کد خبر: 465458
تاریخ انتشار :

خاطرات خواندنی سردار سلیمانی از مرد غافلگیری‌ها/قصاص خون «حاج رضوان»شلیک یک موشک نیست، نابودی اسرائیل است /عماد مغنیه 19 ساله به فکر حفاظت از شخصیت‌های لبنان افتاد/هواپیمای بدون سرنشین دشمن را می‌گرفت و اطلاعات آن را به صورت آنلاین می‌فهمید /من می گویم سی

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

سرلشکر قاسم سلیمانی امروز در مراسم دهمین سالگرد شهادت حاج عماد مغنیه که با حضور دختر حاج رضوان و جمعی از هم رزمان شهید، رحمانی فضلی وزیر کشور و احمد جبریل فرمانده جنبش نهضت آزادی بخش فلسطین و آحاد مردم در تالار وزارت کشور در حال برگزاری است در سخنانی اظهار داشت: امروز در لبنان پاسداشت سه شهید یعنی شیخ راغب حرب،عماد مغنیه و‌سید عباس موسوی برگزار می‌شود اما این جلسه اولین جلسه علمی پیرامون شهیدی است که حضورش و شهادتش در عالم اسلامی برای دشمن رغب آور و برای دوست نشاط آور بود.
به گزارش نامه نیوز وی افزود: من برای اولین بار می‌خواهم پیرامون دوست عزیزی صحبت کنم که دوره مهمی از زندگی ام را با او گذراندم، شخصیتی که شخصیت او تاکنون در بین جوانان مجاهد اسلامی اعم از سنی و شیعه و مسیحی و کسانی که در راه حق فعالیت می‌کنند ناشناخته لست.این کنگره و کنگره‌های دیگر نمی‌توانند این کار را بکنند و‌کمک همه هنرمندان و اهل قلم را می طلبد و‌ واحب است کمک کنند تا بیشتر به دنیا شناخته شوند.
اهم اظهارات قاسم سلیمانی به شرح زیر است:
* امروز روز شهادت اسطوره زمانه است، حقیقتاً من نمی‌شناسم در مجموعه کسانی که شهید شدند و یا در معرض شهادت‌اند اسطوره‌ای مثل مغنیه باشد،کسی که شهادتش بهت بزرگی در عالم اسلامی به وجود آورد. من بعد از ارتحال امام ره در بین شخصیت‌های غیرروحانی ندیدم شخصیتی مثل عماد که اندوهی با شهادتش در عالم اسلامی به وجود آورد.
* چه عواملی باعث می شود که انسان ‌به چنین مرحله ای از ایثار و نبوغ برسد،آیا این ذاتی و مختص شهید مغنیه بود یا اگر هر کسی تلاش کند می تواند به این مرتبه برسد؟ انسان بر اساس دو عامل شخصیت خود را می سازد و تعیین هدف می‌کند اول آرزو و بعد اراده که دو‌عاملی هستند که شخصیت انسان را تحت تاثیر خود دارند.
* آرمان اگر خاکی بود انسان را در خاک نگه می دارد اما اگر آرزو متعالی بود انسان را در اوج می‌برد و این خیلی در بعد تربیتی مهم است، اراده انسان تابع تعلق اوست و‌تعلق نقش محوری در اراده دارد؛ شما اگر خواستید قدرت و ضعف انسان ها را بسنجید، تعلق‌اشان را بسنجید و اگر دیدید در جایی کسی مثل امام خمینی ره اینگونه برخلاف مسیر حریان خرکت کرد و یک کار محال و غیر ممکنی را ممکن کرد قطعاً به آرزوها و تعلقات و اراده امام ره بر می‌گردد.
* نیت انسان هم برشی از تعلقات اوست بنابراین تعلقات اثر اساسی در اراده دارد؛ اگر انسان تعلق‌اش به شهادت بود در وقت خطر و پیروزی همان حالی را دارد که در وقت شکست دارد، شما دیدید که خرمشهر سقوط کرد ترسیدیم خبرش برای وجود امام ره ضرر داشته باشد وقتی امام ایستاد برای نماز و آرام گفت خرمشهر سقوط کرده که کرده پس می‌گیریم، الله اکبر! این نشانه قدرت تعلق است و لذاست که ایستادگی امروز فلسطینیان هم ناشی از همین تعلق است.
*هیچ تعلق خاطری حتی علاقه به فرزند هم نتوانست در مسیر حرکت شهید عماد مغنیه خللی ایجاد کند هر چند شهدا عاطفی‌ترین مردم هستند اما تعلق خاطر سنگین‌تری داشتند که این عواطف را زمین‌گیر می‌کرد و اگر این طور نباشد نمی‌توانند هر فریادی را از هر مظلومی بشنوند و بنابراین مشغول امور بی‌ارزش خواهند شد.
*عماد مغنیه تنها در یک زمینه تخصص نداشت، او در جنگ چریکی متخصص بود اما آنچه دشمن را در مقابلش شکست می‌داد تعلق خاطری به چیزی بالاتر بود که اگر خبر شهادت به او بدهند لبخند می‌زد.
* رمز استقامت در میدان بر همین فلسفه تعلق برمی‌گردد و موضوعی که عماد مغنیه را از بقیه برجسته‌تر می‌کرد و مانند خورشیدی می‌درخشید تفاوت او در آرزوها و تعلق خاطرهایش بود چرا که او آرزویی ماورای خاک داشت و هیچ موضوع زمینی او را مشغول به خود نمی‌کرد و این یکی از مهمترین ویژگی‌های عماد مغنیه است که کمتر راجع به آن صحبت شده است.
*ممکن است هر انسانی در هر زمینه‌ای متخصص شود اما انسان صرفاً حرفه‌ای مانند نیروهای بلک‌واتر آمریکا تربیت می‌شوند که ناجی نیستند و اگر هم فن و حرفه‌ای در اختیارشان قرار بگیرد نجات‌دهنده نخواهد بود بلکه مخرب است.
* ایمان مغنیه بود که او را نگه می‌داشت من بارها شاهد گریه‌های شدید او بودم در یک جلسه‌ای که تلویزیون فیلمی راجع به امام رضا (ع) پخش می‌کرد و در صحنه‌ای که به امام سم نوشانده شد وقتی مغنیه برای اولین بار آن صحنه را دید آنقدر گریست که همه را منقلب کرد.
* حاج رضوان قبل از تأسیس حزب‌الله یک گروهی با همین نام تأسیس کرد و وقتی که لبنانی‌ها شخصیت‌هایشان ترور می‌شد عماد مغنیه 19 ساله به فکر حفاظت از شخصیت‌های لبنان افتاد. روزی که کورانی و علامه فضل‌الله ترور شدند کسی که چشم فتنه را کور و بعثی‌ها را اخراج کرد مغنیه بود. اما در همه سال‌هایی که با هم طی کردیم یک بار ندیدم در صحبت‌هایش از خودش تعریف کند در حالی که او خالق بسیاری از پیروزی‌ها بود.
* یک مرتبه که در جنوب لبنان جلسه‌ای برگزار کرده بودیم هر چند همه نام او را می‌دانستند اما او را نمی‌شناختند یک بار یکی از اعضا اعتراض کرد و گفت تو که هستی که هر روز به این جلسه می‌آیی و می‌روی باید ظرف‌ها را هم بشویی، او قبول کرد و کار را انجام داد بعداً فهمیدند که او حاج رضوان است.جمله رهبری که فرمودند عماد فرزند امام بود یک جمله کامل است هر چند حاج رضوان با همان نسبت به رهبری عشق می‌ورزید.
*نمی‌دانم چقدر لبنانی‌ها این موضوع را باور کنند اما آن کسی که در فضای خوفناک لبنان به ترس سیلی زد عماد مغنیه بود که توانست جامعه لبنانی را از یک جامعه کتک‌خورده توسط دشمن به یک جایگاه عالی برساند. او در تمام عملیات‌ها محور اساسی بود و امکان نداشت بدون حضور عماد مغنیه عملیاتی آغاز شود.
* حاج رضوان در امور تربیتی و علم‌آموزی روشی عجیب داشت، در عالم شیعه و سنی مجاهدی نداریم که در پای درسش نبوده باشد او کسی بود که خودش از تجربیات دیگران می‌آموخت، با فلسطینی‌ها و عراقی‌ها می‌نشست و تجربه کسب می‌کرد و کادرسازی می‌کرد که بسیاری از مجاهدین امروز تربیت‌شدگان مدرسه عماد مغنیه هستند.
* حاج رضوان مرد غافلگیری بود و همواره برای دشمن شگفتی‌های جدید می‌آفرید کسی که هواپیمای بدون سرنشین دشمن را می‌گرفت و اطلاعات آن را به صورت آنلاین می‌فهمید عماد مغنیه بود و در گذشته نیز عملیات انصاریه برگرفته از فکر حاج رضوان به وقوع پیوست. او در جنگ 33 روزه غافلگیری جدیدی برای دشمن ساخت یعنی همان لحظه‌ای که ناوچه اسرائیلی را زدند و سیدحسن نصرالله از طریق تلویزیون آن را اعلام کرد این کار، کار عماد مغنیه بود.
*حاج رضوان از امیدها و ناامیدی‌ها فرصت‌سازی می‌کرد، وقتی رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان آمد همه را آواره کرد و وضعیتی بود که نیروهای لحدی بخشی از ارتش لبنان به صهیونیست‌ها پیوستند و این یک خطر بسیار بزرگ بود اما عماد مغنیه از همین فرصت و از ضعف اعتقادی لحدی‌ها استفاده کرد و فرماندهان اصلی آنها را کشت و اسرائیل را مجبور به فرار از جنوب کرد. او آن چنان دشمن را تعقیب کرد که آنها مجبور شدند امکانات خود را جا بگذارند و حتی نتوانستند زندانی‌های خود را هم ببرند و این یک فرار مفتضحانه برای آنها بود.
*حاج رضوان معتقد بود برای به زانو در آوردن دشمن باید همه قابلیت‌های جهادی دنیای اسلام را احیا کنیم. کسی که گروه‌های فلسطینی را با مرکز مقاومت اتصال داد و یاسر عرفات را برای اولین بار به ایران آورد عماد مغنیه بود. او حماس را قدرت داد و جبهه خلق برای آزادی فلسطین را فعال کرد و این تفکر توانست غزه را به یک دژ تسخیرناپذیر تبدیل کند.امروز غزه و لبنان نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است و همان‌طور که گفته شد هر موشکی که از فلسطین شلیک می‌شود می‌توان اثر انگشت عماد مغنیه را در آن دید.
* او در عراق هم فعال بود و امروز حتی دشمن از او با مدح یاد می‌کند و من این حالت را تنها در امام دیده بودم. عماد مغنیه 25 سال تمام نقشه‌های دشمن را ناکام گذاشت و خیلی‌ها برای دستگیری او فعالیت کردند. یکبار مرا به اتاق عملیاتش برد و پنجره‌ای را نشانم داد و گفت یک تیم همواره من را رصد می‌کند او دشمن را با خود می‌کشاند اما در نهایت شکست‌شان می‌داد.
*حاج رضوان حتی با کسانی که از حزب‌الله دور بوده و دشمنی می‌کردند صحبت و بحث می‌کرد و سعی داشت آنها را در مسیر حزب‌الله حرکت دهد و اگر آنها قانع نمی‌شدند می‌گفت من دیگر رضوان نیستم بلکه عماد مغنیه‌ام و وقتی این حرف را می‌زد حساب کار دستشان می‌آمد.
*عماد مغنیه مثل شمشیر فرود می‌آمد و مثل شبه ناپدید می‌شد، او علیرغم این خصوصیات تبعیت عجیبی از آیت‌الله نصرالله داشت. من می‌گویم آیت‌الله چون او اغلب نشانه‌های خدا را به همراه دارد مگر آیت‌اللهی فقط در فقه است او آیت ایستاده خداست و عماد مثل نصرالله روحی فداه بود و گاهی که نظری مخالف نظر سید داشت به حرف او عمل می‌کرد و این را برای خود به صورت یک الزام در آورده بود و محال بود رهبری حرفی بزند و عماد به آن عمل نکند.گاهی که سیدحسن از نگرانی نمی‌خوابید عماد مغنیه تا او را آرام نکند از خانه نمی‌رفت زیرا معتقد بود نصرالله لبنان را سرفراز کرده است.سیدحسن مظلوم است چون مظلوم دو بُعد دارد؛ یکی اتفاقاتی که برای او می‌افتد و دیگری که کارهایی انجام می‌دهد اما کسی از آن باخبر نمی‌شود. امروز مسیحیت لبنان هم حیات خود را از او می‌داند چرا اهل سنت از حزب‌الله جدا نمی‌شود چون این یک تشخیص به حق است.
*من با شهادت عماد مغنیه یاد مالک اشتر می‌افتم چرا که شهادت او عالمی را ویران و دنیایی را خوشحال کرد، عالم اسلام را در اندوه برد اما موجب شادی دشمن شد ولی مهم این است که اسلام یک قدرت مولد دارد، درست است که عماد مغنیه یک شخصیت غیرقابل تکرار در نوع خود است اما اسلام پیوسته شخصیت‌های بزرگی را تربیت و عرضه کرده و این راه به پایان نمی‌رسد.
*دشمن می‌داند اما باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه شلیک موشک و کشتن یک نفر نیست، قصاص این خون‌ها نابودی رژیم صهیونیستی است و دشمن می‌داند که این یک امر حتمی است این وعده الهی است که حتماً تحقق پیدا خواهد کرد.
* امروز هیچ عامل پایداری در این رژیم دیده نمی‌شود، ما نشانه‌های ناپایداری وحشت را در حال و روز آنها می‌بینیم و اینها آخرین تلاش‌های دشمن است.
* راه عماد و جهاد و دیگر شهدای لبنان و عراق و جاهای دیگر استمرار خواهد داشت و هر روز بر وسعت آن افزوده می‌شود و ما از خدا شاکریم که ما را در این راه قرار داد و امیدواریم توفیقی دهد تا با بستن کمر همت برای سربلندی جهان اسلام تلاش کنیم.
منبع: خبرآنلاین

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها