انتقاد تند تاجرنیا به شورای زیر نظر عارف
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، این روزها، بیشتر از اینکه به فعالیتهای سیاسی بپردازد، مشغول فعالیتهای صنفی است و از عالم سیاست به عالم طبابت روی آورده است با اینحال گفتوگو با او که زمانی نام وی در میان احزاب و مطبوعات اصلاحطلب فراوان به گوش میرسید، خالی از لطف نیست.
علی تاجرنیا از دانشجویان فعال دفتر تحکیم وحدت در دهه هفتاد بود و سال 78 توانست با عضویت در لیست جبهه مشارکت ایران اسلامی، از حوزه انتخابیه مشهد وارد انتخابات شود. تاجرنیا در مجلس ششم عضو کمیسیون امنیت ملی بود و برای اولینبار در این مجلس، فراکسیون دانشجویی را تشکیل داد.
وی این روزها رئیس هیئت مدیره انجمن دندانپزشکی ایران و عضو شورای سلامت دهان وزارت بهداشت است و فعالیتهای حزبی را بیشتر در انجمن اسلامی جامعه پرشکی ایران دنبال میکند.
متن زیر، مشروح گفتگوبا علی تاجرنیا است که از منظرتان میگذرد...
**کار سیاسی غیرحزبی غیرمسئولانهترین و غیرپاسخگوترین نوع رفتار سیاسی است
جناب آقای تاجرنیا، با تشکر از فرصتی که در اختیار قرار دادید، در ماههای آینده انتخابات مجلس را در پیش داریم و اگر اجازه بدهید، گفتوگویمان را با همین انتخابات آغاز کنیم. اصلاحطلبان در سال 94 با سازوکار شورای سیاستگذاری پا به عرصه رقابتهای انتخاباتی گذاشتند و به موفقیت نسبی نیز دست پیدا کردند. در حال حاضر با توجه به انتخابات پیش رو و انتقاداتی که به عملکرد شورای سیاستگذاری از سوی احزاب و چهرههای اصلاحطلب وارد است، فکر میکنید مدل مطلوب برای اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس یازدهم چه خواهد بود و باید چه سازوکاری برای فرآیند گزینش افراد پیاده شود؟
تاجرنیا: فارغ از اینکه اصلاحطلبان با چه سازوکار وارد رقابتهای انتخاباتی شوند، باید این مسئله را مورد نظر قرار داد که آنچه در نهایت باعث میشود اصلاحطلبان نتوانند گزینههای مورد نظر خود را وارد مجلس کنند، نوع نظارت شورای نگهبان است و ما انتظار داریم نسبتی از عادلانه بودن در روند برگزاری انتخابات وجود داشته باشد. اگر مجلس از افراد کارشناس و صاحبنظر پر شود، قطعا این مجلس، عملکرد بهتری از خود به جای میگذارد و تفاوتی نیز نمیکند که اکثریت این مجلس را اصلاحطلبان تشکیل داده باشند یا اصولگرایان.
به استثنای مجلس دهم که نمایندگان آن از وزن لازم برخوردار نیستند، روال مجالس قبل همواره این بوده که نمایندگان تهران و دیگر کلانشهرها در رابطه با مسائل کلان کشور نظرات کارشناسی ارائه میدهند و نمایندگان شهرستانها بیشتر درگیر مسائل منطقهای خود هستند. بنابراین هرچه سطح انتخابات با اشخاص کلاننگر ارتقا یابد، به همان اندازه کیفیت مجلس نیز بالاتر میرود.
بخش عمدهای از عملکرد ضعیف شورای سیاستگذاری و فراکسیون امید به نحوه نظارت شورای نگهبان بازمیگردد. هرچند که صرف نظر از نحوه نظارت شورای نگهبان، شورای سیاستگذاری در بین گزینههای موجود نیز مناسبات سیاسی را رعایت نکرد.
متاسفانه یکی از مسائلی که دائما در کشور ترویج میشود دوریگزینی از احزاب است. در میان مردم نیز این مطلب جا افتاده که میگویند هرچه مستقلتر باشی موفقتر هستی. به اعتقاد من کار سیاسی غیرحزبی، غیرمسئولانهترین وغیرپاسخگوترین نوع رفتار سیاسی است.
**شورای سیاستگذاری به دکانی برای عدهای از اصلاحطلبان تبدیل شده است
متاسفانه نمونه این دوریگزینی از احزاب در اصلیترین نهاد تصمیمگیر اصلاحطلبان نیز در جریان است. امروز فردی در راس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و فراکسیون امید مجلس قرار گرفته که علاقهای به تاسیس یک حزب سیاسی ندارد. اگر قرار باشد اصلاحطلبان به سمت ارائه لیست کیفی بروند، بهترین راه آن است که محوریت احزاب را قبول کنند تا در صورت پیروزی در انتخابات، پاسخگویی به عملکرد نمایندگان حاضر در قدرت امکانپذیر باشد.
من در دوره اول فعالیت شورای سیاستگذاری به عنوان نماینده انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران یکی از اعضای حقوقی این شورا به حساب میآمدم. در آن زمان تصور من این بود که شورای سیاستگذاری، یک کار کوتاه مدت است و پس از انتخابات به همان مجموعهای که محوریت آن عمدتا با احزاب باشد، بازمیگردیم. ولی بعد از انتخابات سال 94 عدهای از دوستان در جریان اصلاحات احساس کردند که باید این مسیر را ادامه دهند و شورای سیاستگذاری تبدیل شد به دکانی برای بخشی از دوستان سیاسی که حزب مشخصی نداشتند و نمیخواستند خود را در قالب یک حزب تعریف کنند. شورای سیاستگذاری زمانی میتواند پاسخگوی عملکرد خود باشد که مستقیما با محوریت احزاب شکل بگیرد.
در سال 84 اصولگرایان آقای احمدینژاد را مورد حمایت قرار دادند. درست است که آقای احمدی نژاد عضو جامعه مهندسین به عنوان یک تشکل سیاسی بود، ولی ایشان یک فرد با تفکر سیاسیِ جناحی و حزبی نبود و شاهد بودیم که پس از پایان دوره 8 ساله ریاستجمهوری او، هیچ یک از گروههای اصولگرایی حاضر به پذیرش مسئولیت حمایت از او نشدند. حتی خود او نیز جریان حاکم در دولت را به عنوان جریان سوم معرفی میکرد.
آقای روحانی نیز در ادامه همان روند و این بار با حمایت مستقیم اصلاحطلبان موفق به پیروزی در انتخابات شد. اگر در سال 92 آقای عارف کنار نمیرفت و آقایان خاتمی و هاشمی از وی حمایت نمیکردند حتی همان رای ناپلئونی را هم نمیتوانست بیاورد.
** جریان اطراف روحانی به یک "باند" تبدیل شدهاند
ولی امروز آقای روحانی در تلاش است تا با ایجاد یک جریان سوم حمایت اصلاحطلبان برای موفقیت خود را انکار کند. این جریان به جای آنکه جریانی فکری و سیاسی باشد، تبدیل به یک "باند" شده است و پیشبینی من این است که اصلاحطلبان نیز تا موعد انتخابات 1400 به مرور از دولت روحانی فاصله گرفته و در ماههای باقیمانده به این انتخابات هیچیک از ما همانند اصولگرایان در دوره احمدینژاد حاضر به پذیرش مسئولیت حمایت از روحانی نخواهیم بود. برای پیاده سازی این هدف نیز شاید به مرور این مسئله را در رسانهها مطرح کنیم که اصلا آقای روحانی عضو جامعه روحانیت بود که یک تشکل اصولگرا به حساب میآید.
امروز نیاز است که در جریان اصلاحات همانند آنچه در آمریکا وجود دارد، پارلمانی بر اساس رای الکترال و اعتبار بخشی احزاب ایجاد شود. البته ایجاد چنین پارلمانی نیاز به شهامت دارد که هماکنون چنین عزم و شهامتی در جریان اصلاحات دیده نمیشود.
نهایتا پیشبینی من این است که مجددا در زمان انتخابات، با تغییر رنگ و لعاب شورای سیاستگذاری، شورایی موقتی را ایجاد کرده و لیستی ارائه میدهند و بار دیگر هیچ کس پاسخگوی عملکرد راهیافتگان این لیست به مجلس نخواهد بود.
اگر قرار بود اتفاقات جدی بیفتد همین شورای سیاستگذاری باید تجدیدنظری در ساختار خود ایجاد میکرد نه اینکه در دوره جدید فعالیت خود نیز به اسم اصلاح و تغییر چند جوان و خانم را به اعضای حقیقی شورای سیاستگذاری اضافه کنند. با اینگونه تغییرات، ماهیت شورای سیاستگذاری عوض نمیشود و از آنجا که بخش عمدهای از این شورا از افراد غیرحزبی تشکیل شده، طبیعتا مسیر آن خیلی با گذشته تغییری نمیکند.
اخیرا آقای مرعشی در ارتباط با شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان گفته است که چون این شورا در بحث نظارت بر روی عملکرد اعضای لیست امید مجلس و همچنین لیست شوراها عملکرد ضعیفی داشته، اصلاحطلبان در تلاشاند تا جبههای در کنار شورای سیاستگذاری ایجاد کنند که بخواهد نواقص شورای سیاستگذاری را برطرف کند. آیا تاسیس چنین جبههای میتواند مشکلات و نواقص شورای سیاستگذاری را برطرف کند؟
تاجرنیا: از آنجا که این مصاحبه را نخواندهام نمیتوانم درباره آن اظهار نظری داشته باشم ولی در پاسخ به سوال شما باید بگویم مشکلی که در کشور داریم این است که هنوز نقش احزاب برای به قدرت رساندن افراد مشخص نشده و انتخابات ما نه تنها حزبمحور نیست بلکه عدم شفافیت در پاسخگویی به عملکردها موجب شده تا نوعی گریز از احزاب نیز وجود داشته باشد.
متاسفانه روند سیاستورزی در کشور به گونهای است که به جوانان این پیام را میدهد که به جای عضویت در حزب، خودشان را به شخصیت مهمی در درون جبهه اصلاحات یا مجموعههای دیگر نزدیک کنند تا به صرف اینکه جزء ابواب جمعی آقای دکتر فلانی هست، بتواند وارد لیست شوراها یا مجلس شود یا در دولت سِمتهای بالایی بدست آورد.
** احزاب کشور دچار فردگرایی و الیگارشی شدهاند
مشکل دوم در درون خودِ احزاب است. متاسفانه ساختار فردگرایی یا الیگارشیهای حزبی و جبههای در مجموعههای مختلف حاکم است یعنی یک حزب سیاسی یک شورای مرکزی 30 نفره دارد که درباره مسائل کماهمیتی چون اصلاح آییننامههای داخلی حزب سخن میگویند، در حالی که تصمیمسازیهای کلان در اختیار دو الی سه نفر است که لیست ائتلاف یک جریان را نهایی میکنند یا شهردار تهران را مشخص میکنند. این یکی از نواقص ساختاری سیستم اصلاحطلبی است که باید اصلاح شود.
در انتخابات مجلس ششم جبهه مشارکت برای اولین بار لیستی واحد ارائه کرد که افراد حاضر در آن لیست دارای شناسنامه سیاسی مشخص بودند و هر کار درست و غلطی که میکردند حزب مشارکت مسئولیت آن را میپذیرفت اما امروز اگر یکی از نمایندگان لیست امید عملکرد تاملبرانگیزی داشته باشد، چه کسی میداند که این نماینده خاطی از چه تشکل و حربی است که مردم برای دوره بعدی مجلس به نمایندگانی که آن حزب مشخص میکند رای ندهند. یک لیست درست کردیم که همه احزاب نیز ظاهرا در آن نقش دارند ولی هیچ کس مسئولیت عملکرد اعضای آن را بر عهده نمیگیرد. بنابراین اگر قرار باشد مجموعهای که آقای مرعشی به آن اشاره کرده نیز همانند شورای سیاستگذاری باشد، دوباره به سرنوشت همین شورا دچار میشود.
وقتی مسئولان تصمیمگیر یک جبهه سیاسی خودشان حاضر نیستند تحزب را بپذیرند ما چطور میخواهیم مردم را عادت دهیم که رفتار حزبی و تشکیلاتی را در دستور کار خود قرار دهند؟ شورای سیاستگذاری یا هر مجموعهای دیگر نباید تصمیمگیر باشد و حداکثر باید در یک مجموعه داوری نقش ایفا کند و محوریت هر تشکیلاتی باید اعضای حقوقی و احزاب باشد. باید نقش افراد حقیقی، صرفنظر از تاثیرگذاری آنها را به حداقل برسانیم تا بتوان به سمت یک گزینش بهتر حرکت کرد.
**اصلاحطلبان در موقعیتی نیستند که بتوانند انتخابات را تحریم کنند
در ارتباط با نحوه حضور اصلاح طلبان در انتخابات، چند ایده مطرح شده است. عدهای معتقدند به علت نظارت استصوابی شورای نگهبان باید کل انتخابات را تحریم کرد. عدهای دیگر از جمله آقای خاتمی بر این باورند که علیرغم نظارت استصوابی شورای نگهبان، باید حضور پرشوری در انتخابات داشته باشند و عدهای دیگر از جمله آقای حجاریان، معتقد به مشارکت مشروط در انتخابات هستند. در این بین نظر شما به کدام یک از این ایدهها نزدیکتر است؟
تاجرنیا: ساخت قدرت در کشور ما بهگونهای است که تا در آن حضور نداشته باشید، امکان اصلاح و تغییر وجود ندارد. بنابراین عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات، گزینهای منتفی است. این ایده طرفداران زیادی در جریان اصلاحات ندارد چرا که صلاحیت اکثریت بدنه اصلاحات در انتخابات تایید میشود و این گروه میخواهند در عرصه قدرت حضور داشته باشند اما مسئلهای که باید به آن توجه شود این است که حاکمیت باید حضور اصلاحطلبان برای ایجاد انسجام در درون کشور را امری لازم و ضروری قلمداد کند. به طور کلی ارزیابی من این است که نه شورای نگهبان تغییرات جدی در تفکرات خود خواهد داد و نه اصلاحطلبان در موضعی هستند که بخواهند انتخابات را تحریم کنند.
با این روند، بخشی از اصلاحطلبان که اتفاقا بخش تاثیرگذار و موثر در عرصه مدیریت کشور هستند، کنار رفته و بخشهای فرصتطلبتر در معرض رای مردم قرار میگیرند. هرچه نگاه شورای نگهبان به سمت آزاد شدن انتخابات جلو برود قطعا به نفع کلاننگری است.
** اصلاحطلبان در انتخابات امسال با ریزش آراء روبهرو هستند
به هر ترتیب نهایتا شورای نگهبان 10 درصد نرمش از خود نشان خواهد داد و بخش عمدهای از اصلاحطلبان نیز که معطوف به قدرت شده و موجب شدهاند که عرصه اصلاحطلبی از عرصه اجتماعی فاصله گرفته و تنها به مناسبات قدرت توجه دارد، به اهداف خود در انتخابات دست پیدا میکنند. بنابراین اتفاق خیلی مهمی شکل نمیگیرد جز اینکه بخشی از آرای اصلاحطلبان به جهت عملکرد ضعیف دولت و مجلس کنونی که از هویت و اعتبار اصلاحطلبان برای پیروزی هزینه کرد، میریزد.
**شورای شهر تهران نتیجه الیگارشی حاکم بر جبهه اصلاحات است
در ارتباط با نوع تعامل اصلاحطلبان با شورای نگهبان دو دیدگاه مطرح است. دیدگاه اول این است که در شرایطی که برخی فعالان اصلاحطلب در هفتههای اخیر در حال رایزنی با شورای نگهبان هستند و آنطور که خودشان میگویند گشایشهایی نیز در ارتباط با تایید صلاحیتها به وجود آمده ولی در نقطه مقابل طیفی از اصلاحطلبان هستند با موضعگیریهای رادیکالی اصطلاحا، نوعی بدبینی نسبت به کلیت جریان اصلاحات در شورای نگهبان ایجاد میکنند. در صورتی که این افراد عدهای قلیل ولی تاثیرگذار در جریان اصلاحات بشمار میروند. دیدگاه دومی که در ارتباط با تعامل شورای نگهبان و اصلاحطلبان مطرح میشود این است که کلیت جریان اصلاحات امروز به عملکرد شورای شهر تماما اصلاحطلب تهران نیز انتقادات زیادی را مطرح میکند. درحالی که شورای نگهبان بر اساس قانون هیچگونه دخالتی در روند تایید صلاحیتها ندارد.
تاجرنیا: در ارتباط با انتخابات شوراها تا حد زیادی حق با شما است البته در این انتخابات نیز رد صلاحیتهایی صورت گرفت. به طور مثال بنده در دقیقه نود از حضور در انتخابات منع شدم ولی به طور کلی بخش عمدهای از کسانی که در انتخابات شوراها ثبتنام کردند، موفق به حضور در رقابتهای انتخاباتی شدند.
در ارتباط با انتخابات شورای شهر نمیتوان جریان رقیب یا شورای نگهبان را خیلی مقصر دانست و علت بروز مشکلات به مناسبات نادرستی که در درون مجموعه اصلاحطلب وجود دارد بازمیگردد که بنده اسم آن را الیگارشی حاکم بر جبهههای سیاسی میگذارم، از جنس همان الیگارشی که در جمع سه نفره، حکم به انتخاب نجفی به عنوان شهردار تهران میدهد.
اما در ارتباط با مورد دیگری که مطرح کردید، نظر من این است که شورای نگهبان نباید سخن تند منِ علی تاجرنیا را ملاک تصمیمگیری درباره کل جریان اصلاحات قرار دهد. کدام جبهه و جریان سیاسی است که بتواند تمامی افراد منتسب به خود را تحت کنترل قرار دهد. مگر وقتی فردی مثل آقای کریمی قدوسی سخنان آنچنانی میگوید، تمام جریان اصولگرایی اظهارات او را قبول دارند؟
همین رویه در جبهه اصلاحات نیز حاکم است. با وجود اینکه ملاک حرکت اصلاحطلبی آقای خاتمی است، زمانی که در دو انتخابات گذشته و انتخابات مجلس نهم، ایشان در دماوند رای خود را به صندوق انداخت، مورد هجمه جریانهای تندروی اصلاحطلبی قرار گرفت. فراتر از آن، امروز بسیاری از گروههای تندرو منتسب به جنبش سبز منتقد رفتار آقای خاتمی هستند ولی آقای خاتمی مشی خودش را ادامه میدهد. بنابراین ملاک شورای نگهبان برای ارزیابی کاندیداهای یک جریان سیاسی نباید اظهار نظر چند فرد منتسب به این جریان باشد. البته چهرههای تاثیرگذار در جریان اصلاحات نیز باید بدانند که اظهارنظرات آنها ممکن است برای اصلاحات عواقب و تبعات زیانباری به همراه داشته باشد.
مجموعه جریان اصلاحات با محوریت آقای خاتمی نسبت به خطوطی مانند رهبری نظام و تصمیمگیریهای کلان نظام و حتی در قبال عملکرد سپاه پاسداران در مقابله با دشمن خارجی، متفق القول است و کسی نباید این حیطهها را بشکند چرا که اگر بشکند اثرگذاری منفی دارد. از سوی دیگر شورای نگهبان نیز نباید در ارزیابیهای خود به اظهارنظرات عدهای قلیل توجه کند. باید محوریت حرکت اصلاحطلبان را نگاه کند که همواره مردم را به همراهی با نظام تشویق کرده است.
قطعا برخی انتقادات به عملکرد شورای نگهبان نیز وارد است ولی وقتی عدهای به جای انتقاد از عملکرد شورای نگهبان، اظهارنظرات رادیکالی و خلاف واقع را مطرح میکنند، بدون شک، انتقادات به حقی که جای بررسی دارد نیز به حاشیه میرود.
تاجرنیا: اگر بخواهیم به لحاظ تاکتیکی نگاه کنیم حرف شما کاملا درست است. یعنی بنده میگویم آقای "ت" و آقای "ح"! امروز که شرایط کشور بحرانی و حساس است و ما میتوانیم تعامل خوبی با حاکمیت داشته باشیم و بتوانیم نقشآفرین باشیم، بهتر است که به گونهای عمل کنیم که موجب حساسیت نهادهای حاکمیتی نشود. حرف بنده این است که اظهارنظراتی که امید مردم به نظام را آنهم در شرایط دشوار کنونی کاهش میدهد، قطعا نمیتواند به نفع منافع ملی تمام شود. البته باید تحمل پذیری شورای نگهبان نیز بالا برود.
من فکر میکنم نهایتا ضمن اینکه این افراد باید نسبت به اظهارنظرات سیاسی خود توجه کنند شورای نگهبان نیز باید به کلیت مواضع اصلاحطلبان برای بحث تایید صلاحیتها توجه کند. مطمئن باشید اگر شورای نگهبان در بحث تایید صلاحیتها به شکل معقولی عمل کند اتفاق خاصی نمیافتد. کسی انتظار ندارد که صلاحیت افرادی چون تاجزاده و حجاریان را تایید کنند ولی حداقل در شهرستانهای مختلف نباید تنها به دلیل اینکه فلان فرد ارتباطی با شخص خاصی داشته، رد صلاحیت شود.
آقای عارف اخیرا نسبت به محدودیت اختیار در شورای سیاستگذاری به عنوان رئیس این شورا انتقاداتی را مطرح کرده است. ، در ارتباط با نقش آفرینی نزدیکان آقای خاتمی در بستن لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان انتقاداتی را مطرح کرده بود ولی در عین حال گفته بود که راهکار دیگری برای بستن لیستها وجود ندارد. سوال ما از شما این است که چه مناسباتی برای بستن لیستها وجود دارد که نقشآفرینی نزدیکان آقای خاتمی را اجتناب ناپذیر کرده است؟
تاجرنیا: مشکل از آنجایی شروع میشود که ما ساختارهایی را ایجاد میکنیم که از شفافیت لازم برخوردار نیست. وقتی شورای سیاستگذاری با حضور یک سری اشخاص حقیقی چون دکتر عارف تشکیل میشود و آقای عارف به خود حق میدهد که افرادی که خیلی در عرصه سیاسی شناخته شده نیستند را به عنوان چهره حقیقی وارد شورای سیاستگذاری کند، مجموعههای دیگر فعال در جریان اصلاحات نیز مجبور میشوند از طرق مختلف تاثیرگذاری خود بر شورای سیاستگذاری را بالا ببرند.
** عارف اطرافیان خود را به عضویت شورای سیاستگذاری درآورد
مگر اعضای حقیقی شورای سیاستگذاری توسط شخص آقای خاتمی انتخاب نشدند؟
تاجرنیا: خیر. در شورای سیاستگذاری آقای خاتمی ترکیب 10 نفرهای را انتخاب کرد و مسئولیت آن تیم 10 نفره را به آقای موسوی تبریزی سپرد. بنابراین افراد دیگری که پس از آن به جمع 10 نفره اضافه شدند، با نظارت آقای خاتمی انتخاب نشدند.
محوریت تشکیل شورای سیاستگذاری در ابتدا آقای عارف بود و علت اینکه بحث حضور افراد حقیقی در این شورا را مطرح کرد این بود که میدانست از آنجا که در هیچ یک از احزاب عضویت ندارد، بعدها با انتقاد چهرههای حزبی مواجه میشود. بنابراین افرادی را به عضویت شورای سیاستگذاری درآورد که اکثرا از اعضای حزب پیشرو اصلاحات هستند. وقتی این افراد به عنوان اشخاص حقیقی وارد میشوند قطعا احزاب ریشهدار و قدرتمندی چون اتحاد ملت و کارگزاران نیز ساکن نخواهند نشست.
آقای عارف نماد اصلاحطلبان تعاملگر با حاکمیت است و در نقطه مقابل، دو حزب اتحاد ملت و کارگزاران قرار دارند که به عنوان احزاب پیشرو اصلاحطلب نگاه منتقدانه به مسائل جاری کشور دارند. وقتی این دو دیدگاه در جریان اصلاحات در زورآزمایی سیاسی با یکدیگر قرار میگیرند قطعا آقای عارف و اطرافیان ایشان قدرت رقابت با این چهرههای سیاسی را ندارند چراکه آقای عارف و اطرافیانشان کار سیاسی و تشکیلاتی نکردهاند.
به طور مثال وقتی یک مصوبه در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان مراحل تصویب را میگذراند در شرایطی که نظر آقای عارف با نمایندگان کارگزاران و اتحاد ملتیها متفاوت باشد، قطعا نمایندگان این دو حزب به پشتوانه کار تشکیلاتی که داشتهاند، میتوانند پیش از رایگیری لابیگری لازم را برای تحقق نظرشان انجام دهند که همین مسئله گاها به مذاق آقای عارف خوش نمیآید.
**روحانی و اصلاحطلبان در وضعیت طلاق عاطفی به سر میبرند
کمی از انتخابات فاصله بگیریم. اصلاحطلبان مدتی است انتقادات خود به دولت را به شکل جدیتری مطرح میکنند. با توجه به اینکه اصلاحطلبان اصلیترین حامی آقای روحانی برای پیروزی در انتخابات بودند و امروز در هماهنگی و همکاری با هم هستند، آیا ماه عسل آقای روحانی و اصلاحطلبان تا پایان دولت دوازدهم ادامه پیدا میکند یا اصلاحطلبان نیز همانند اصولگرایان که در سالهای آخر ریاستجمهوری آقای احمدی نژاد حتی از او اعلام برائت کردند، همان رویه را پیش میگیرند؟
تاجرنیا: من فکر میکنم ماه عسل اصلاحطلبان با آقای روحانی پس از اتمام انتخابات سال 96 و معرفی کابینه از سوی ایشان به پایان رسید و مشخص شد که آقای روحانی مشی خود را دنبال خواهد کرد. امروز اصلاحطلبان و آقای روحانی مانند زوجی هستند که در وضعیت طلاق عاطفی قرار دارند و بدنه اصلی جریان اصلاحات و مجموعه دولت در حال تحمل یکدیگر در یک جبهه مشترک هستند.
قطعا اصلاحطلبان با توجه به اینکه چهرههای سیاسیتری هستند، هنوز معتقد به تعامل با دولتاند و احساس من این است که از آقای روحانی تا آخر دوره او اعلام برائت نمیکنند ولی بخشهایی از جریان اصلاحات منتقد دولت باقی میماند. دقیقا مشابه ارتباط میان دو نفر که از درون با یکدیگر رابطهای ندارند اما برای اینکه دیگران از اختلافات آنها سواستفاده نکنند این اختلافات را بروز نمیدهند. نتیجه این سیاستورزی متضرر شدن جریان اصلاحات است.
**دولت از نیروهای ناکارآمد و فرسوده پر شده است
ما فکر میکنیم که طرفداران جریانات سیاسی در کشور افراد ثابتی هستند. در حالی که بخش عمده مردم کسانی هستند که متناسب با کارآمدی ساختارها رای میدهند. امروز مردم دولت آقای روحانی را برآمده از جریان اصلاحات میدانند و درست هم هست و طبیعتا تبعات حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی نیز به نام آنها نوشته خواهد شد. بنابراین اصلاحطلبان برای کارآمد کردن دولت در دو سال باقیمانده باید به او فشار بیاورند.
امروز بدنه دولت از نیروهای ناکارآمد و فرسوده که انگیزهای برای کار کردن ندارند،پر شده که باید اصلاح شود ولی بنده معتقدم از آنجا که دو طرف شخصیتهای سیاسی هستند به هر حال تا انتهای دولت به همین حمایتهای ظاهری و ارتباطات درونی ادامه خواهند داد و خیلی تغییرات خاصی در مناسبات دولت و اصلاحطلبان صورت نمیگیرد. یک سری اشخاص خاص از درون دولت و یک سری اشخاص خاص از درون جبهه اصلاحات انتقادات متقابلی به هم خواهند داشت ولی کلیت این دو جریان همکاری حداقلی خود را ادامه میدهند. هرچند این زاویه تا انتهای دولت بیشتر خواهد شد خصوصا اگر مجلسی که شکل میگیرد دارای وزن اصلاحطلبی بیشتر نیز باشد.
اصلاحطلبان معتقدند آقای جهانگیری به عنوان مهمترین چهره اصلاحطلب دولت دوازدهم و شخصی که برای پیروزی آقای روحانی در انتخابات از ظرفیتهای خود مایه گذاشته، امروز نقش کمرنگی در دولت دارد. با توجه به اینکه آقای جهانگیری از گزینههای بالقوه اصلاحطلبان برای انتخابات 1400 است، حضور او در دولت چه میزان بر احتمال موفقیت او در انتخابات آینده ریاست جمهوری تاثیرگذار خواهد بود؟
تاجرنیا: به نظر من انتخابات ریاست جمهوری تابع مسائل دیگری است و الزاما این نیست که یک نفر صرفا به خاطر یک سری سوابق اجرایی بتواند در جایگاه ریاست جمهوری قرار گیرد. آقای جهانگیری شاید به عنوان نفر دوم اینگونه به چشم آمد و شاید به عنوان نفر اول به این شکل مطرح نمیشد.
** شخصیت جهانگیری جذابیت لازم برای افکار عمومی ندارد
در جریان اصلاحات مطرح نمیشد یا اینکه در بین مردم ظرفیت رایآوری یا به اصطلاح سبد رای نداشت؟
تاجرنیا: نه. منظورم این است در بین مردم برای اینکه بتواند پیروز انتخابات شود، مطرح نمیشد. شخصیت آقای جهانگیری همانند فردی چون آقای معین در سال 84 است که علیرغم اینکه چهرهای سیاسی و شناخته شده بود، ولی از جذابیتهای لازم برای افکار عمومی برخوردار نبود.
حضور جهانگیری در انتخابات سال 96 به عنوان کاندیدای جداگانه نشان داد که دولت و اصلاحطلبان در آن برهه نتوانستند به تفاهم نظر برسند و این مسئله هزینههای زیادی را به اصلاح طلبان تحمیل کرد. به هر حال این سوال برای مردم پیش آمد که اصلاحطلبانی که از عملکرد آقای روحانی رضایت ندارند، برای چه بار دیگر تمام اعتبار خود را صرف حمایت تمام عیار از او کردند؟
دقیقا مانند ایرادی که اصلاحطلبان به جریان رقیب برای حمایت از آقای احمدینژاد در انتخابات 88 میگرفتند. اصولگرایان نیز در سال 84 میگفتند که ما احمدینژاد را نمیشناختیم. خب 4 سال دوم که او را میشناختند چرا از او آنگونه حمایت کردند.
به هر حال در سال 1400 هم میتوان فردی چون آقای جهانگیری را برای انتخابات مهیا کرد و هم میتوان از افراد دیگری بهره جست که همان ظرفیتها را دارند ولی بدون شک این نوع تعامل اصلاحطلبان و دولت به نفع هیچ کدام نیست و لازم است که به شکل شفاف ایرادات و انتقادات را مطرح کنند تا روندهای غلط در دولت هرچه سریعتر اصلاح شود.
البته این مسئله به فرهنگ ما ایرانیها برمیگردد. متاسفانه ما اهل شفافیت نیستیم و همین مسئله ضربات سنگینی به کشور و مردم وارد کرده است. امروز در دنیا احزاب و گروههای سیاسی در انتخابات وارد میشوند و بر اساس وزنی که دارند با هم مذاکره میکنند و مجموعهها و نهادهای قدرت را با هم تقسیم میکنند. ولی ما در ایران همه مسائل را با تعارفات بیهوده پیش میبریم. رئیس مجموعه تشکیلاتی اصلاحطلبان نیز میگوید اصلا ما افتخار میکنیم که برای حمایت از روحانی برای او شرط نگذاشتیم. ما با رودربایستی عمل میکنیم و یک شخص را به قدرت میرسانیم، سپس دنبال او راه میافتیم که تو را به خدا به فلان وعدهای که ما دادهای عمل کن.
در واقع پیش از انتخابات به شکل رسمی شروط و خواستههای خود برای حمایت از یک شخص را مطرح نمیکنیم و پس از اینکه او پیروز انتخابات شد، در رسانهها ابراز گلایه میکنیم که چرا آقای روحانی به فلان وعدهای که به اصلاحطلبان داده عمل نکرده است. مشابه همین مسئله برای اصولگرایان در سال 88 نیز تکرار شد و این جریان بدون هیچ شرطی، تمام ظرفیت خود را برای پیروزی او بکار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید