کد خبر: 547998
تاریخ انتشار :

برگزاری نماز جمعه پیشنهاد آیت‌الله طالقانی به امام بود/ پدرم در پنج نماز جمعه خطبه خواند/ خطبه‌های آقای منتظری و مرحوم هاشمی به خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله طالقانی شبیه بود/ ائمه ‌جمعه نباید واقعیات را لاپوشانی کنند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پنجم مرداد 40 سال پیش بود که آیت‌الله ‌طالقانی اولین نمازجمعه دوران جمهوری ‌اسلامی را ایراد کرد تا در شرایطی که نظام ماه‌های ابتدایی خود را سپری می‌کرد، به یکی از تاکیدات دینی توجه شود. در سالروز اولین نمازجمعه تهران در جمهوری ‌اسلامی، که خطبه‌اش توسط آیت‌الله طالقانی خوانده شد، با اعظم‌ طالقانی دختر ایشان که اتفاقاً سابقه مبارزه پیش از سال 57 و نمایندگی مجلس و فعالیت‌های دیگر پس از سال 57 را دارد، به گفت‌وگو نشستیم. مشروح گفت‌وگوی اعتمادآنلاین با اعظم طالقانی به شرح زیر است:

برگزاری نماز جمعه پیشنهاد آیت‌الله طالقانی بود

*به یاد دارید چه زمان مطرح شد که مرحوم پدر قرار است در نماز جمعه شرکت کنند؟ احتمالاً احمدآقا این پیام را آوردند.

تا جایی که من در جریانم به این شکل بود که مرحوم پدر خودش به نتیجه رسیده بود نماز جمعه باید برقرار شود. به سید احمد تلفن کرد و گفت الان زمانی است که شما باید برنامه نماز جمعه را برپا کنید.

*خودشان پیشنهاد دادند؟

بله. ایشان هم پیام داد که به خدمت امام بروند. سید احمدآقا با مرحوم طالقانی تماس گرفتند، موافقت کردند و گفتند خودت برو برگزار کن.

*آیت‌الله پیش از انقلاب هم امام‌جمعه بودند؟

بله، پدر قبل از انقلاب نماز جمعه را در بعضی جاها می‌خواندند. البته در مسجد نمی‌خواندند، چون آن زمان در مساجد اجازه اقامه نماز جمعه را نمی‌دادند. حتی در مسجد خودشان هم اجازه برگزاری نماز جمعه نداشتند. به‌ هر حال در هر شرایطی بود سعی می‌کردند نماز جمعه را بخوانند. چون خداوند در سوره جمعه تاکید می‌کند که نماز جمعه را برپا دارید، برای اینکه اطلاعات صحیح و واقعی روز، در جامعه اسلامی، به اطلاع مردم مسلمان برسد. چون مردم در حالی‌ که سرگرم کار هستند، همان‌طور هم که در آیه آمده است «بیع و معامله را رها کنید به نماز جمعه بپردازید»، باید از همه امور مطلع باشند.

در واقع بیع و معامله هم تحت تاثیر نماز جمعه خواهد بود. در نماز جمعه به شما اطلاعاتی می‌دهند که وضع اقتصادی چگونه است و در چه شرایطی می‌خواهید با مردم معامله کنید، این مورد را حداقل بدانید، این خیلی مهم است.

نماز جمعه در جامعه اسلامی باید درست اجرا شود و فراگروهی و فراجناحی باشد تا بتواند اطلاعات درستی به مردم بدهد. در نماز جمعه حتی تهمت زدن به دیگران، چون با مسائل اخلاقی اسلام تطبیق نمی‌‌کند، به‌هیچ‌وجه مجاز نیست. البته ما گاهی اوقات در نماز جمعه در طول 40 سال شاهد چنین چیزهایی بوده‌ایم. گاهی اوقات هم گزارش‌هایی که به مردم داده شده، مثلاً در ارتباط با مسائل زیادی که اتفاق افتاده، تحریف‌‌شده بوده است.

برخی نمی‌توانند ترک عادت کنند

*نماز جمعه خیلی مهم است، درست است؟

بله، برای جهت ‌دادن و آماده‌سازی جامعه در راستای شروع برنامه جدید مهم است.

*چطور می‌شود وقتی در تریبون به این مهمی هر حرفی زده می‌شود، سیستم هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد؟ مثلاً در شهر مهمی مثل مشهد همین چند وقت پیش گفتند زنان لاابالی و...!

ممکن است واکنش نشان بدهد ولیکن علنی نکند. شاید هم واکنش نشان ندهد.

*اگر واکنش نشان بدهند، قاعدتاً نباید تکرار شود.

در صورتی که به امام جمعه معترض شوند، شاید کمی عقب‌نشینی کند. ولی مگر نه اینکه می‌گویند ‌«ترک عادت موجب مرض است؟» وقتی دهان کسی بی‌کنترل باشد و اخلاقیات برایش صفر باشد، هر حرف بی‌ربط و دور از شأنی را به زبان می‌آورد. می‌خواهم حرفی بزنم که البته انگیزه‌ام از بیان این حرف تبلیغ خودم نیست، می‌خواهم قرآن را تبلیغ کنم.

بی‌اخلاقی‌ برای جامعه خطرناک است

من از بعد از اینکه طی دو سال گذشته اتفاقاتی افتاد و افراد زیادی را در خانواده از دست دادیم، افرادی که برایمان عزیز بودند، تصمیم گرفتم یک دور قرآن را دوباره با دقت و بدون تعجیل دوره کنم. ولیکن حتماً نکات اخلاقی و مهم، نکاتی که جامعه را از گزند خطر و انحراف و... حفظ می‌کند، یادداشت کنم و جمع‌بندی آیاتی را که می‌خوانم بنویسم. خدا می‌داند که چقدر آیات اخلاقی در قرآن است که هیچ‌کس روی آن کار نکرده است، من هم کار نکرده‌ام. منتها الان وقتی به معضل جامعه‌ام توجه می‌کنم، می‌بینم که واقعاً به توصیه‌های قرآن توجه نشده است. طرف با موتور می‌رود، حرف زشت می‌زند! در ماشین است، حرف زشت می‌زند! پشت تریبون است، حرف زشت می‌زند. توهین و خزعبلاتی که به‌ هر حال زشت است در بین مردم شوربختانه به کاری بسیار عادی تبدیل شده است.

حتی در سوره‌ای که اسمش یادم نیست و از سوره‌های آخر قرآن است، می‌گوید: «ای گروه مردان، گروه مردانِ دیگر را مسخره نکنید، چه‌بسا آنها از شما بهتر باشند! ای گروه زنان، زنانِ دیگر را به تمسخر نگیرید، چه‌بسا زنان دیگر از شما بهتر باشند.» معنی این چیست؟

این اخلاق است یا نه؟ این درباره رفتار اجتماعی است! در رفتار اجتماعی خدا می‌‌گوید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ/ یاد کنید مرا، تا شما را یاد کنم...» پس کسی که می‌گوید من یاد خدا هستم، محال است اخلاقیات را فراموش کند. چون خود را در محضر خدا می‌بیند. من فکر می‌کنم به جای حرف زشت زدن می‌شود خیلی محترمانه تذکر داد نه اینکه توهین باشد! آن توهین و تهمت‌ سبب می‌شود اگر طرف هر کسی که هست، بخواهد به راه درستی برود، به ‌عکس در موضع واکنش بیفتد و این خطری برای جامعه است.

ائمه ‌جمعه نباید واقعیات را لاپوشانی کنند

من بعضی از رفتارهای نمازجمعه‌ها را دیده‌ام که مردم را به واکنش وا می‌دارد. فرض کنید اتفاقاتی می‌افتد، اختلاس می‌شود یا مسائل دیگر، وقتی در مورد آن شخصی که این کار را کرده- اگر در دادگاه ثابت شده باشد- صادقانه به مردم بگویند، آن هم وقتی همه چیز علنی است، می‌توان به مسئولان اعتماد داشت.

پس شما که ائمه جمعه هستید، اگر می‌خواهید راجع‌ به این موضوع صحبت و اطلاع‌رسانی کنید، باید سعی کنید اطلاع‌رسانی درست کنید یا بگویید از پرونده اطلاع دقیق ندارم یا درست و کامل بگویید. لاپوشانی نکنید! واقعیت را به مردم بگویید و بخواهید قانون درباره‌اش اجرا شود. شاید اگر ما این کار را می‌کردیم، این همه اختلاس ادامه پیدا نمی‌کرد و جلوی این کار گرفته می‌شد. مردم این همه به حقوق یکدیگر و به مسائلی که جامعه را به سوی سقوط می‌برد، هدایت نمی‌شدند. چرا نکردید؟ باید در محضر خدا جواب دهید. خیلی هم مهم است.

ارتکاب جرم عادی شده است

*سال 90 وقتی گفتند سه هزار میلیارد تومان اختلاس شده مردم در یک شوک فرو رفتند. اما الان خبر اختلاس‌ها خیلی عادی شده است.

اگر دستگاه قضایی از عهده مجازات‌ اختلاس‌هایی که اتفاق می‌افتد، برنیاید و از طرفی برای جلوگیری از تداوم این رفتار در جامعه حرکتی نشود، نه تنها کمکی به پرورش جامعه نکرده‌ایم، بلکه گناه، خطا و جرم را افزایش داده‌ایم که این بزرگ‌ترین مساله است! من نمی‌دانم افرادی که چنین می‌کنند چطور می‌خواهند در محضر خدا جواب دهند؟ اصلاً معاد را قبول دارند یا خیر؟ چه توجیهی برای خدا خواهند داشت.

آدم در هر لحظه در ذهنش خدا را می‌بیند. «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ»؛ ریسمان خدا، ریسمان مردم؛ یعنی این خدا تجلی این مردم است و این مردم تجلی ذات پرورگارند! پس وقتی ما می‌بینیم این نیرویی که خدا خودش در ما دمیده، می‌گوید من خلق‌تان کردم و از روح خود بر شما دمیدم، یعنی چه؟ یعنی تکثری در جامعه ایجاد شده که آن روح الهی در این بنده‌ها باید باشد. وقتی این روح الهی را برای منافع دیگر سرکوب کنیم، کم‌کم دیگر یادمان می‌رود که واقعاً بنده خدا هستیم و باید جواب دهیم. اصلاً دیگر برایمان مهم نیست و این عادی می‌شود و در جامعه ما به همین دلیل جرم عادی شده است.

این خطر بسیار بزرگ و انحطاط است. به خدا قسم که مسئولان باید برای جلوگیری، راه درست را پیدا کنند. راه درست نمی‌روند! اگر کسی واقعاً کار زشتی کرده، گناه کرده، به یک شکل دیگر از او دفاع نکنیم و او را بالا نبریم! مردم می‌فهمند وقتی گناه و اعمال کسی را که جنایت و جرم مرتکب شده، می‌پوشانیم در واقع به دلیل منافع و قدرت خود این کار را می‌کنیم. اینجا حکم الهی را اجرا نمی‌کنیم. حکم الهی هیچ‌وقت این‌طور اجرا نمی‌شود. مگر پیامبر بین افرادی که در اطرافش بودند فرق می‌گذاشت؟ حتی افرادی که صحابه بودند.

نباید روایات خیالی بگوییم

قبل از انقلاب اینها را یادمان دادند. نمی‌دانم چرا بعد از انقلاب روایات و مطالبی درمی‌آید که ضد آن چیزی است که قبل از انقلاب به ما آموزش می‌دادند؟! چیزی که به ما آموزش دادند و با آن انقلاب کردیم با این چیزی که الان وجود دارد، زمین تا آسمان فرق دارد. این روایات از کجا آمده که آقایان از خودشان درمی‌آورند؟ جواب بدهند؟ کدام ‌یک از این روایات معتبر است؟ آیا شرایط علم رجال را دارد؟ شرایط علم رجال خیلی سخت است که بخواهید یک روایت را نقل کنید.

در «پرتوی از قرآن» مرحوم طالقانی دقت کنید، در آخر برخی آیاتی که ایشان بحث می‌کنند یک روایت می‌آورند که خیلی حساب‌شده است و با عقل تطبیق می‌کند، با اجماع تطبیق می‌کند، با قرآن تطبیق می‌کند، آن ‌چیزی است که خدا و پیامبر راضی هستند، نه هر روایتی! یعنی چه که هر که بالای منبر می‌رود یک روایت برای خود می‌گوید؟

چون روایات صحیح در چیزی که ما در علم رجال دیده‌ایم، از شرایط آن است: یعنی نیکو باشد و در ضمن جامعه را رشد بدهد. نه اینکه روایتی باشد که مردم را به سمت بدی‌ها ببرد و به آلودگی بیفتند.

در دهکده جهانی چیزی پنهان نمی‌ماند

*بعد از گذشت 40 سال از انقلاب، آیا تصورات شما درباره انقلاب و یک حکومت خوب اسلامی محقق شد؟

می‌خواهم عرض کنم جامعه یکپارچه نیست! عده‌ای واقعاً مسلمان‌اند و درست عمل می‌کنند، اما اکثریت به دلیل رفتارهای نامناسب برخی از صاحبان قدرت، متاسفانه به‌ جای اینکه قدرت‌مداران را وادار به اصلاح کنند، خودشان راه کج می‌روند. وقتی ابوبکر خلیفه شد «عرب»ی آمد و گفت: «کج بروی با نوک شمشیرم صافت می‌کنم.» ما به ‌جای اینکه بیاییم به هر شکلی که هست در مورد بدی‌ها واکنش نشان دهیم و اصلاح کنیم، خودمان هم کج می‌شویم.

این ضعف است! باید ریشه‌اش را پیدا کرد. در دنیای امروز، ارتباطات، خیلی نزدیک شده است. دهکده جهانی است. در این دهکده جهانی آن ‌طرف دنیا که نفس می‌کشیم این‌ طرف دنیا اطلاع پیدا می‌کند. یک چنین شرایطی حاکم است. اما اگر بدی‌ها در جامعه جهانی وجود دارد، خیلی از حسن‌ها و اخلاقیات و روابط اجتماعی درست در دنیا وجود دارد. چرا آنها را یاد نمی‌‌گیریم؟ چرا به آنها عمل نمی‌‌کنیم؟

روش درست مبارزه را هم بلد نیستیم. گاهی وقتی می‌خواهیم مبارزه کنیم اهانت و توهین و تحقیر را به کار می‌بریم و واکنشی را در مقابل خودمان ایجاد می‌‌کنیم. ما هم باید محترمانه برخورد کنیم! اصلاً انسان‌ها باید با هم محترمانه رفتار کنند. پس کرامت انسانی یعنی چه؟ من یک بار در این‌باره به آقایان نامه دادم و گفتم شما می‌گویید اعلامیه جهانی و حقوق بشر اشکال دارد! قرآن هم کرامت‌ انسانی را مطرح کرده است. پس شما کدام کرامت را قبول دارید؟ این را روشن کنید.

کرامت انسان نباید خدشه بردارد

خدا در وجود این موجودی که به نام انسان و به نام آدم از نسل آدم خلق کرده بزرگواری‌ای قرار داده است. حق نداریم بزنیمش! حق نداریم آزارش دهیم. اولاً خیلی از مجازات‌ها- حالا قصاص نه، به‌ هر حال قصاص بحث بزرگواری و کرامت انسان را مطرح می‌کند- با خود خداست. به ‌غیر خدا کاری نداریم، فقط باید اخلاق حاکم باشد. آن رفتار درست، اخلاق غالب در جامعه شود. ما باید کاری کنیم که اخلاق غالب باشد.

خانمی که محجبه و متدین است باید احساسات خود را کنترل کند. ممکن است انسانی را ببینم که رفتار و کردار و پوشش حجاب چندان درستی نداشته باشد، وقتی می‌خواهید این را مطرح کنید، حق ندارید به او توهینی کنید که کرامت انسانی‌اش لکه‌دار شود. ما اصلاً افراد را مقابل خودمان جری کرده‌ایم. اگر به فردی چیزی بگوییم چنان موضع می‌گیرد و عصبانی می‌شود که او هم توهینی می‌کند؛ یعنی اخلاق در هر دو طرف تنزل یافته است.

این محجبه‌ دیندار با آن غیرمحجبه‌ به زعم بعضی‌ها دین‌ندار هر دو رفتارشان یکی می‌شود و بنابراین جامعه رو به انحطاط می‌رود. نسلی که بالا می‌آید، نسلی می‌شود که اصلاً مفهوم اخلاق را نمی‌داند. در کتاب‌های درسی هم نیست. اگر در کتاب‌های درسی بر رفتارها تاکید کنند خیلی تاثیرگذار خواهد بود.

ما چه کتاب‌های درسی‌ای در مورد رفتار می‌خواندیم؟ وقتی طرف می‌بیند از جایی آب می‌آید تا صبح انگشت خود را در سوراخ می‌گذارد، انگشتش تا صبح یخ می‌زند برای اینکه شهر را آب نبرد! اینها فداکاری‌های اخلاقی است. اینها خیلی مهم هستند. ما در گذشته اصلاً در کتاب‌ها مطالب دیگری می‌خواندیم.

عده‌ای خودشان را تنها مدافع حکومت می‌دانند

بهتر است این نکته را بدانید که اگر شهید باهنر، دکتر بهشتی و دکتر گلزاده ‌غفوری، این سه نفر با همدیگر و یکی از آقایان دیگر، آقای برقعه‌ای که به صورت روزمزد کار می‌کردند، کتاب‌هایی را که سه چهار سال قبل از انقلاب تهیه کردند، نسلی که در مدرسه، دبستان، دبیرستان تا دیپلم آن کتاب‌های بینش دینی را نمی‌خواندند، اصلاً انقلاب نمی‌شد!

این کتاب‌ها را من نگه داشتم چون به ‌قدری سازنده بودند که برایم سوال بود چطور جلوی اینها را نمی‌گیرند؟ اواخر حکومت شاه بود، نسلی که بالا آمد با آن بینش دینی بالا آمد و در صحنه حاضر شد. نمی‌گویم کامل شده بود، نمی‌خواهم زیاده‌روی کنم، ولی خیلی موثر بود. اصلاً هدف زندگی را برای ما تشریح کرده بود. من هر وقت تدریس می‌کردم لذت می‌بردم. متاسفانه بعد از انقلاب کنار گذاشته شد!

*نماز جمعه یکی از المان‌های اصلی انقلاب اسلامی است. چرا بعد از گذشت 40 سال تریبون نمازجمعه گاه به محلی برای تهمت، افترا و... تبدیل می‌شود؟

مساله اینجاست که عده‌ای خودشان را مدافع حکومت اسلامی می‌دانند و دفاع از حکومت را فقط در حیطه اختیارات خود می‌دانند.

*در واقع می‌گویید لزوماً آدم‌های بدفکری نیستند و به زعم خود از نظام دفاع می‌کنند؟

عده‌ای فکر می‌کنند فقط خودشان این انقلاب و حکومت را نگه داشته‌اند و حفظ کرده‌اند. نمی‌دانند که جامعه را به کدام سمت می‌برند. در واقع توجه ندارند! گاه توجه ندارند، گاهی هم خامی می کنند. من فکر می‌کنم توجه ندارند. چرا؟ شاید هم دستورات رهبری را گوش نمی‌دهند، ایشان به ائمه جماعت تذکراتی می‌دهد، ‌اما آنها عمل نمی‌کنند. در واقع ائمه‌جمعه خصلت‌های خودشان را به کار می‌برند و به آنچه خودشان در حوزه علمیه یاد گرفته‌اند عمل می‌کنند.

پدر با امام مشورت می‌کرد

*آیا خاطره‌ خاصی از اولین حضور نماز جمعه پدر دارید یا اینکه احیاناً از خطبه خودشان ناراضی بوده باشند؟

نه، من چنین چیزهایی از ایشان ندیدم. یک بار به ایشان گفتم اجازه دهید من هم با شما بیایم تا بتوانم در ردیف‌های جلو بنشینم، چون در خیابان و اطراف آن‌قدر شلوغ می‌شود و سروصدا می‌کنند که من حرف‌هایتان را درست نمی‌شنوم. پدر گفت با من نیا اذیت می‌شوی! گفتم: نه! می‌آیم. خلاصه از من اصرار و از ایشان انکار، من سوار شدم! کنار پدر رفتیم. چنان روی ماشین ریختند که نمی‌توانستم پیاده شویم و در ماشین مانده بودیم. پدر گفت: من که گفتم با من نیا. خودش به ‌زور پیاده شد.

*طی آن مدت چند هفته نمازجمعه را برگزار کردند؟ خیلی طول نکشید...

حدود پنج نمازجمعه.

*برای ایراد خطبه‌ها از امام نظر یا مشورت می‌گرفتند؟

بله ممکن بود. اصلاً ممکن بود به قم بروند، اول با امام صحبت کنند سنگ‌هایشان را محک بزنند بعد بیایند با مردم صحبت کنند. در کل مرحوم طالقانی اگر از چیزی قانع نمی‌شد آن‌قدر استدلال و صحبت می‌کرد- شاید تا دیروقت شب یا روز- تا اینکه هر دو طرف متقاعد شوند.

اگر توجه کرده باشید من این را می‌گویم که تا وقتی پدر زنده بود، وضع جامعه ما این‌طور رو به انحطاط نمی‌رفت! افرادی به‌هیچ‌وجه جرات نفس‌ کشیدن نداشتند. افرادی نمی‌توانستند به کسی توهین کنند. در حقیقت تا پدر زنده بود، اصلاً شرایط جامعه، اشتیاق و علاقه مردم این‌طور نبود.

من در خیابان خانم‌ها را سوار می‌کردم، با خانم‌های حتی بی‌حجاب احوالپرسی می‌کردم و با آنها گفت‌وگو می‌کردم. بعد می‌فهمیدم برای خرید چادر می‌رفته‌اند چون مطمئن بودند در ادارات همسرشان کار خلافی نمی‌کنند، چون معتقد بودند اکثر زنان مذهبی شده‌اند بنابراین همسران‌شان به انحراف نمی‌روند و به همین دلیل می‌خواستند چادر سر کنند! این خیلی مهم بود؛ انعکاس اینکه انقلاب اسلامی است و افراد در اوایل انقلاب خودشان عامل به اسلام بودند و به اخلاقیات اسلام و به رفتارهای اسلامی پایبند بودند.

باور می‌کنید پدر وقتی از دنیا رفت هیچ‌ چیز نداشت؟ ارث بنده کتاب‌های پدرم بود! 35 تومان ارزش مادی کتاب‌هایی بود که به من ارث رسیده بود. مرحوم طالقانی چیزی نداشت! در بحبوحه انقلاب، خانه خودش را در اختیار انقلاب گذاشت و خود به منزل پدر عروسش رفت. ساختمان روبه‌رویی را هم اجاره کرد که کم بود، یک ساختمان دیگر را هم اجاره کرد باز هم کم بود! ساختمان دیگری را هم در خیابان هدایت اجاره کرد که الان حسینیه شده است؛ آنجا انبار خواربار و اسلحه، از نان و نفت بگیرید تا طلا و جواهرات، بود. وقتی هم از دنیا رفت آن کسی که مسئول دفترش بود همه را تحویل امام داد.

خطبه‌های نماز جمعه آقای منتظری و مرحوم آیت‌الله هاشمی به خطبه‌های آیت‌الله طالقانی شبیه بود/ بعد از فوت پدر یکی ‌2 بار به نمازجمعه رفتم

*شبیه‌ترین نمازجمعه‌ها به نمازجمعه پدر، طی این 40 سال، توسط کدام ائمه جمعه ایراد شده است؟

تقریباً خطبه آیت‌الله منتظری بود که خودش هم عامل بود و به قول معروف حرفی که از دل برآید بر دل نشیند! همچنین آقای هاشمی بود که مخصوصاً آخرین نمازجمعه‌شان برای همیشه ماندگار شد. شاید افراد دیگری هم بودند اما من به خاطر ندارم.

*ژن خوب و آقازاده و... 2 سه سالی است خیلی پررنگ شده؛ خیلی دشوار است که آدم آقازاده باشد و نفس اماره را کنترل‌ کند؟

ببینید، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و خیلی چیزها بیداد می‌کند، اما این دلیل نمی‌شود راه انحرافی برویم تا بتوانیم مساله را حل کنیم. این خیلی مهم است. من واقعاً جایی نداشتم، ساختمانی را که پدرم اجاره کرده بود، اجاره کردم و تا زمانی هم که نشسته بودم اجاره را پرداخت کردم. با اینکه افراد دیگری هم از آن ساختمان استفاده می‌کردند که متعلق به دفتر سابق پدر بودند. کار هم می‌کردیم و مشغول بودیم.

در دادگاه انقلاب پرونده‌ای بود که این ساختمان مصادره شود، پدر گفت: پسران ایشان در ایران هستند، پدر هم که فوت کرده، پس مالکان هستند و نمی‌توانند مصادره کنند. این پرونده در اوین بود ولی مختومه اعلامش کردند. پدر با آنها قرارداد اجاره بست و آنجا را اجاره کرد. خواربار و... انبار کرده بودند که به مردم باید ماهانه می‌دادند. بعد از مدتی که ما آنجا بودیم مالک به من گفت اینجا را بخر. در حقیقت پولی را که می‌خواست نداشتم. چون پول نداشتم، این پرونده به دادگاه رفت و صاحب‌خانه مرا به دادگاه کشاند و دستور تخلیه داد.

آن زمان آقای حائری رئیس دادگاه به من گفت که خیلی تحت فشار است. ما مجبور شدیم به فکر جایی باشیم. می‌گشتیم ولی جایی پیدا نمی‌کردیم. یک روز به من خبر دادند که ساعت سه بعدازظهر تریلی به حیاط فرستاده‌ و همه‌ چیز را به حیاط ریخته‌اند.

وقتی اینها را گفتند من فوراً آمدم دم در ایستادم و وضع نابسامانی دیدم. به یاد شرایط مضطر حضرت زینب افتادم. متحیر بودم. همین‌طور که ایستاده بودم، دو خانم متدین از محله که ما را می‌شناختند گفتند: چه خبر شده؟ گفتم: ما دنبال جا می‌گردیم. گفتند صبر کنید. می‌خواستند اثاث را در تریلی بریزند و به جاده ساوه (انبار دولت) ببرند.

ایشان هم با چند نفر آنجا آمده بود. ما دو زن بودیم و دو مرد، موافقت کردیم. دیدم‌ آن دو خانم آقایی را آوردند که به من گفت مالک یک ساختمان در همان‌جاست، کلید را به من دادند. گفتم: من که با شما قرارداد نبسته‌ام! نه مبایعه‌نامه و نه قرارداد و نه پول داده‌ایم. اینکه نمی‌شود، تکلیف ما درست نیست. گفتند: شما کاری نداشته باشید. اثاث‌ها را ببرید. خلاصه هر کاری کردیم راضی نشدند و من در آنجا به معجزه خدا پی بردم! تعجب کردیم! اثاث را تا صبح با تریلی داخل حیاط ریختیم. اسفندماه هم بود و هوا سرد. بالاخره توانستیم کم‌کم اثا‌ث‌ها را جابه‌جا کنیم.

به آقای بادامچیان که آن زمان (درست یادم نمی‌آید) معاون آقای یزدی در قوه قضاییه بودند، قبل از اینکه اثاث را ببرند تلفن کردم، گفتم داستان از این قرار است. گفت: باید تخلیه کنید. گفتم: من باید جا پیدا کنم و... گفت: به ‌هر حال حق با مالک است.

می‌خواهم به شما عرض کنم- این اولین ‌باری است که می‌گویم تاکنون جایی نگفته‌ام- اجاره‌نامه‌های آقایان را هم دارم، این ساختمان متعلق به آنها بود که خرابش کردند، این ساختمان‌ها تقریباً شبیه آثار باستانی است. اصلاً نمی‌دانم آنها را چطور از بین بردند. ما ولی به همین شکل نگهش داشتیم. خدا کریم است تا کی بتوانیم همین‌جا بمانیم.

*آخرین‌ بار کی به نمازجمعه تهران رفتید؟

بعد از اینکه پدر فوت کرد یکی 2 بار رفتم، ولی در خیابان می‌نشستم.

*چرا در دهه 70 نمی‌رفتید؟ احتمالاً به ‌لحاظ جسمانی هم از الان آماده‌تر بودید؟

بله، در آن زمان سرپا بودم. به نظرم آقای منتظری هم نبود. یکی 2 بار دیگر رفتم، البته برخی در نمازجمعه درباره پدر جمله‌هایی گفتند که خیلی تعجب کردم از افرادی که به خودشان اجازه می‌دادند درباره آقای طالقانی آن حرف‌ها را بزنند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها