۰ بهمن ۱۳۵۷
*تحلیل آیت الله هاشمی رفسنجانی از 37 روز صدارت شاپور بختیار
برگزاری راهپیمایی‌های گسترده مردمی در تایید نخست وزیر منصوب امام (ره)، پیوستن جمعی از پرسنل نیروی هوایی به امام و انقلاب، طرد وزرای دولت از سوی کارمندان و خروج شتابزده حامیان رژیم از کشور، شاپور بختیار را ناامیدانه به روزهای پایانی صدارت کوتاه خود نزدیک می‌کرد؛ حتی تظاهرات برنامه ریزی شده هواداران او ]در تاریخ 20 بهمن 1357[ که با شعار، "بختیار، بختیار، سنگرتو نگهدار"، به حمایت از او برخواسته بودند و آخرین مصاحبه‌اش ]در تاریخ 21 بهمن 1357[، که در آن گفته بود "قانون اساسی اجازه هر نوع تغییری را داده است، منجمله اعلام جمهوری"، نتوانست کمکی به او بکند و راه نجاتی برایش فراهم نماید.
به این ترتیب طومار صدارت 37 روزه آخرین نخست وزیر رژیم سلطنتی پهلوی در کوران درگیریهای خونین آخرین بقایای حامی رژیم شاه با هواداران انقلاب در هم پیچید و به تاریخ پیوست.
به گمان من اگر به فرض محال، بتوان از خیانت بختیار در پذیرش پست نخست وزیری شاه گذشت، قطعآ نمی‌توان از خیانتی که او در لغو یک جانبه قراردادهای ایران با آمریکا و انگلیس مرتکب شد، گذشت کرد؛ قراردادهایی که مبالغ اغلب آنها قبلا پرداخت شده بود. این اقدام بختیار ـ که با هدایت ژنرال هایزر آمریکایی صورت گرفت ـ ضربات جبران ناپذیری بر توان نیروهای مسلح کشور وارد ساخت که بعدها، اثرات ناگوار آن بیش از پیش روشن شد. گرچه ادله کافی برای اثبات مسلوب الاختیار بودن بختیار که چشم بسته فرمان آمریکا را در این خصوص اجرا کرده و بی‌اعتباری آن امضاء وجود دارد.
۲۱ بهمن ۱۳۵۷
*عوامل اصلی پیروزی انقلاب در آخرین روزها از دید هاشمی
بعد از اینکه امام اعلامیه فرمانداری نظامی تهران در مورد ممنوعیت عبور و مرور را غیر قانونی اعلام کردند و مردم نیز در تایید پیام ایشان، توجهی به مقررات منع رفت و آمد نشان ندادند، روند حوادث در جهت خلاف انتظار رژیم پیش رفت. حکومت نظامی در تهران اصلا اجرا نشد و مراکز نظامی و انتظامی نیز یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کرد. همزمان با تهران، در شهرستانها نیز تصرف پادگانها و مراکز نظامی با سرعت توسط مردم انجام شد.جنگ بین مردم مسلح که از سوی برخی ارتشیان مومن به انقلاب اسلامی حمایت می‌شدند، با آخرین بقایای رژیم شاهنشاهی در طول شب بیست و یکم تا ساعات بامداد روز بیست و دو بهمن، ادامه یافت. در این ساعات تزلزل در لشگر گارد که بیشترین امیدواری سران ارتش شاه در مقابله با مردم انقلابی به آن بود، علامتی دیگر بر پایان حیات رژیم شد.
۲۲ بهمن ۱۳۵۷
*روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی از 22 بهمن و سقوط رژیم پهلوی
از روز 21 بهمن، درگیری‌های خونین آغاز شد و تا شب شدّت بیشتری گرفت. در شب 22 بهمن، تلاش ما این بود که امام را قانع کنیم که محل اقامت خود را تغییر بدهند و در دسترس نباشند. طبیعی بود که آن محل بمباران بشود. امام نپذیرفتند. این هر چند که تصمیم خطرناکی بود، اما از روحیه خاص و حماسه‌گرای امام حکایت می‌کرد و شاید امام نگران بودند که تغییر محل باعث تضعیف روحیه دوستان و تقویت روحیه عمال رژیم بشود.
بعد از این‌که از قانع کردن امام ناامید شدیم، به این نتیجه رسیدیم که جمع ما هم نباید از این محل دور بشود. با جمع دوستان، مدرسه علوی دخترانه را برای محل تجمع انتخاب کردیم. از همان‌جا منظره تیراندازی‌ها دیده می‌شد.
مـردم و عـوامل رژیـم وارد زد و خـورد شده بـودنـد. هـرکس به سلیقـه خـود کـاری می‌کـرد. یکـی رفتـه بـود تـانکـی را گـرفتـه بـود و در نـزدیکـیِ اقـامتگـاه امـام مستقـر کـرده بود. بعضی کلانتری‌ها را خلع سلاح می‌کردند. بعضی به پادگان‌ها تهاجم می‌بـردنـد و به اسلحـه‌خـانـه‌هـا دستبـرد می‌زدنـد. فـرزنـدم محسن از پـادگـانـی مسلسـل و کلت برای دفـاع به دست آورده بود. در میان راه به گروهی از چپی‌ها برخورده بود، سوار ماشینش کـرده بودنـد و هرچـه همراه داشت از او گرفته بـودنـد. دست خالی آمد خانه!
از کارهای سخت ما در آن روزها، جمع آوریِ این اسلحه‌ها بود که محمد منتظری مأمور تحویل گرفتن اسلحه‌ها شده بود. در مدرسه رفاه انبوهی از اسلحه‌های گوناگون جمع بود. گروه‌های منظم سیاسی برای جمع‌آوری اسلحه از این خلأ مدیریت سوء استفاده زیادی کردند.
۲۳ بهمن ۱۳۵۷
تصور براین بود که پس از پیروزی انقلاب، وضع آشفته‌ای داشته باشیم و هیچ چیز در سرجای خود نباشد؛ چرا که ابزار نظم وجود نداشت؛ نه پلیسی، نه تشکیلات اداری و نه سازمانی و گروهی برای اداره جامعه، که تقریباً همینطور هم شد. اما حضور دلسوزانه مردم و شخصیتهای موثر مانع آشفتگی کشور شد و کمیته‌های انقلاب به صورت خودجوش در سراسر کشور به وجود آمدند و نقش مهمی در جلوگیری از آشفتگی ایفا کردند. ما در شورای انقلاب تلاش کردیم با شکل دادن منطقی به این کمیته‌ها، با سرعت به امور جاری کشور سر و سامانی بدهیم.
تا چندین روز پس از پیروزی انقلاب، هنوز تیراندازی و تا حدودی ناامنی در تهران و برخی از شهرهای بزرگ ادامه داشت و حتی حمله به اماکن دولتی، ورود غیر مجاز به منازل اشخاص، هرج و مرج‌های خیابانی و زدوخوردهای پراکنده دیده می‌شد و گفته می‌شد در روزهای درگیری 21 و 22 بهمن، برخی از مردم و بعضی از گروههای سیاسی، اسلحه‌های بسیاری را ـ از هر جایی که به دستشان رسیده بود، مثل پادگانها و کلانتریها ـ برده بودند و گزارشهای اولیه حاکی از آن بود که بیش از 300 هزار قبضه اسلحه در دست مردم عادی است؛ حتی پسرم محسن که در آن موقع جوانی 18 ساله بود، از کلانتری و ساواک منطقه سلطنت آباد، یک کلت و یک اسلحه یوزی ـ از نوع اسرائیلی ـ به دست آورده بودکه بعدآ تعریف کرد اسلحه یوزی‌اش، توسط گروهی از افراد وابسته به گروهگها، در یک ایست و بازرسی شبانه، مصادره شد و کلت را نیز به یکی از کمیته‌هایی که برای دریافت اسلحه‌های مردم، در مساجد تشکیل شده بود، برگردانده است.
به هر حال در چنین شرایطی طبیعی بود که حفظ امنیت توسط کمیته‌ها، به صورتی کامل، امری دشوار و حتی غیر ممکن به نظر برسد. به همین دلیل به نظر ما خلع سلاح عمومی یک ضرورت بود؛ هر چند که همین گروههای سیاسی که دارای واحدهای شبه نظامی بودند، با آن مخالفت می‌کردند. امام هم در پیامی که یک روز بعد از پیروزی انقلاب صادر کردند، ضمن فراخواندن ملت برای ساختن ایران، به این مسأله توجه کردند و فرمودند: "باید تمام اسلحه‌هایی که در دست مردم است، جمع شود. هر کس اسلحه‌ای پیدا کرد باید به مسجد محل خود ببرد و به امام جماعت مسجد تحویل بدهد و بعد این اسلحه‌ها از مسجد به کمیته آورده شود و کمیته این اسلحه را در اختیار سربازان اسلامی که برای دفاع از اسلام و مسلمین تدارک دیده شده‌اند، می‌گذارد. فقط باید این سربازان، مسلح باشند و دیگران نیازی به اسلحه ندارند، تسلیحات باید زیر نظر کمیته‌ها باشد..." و در پیام دیگری نیز اسلحه‌هایی که به دست مردم افتاده را از بیت‌المال مسلمین و خرید و فروش آنها را حرام دانستند و از مردم خواستند که این اسلحه‌ها را به کمیته مخصوصی که از طرف نخست وزیر تشکیل شده است، تحویل دهند و شاید این اولین ماموریت رسمی برای اولین نهاد انقلابی بعد از پیروزی بود.
جمع آوری اسلحه هایی که در اختیار مردم و گروهها بود، ایست و بازرسی‌های خیابانی، حفاظت از اماکن مهم دولتی، همکاری با شهربانیها و کلانتریها و ژاندارمریها، دستگیری عوامل فساد وابسته به رژیم شاه و تحویل آنها برای محاکمه و...از جمله وظایف مهم و چند گانه کمیته‌های انقلاب بود.
در شورای انقلاب، بعضی از اعضای دولت موقت با کمیته‌ها ـ با این ادعا که اینها فاقد انضباط سازمانی هستند ـ مسأله داشتند. به خاطر همین، تصمیم گرفته شد نسبت به سازماندهی رسمی کمیته‌ها، سریعتر اقدام شود؛ در همین ارتباط آیت‌الله مهدوی کنی ]در تاریخ 10 اسفند 1357[ از سوی امام، به سرپرستی کمیته‌ها منصوب شدند. بعد از آن فعالیت این کمیته‌ها بهبود یافت و آنها توانستند کارهای موثر و خوبی انجام دهند، هر چند که انتقادها و ایراداتی هم به برخی از کارهای آنها، مطرح می‌شد.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها