قسمت دهم (پایانی) خاطرات ری شهری (۶۵-۶۶)؛
مهدی هاشمی چگونه اعدام شد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
موافقت اجباری با شرایط
آقای منتظری، این بار در دفاع از هادی هاشمی سنگ تمام گذاشت. ابلاغهای مکرر دادگاه، چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی، مورد بی اعتنایی او قرار گرفت. او، به پشتیبانی آقای منتظری، به سوء استفاده از شرایطی پرداخت که حضرت امام برای دلجویی از آقای منتظری فراهم آورده بودند. هادی هاشمی در اوضاع عادی از تعهد سپردن به شرایط موردقبول حضرت امام سرباز زد. اما زمانی که اوضاع را نامساعدتر از گذشته دید و نیز برای توجیه عدم حضور خود در دادگاه برادرش، ناگزیر به مکاتبه با حضرت امام شد. او، همچون برادرش، اما در سطحی بالاتر عمل کرد. نامهای که به موافقت حضرت امام به توقف تعقیب هادی هاشمی انجامید به شرح زیر است:
بسمهتعالی
محضر مبارك رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی
متع الله المسلمين بطول بقائه الشريف
پس از سلام و تحیات خالصانه در حوادث ناخواسته بعد از ماجرای دستگیری سید مهدی هاشمی که متأسفانه موجب تكدر خاطر مبارك و نگرانی حضرت مستطاب عالی شد، بااینکه طبیعی بود به دلیل انتساب نسبی و شرایط خارج از اختیار آن موقع، اینجانب در معرض اتهام و سوءظن قرار گیرم، ولی اینجانب شرعاً و وجدان جرمی و تقصیری هرگز مرتکب نشدم و در حد توانم از آنها جلوگیری نمودم و اگر چیزی بود قصور و خطا بوده. اینجانب که یکی از شاگردان و مقلدین آن حضرت هستم درگذشته و حال همیشه هدفم و خط مشیم، خدمت به اسلام و انقلاب، و اطاعت از مقام رهبری مدظله بوده است و کفی ذلك لي فخرا و چون حضرتعالی که مرجع تقلید و ولی امر واجب الاطاعه من هستید با سه شرط وزارت اطلاعات نسبت به بازگشت من به قم موافقت فرمودهاند من هم بهعنوان يك مقلد حضرتعالی التزام و تعهد عملی خود را نسبت به نظریه مبارك آن حضرت صریحاً اعلام میدارم و امیدوارم در پرتو رهنمودها و دعای آن حضرت بتوانم به وظائف شرعی و انقلابی خود عمل نمایم. از خدای متعال سلامت کامل و طول عمر بابرکت آن امام عزیز و مطاع تا ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا فداه و پیروزی نهانی و عاجل رزمندگان اسلامی را مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و بركاته و ادام الله ظلك على رؤس المسلمين
فرزند شما: سید هادی هاشمی
مفاد این نامه و نیز هوشیاری مخاطب آن دليل قاطعی برای تصمیم حضرت امام برای مدارا با آقای منتظری بود. امام تصمیم خود را گرفته بودند و محتوای نامه تأثیر چندانی در تصمیم ایشان نداشت. و بدین ترتیب، با موافقت حضرت امام، تعقیب هادی متوقف شد.
تکرار ترجیعبند
احتمالا یکی از علل موافقت حضرت امام با توقف تعقیب هادی هاشمی ملاقاتی بوده باشد که در اواخر مرداد سال ۱۳۶۶ برگزار شد. در این ملاقات، آقای منتظری به خدمت حضرت امام رسیدند. از گفتوشنودهای این جلسه، جز در يك مورد، اطلاع دقیقی ندارم. این مورد نیز چیزی جز گلایه آقای منتظری از وزارت اطلاعات نبود.
گلایه از وزارت اطلاعات، از آغاز پیگیری جریان مهدی هاشمی، ترجیعبندی شد که مستقیم و غیرمستقیم، کتبی و شفاهی و خلاصه به هر شکل ممکن از سوی آقای منتظری مطرح میشد. با شناختی که حضرت امام از خصوصیات روانی آقای منتظری و نیز طرز کار وزارت اطلاعات داشتند، این شکایتها هرگز از اعتماد ایشان به وزارت اطلاعات نکاست. شاهد ما نوع برخورد و اعتماد حضرت ایشان به نظریات و پیشنهادهای این وزارت در حین و پس از ماجرای مهدی هاشمی است. یکی از حلقههای زنجیره مستدام شکایتهای ایشان در همین ملاقات (اواخر مرداد ۱۳۶۶) مطرح شد. پس از ملاقات، آقای منتظری شکایت دو تن از افرادی را که به علت ارتباط با جریان هاشمی دستگیرشده بودند به حاج احمد آقا میدهد تا به عرض امام برسد. حضرت امام، پس از آگاهی از مضمون نامهها که حاوی شکایت از وزارت اطلاعات بود، پیغامی به این مضمون برای من فرستادند:
نکند یکوقت به اینها ظلم شود و مأمورین اطلاعات بهطوریکه مسئولین آنها بیخبر باشند با زندانیان بدرفتاری کند. در این پیغام آمده بود که درباره آنچه در شکایتنامهها مطرحشده تحقیق و گزارشی تهیه شود.
و توسط مسئولان پرونده و جانشین دادستان گزارشی تهیه شد که به همراه نامه زیر به خدمت حضرت امام ارسال شد. رونوشت این نامه برای آقای منتظری هم ارسال شد.
بسمهتعالی
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی
سلامعلیکم
در ارتباط با شکایت آقایان امید نجفآبادی و مرتضی امینی از کیفیت برخورد با آنها در زندان گزارش پیوست به حضورتان ارسال میگردد. لازم به ذکر است که این گزارش توسط جانشین دادستان انقلاب جناب آقای محسنی و بازجوی مهدی هاشمی تهیهشده است و هر دو مورد وثوق کامل میباشند. بدیهی است افرادی که از کشتن مردم بدون مجوز شرعی باك ندارند، از متهم نمودن «کسانی که بدون در نظر گرفتن هیچچیز جز رضای خداوند متعال آنها را بهپای میز محاکمه کشاندهاند باکی نداشته باشند البته در جایی که فقیه عالیقدر جناب آقای منتظری بجای تقدیر و تشکر از سربازان گمنام ولی عصر عجل الله تعالی فرجه که به دستور حضرتعالی و با عنایت خداوند متعال ایشان را از مهدی هاشمی و اعوان او نجات دادند. بزرگترین اتهامات را نثار آنها می نمایند و آنها را بدتر از ساواك لقب می دهند و هر جا که دست دهد علیه وزارت اطلاعات صحبت می فرمایند، ما از متهمین این پرونده انتظار انصاف نداریم. خداوند از خطاهای ما بگذرد و ما را از کسانی قرار دهد که از علامت سلامت گران در راه او نمی هراسند
محمدی ری شهری
29/6/65
حلقه های زنجیره مستدام شکایتهای ایشان در همین ملاقات (اواخر مرداد ۱۳۶۶) مطرح شد. پس از ملاقات، آقای منتظری شکایت دو تن از افرادی را که به علت ارتباط با جریان هاشمی دستگیر شده بودند به حاج احمد آقا می دهد تا به عرض أمام برسد. حضرت امام، پس از آگاهی از مضمون نامه ها که حاوی شکایت از وزارت اطلاعات بود، پیغامی به این مضمون برای من فرستادند:
نکند يك وقت به اینها ظلم شود و مأمورین اطلاعات به طوری که مسئولین آنها بی خبر باشند با زندانیان بدرفتاری کنند.
در این پیغام آمده بود که در باره آنچه در شکایت نامه ها مطرح شده تحقیق و گزارشی تهیه شود.
توسط مسئولان پرونده و جانسین دادستان گزارشی تهیه شد که به همراه نامه زیر به خدمت حضرت امام ارسال شد. رونوشت این نامه برای آقای منتظری هم ارسال شد.
بسمه تعالی
رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی
سلام علیکم
در ارتباط با شکایت آقایان امید نجف آبادی و مرتضی امینی از کیفیت برخورد با آنها در زندان گزارش پیوست' بحضورتان ارسال می گردد. لازم به ذکر است که این گزارش توسط جانشين دادستان انقلاب جناب آقای محسنی و بازجوی مهدی هاشمی تهیه شده است و هر دو مورد وثوق کامل می باشند. بدیهی است افرادی که از کشتن مردم بدون مجوز شرعی باك ندارند، از متهم نمودن «کسانی که بدون در نظر گرفتن هیچ چیز جز رضای خداوند متعال أنها را به پای میز محاکمه کشانده اند» باکی نداشته باشند البته در جایی که فقیه عالیقدر جناب آقای منتظری بجای تقدیر و تشکر از سربازان گمنام ولی عصر عجل الله تعالی فرجه که به دستور حضرتعالی و با عنایت خداوند متعال ایشان را از مهدی هاشمی و اعران او نجات دادند، بزرگترین اتهامات را نثار آنها می نمایند و آنها را بدتر از ساواك لقب می دهند و هر جا که دست دهد عليه وزارت اطلاعات صحبت می فرمایند، ما از متهمین این پرونده انتظار انصافی نداریم. خداوند از خطاهای ما بگذرد و ما را از . کسانی قرار دهید که از علامت ملامت گران در راه او نمی هراسند.
محمدی ری شهری
14/6/65
رونوشت:
آیت الله منتظری جهت اطلاع
"در رابطه با نسبت های ناروانی که مکرر از قول حضرتعالی نسبت به وزارت اطلاعات شنیده می شود، قبلا عرض کرده ام و باز هم تأکید می کنم، فرد با افرادی بصیر و عادل انتخاب شوند و به آنچه مورد نظر شما است رسیدگی کنند. در صورتی که تخلفی ثابت شد، آنگونه که عدالت اسلامی اقتضاء می کند با متخلف (هر کس باشد) برخورد کنند، و اگر اثبات نشد، نه به خاطر بنده، بلکه بخاطر خدا و جمهوری اسلامی اینقدر از وزارت اطلاعات بد گویی نفرمایید، وگرنه آماده پاسخگونی در محضر عدل خداوند متعال باشید که او را شاهد میگیریم تا آنجا که دانستهام نگذاشتهام در این وزارتخانه کاری بر خلان رضای خداوند متعال انجام گیرد."
فرستاده آقای منتظری
نزديك به دو هفته از ارسال این نامه گذشته بود که آقای قاضی خرم آبادی از دفتر آقای منتظری خواهان برقراری ملاقاتی شدند. حدس می زدم که حامل پیغامی از سوی آقای منتظری باشند. اما موضوع چه بود نمی دانستم. آیا ممکن است نامه ارسال شده تأثیری گذاشته باشد؟ آیا ایشان افراد صالحی را برای بررسی وضع وزارت اطلاعات معين کرده اند؟
آیا آقای منتظری آماده شنیدن واقعیتها شده اند؟ آیا آقای قاضی، رسول آشتی اند یا...؟
قرار ملاقاتی گذاشته شد، اما با لغو قرار (به علت بیماری فرزند آقای قاضی) انتظار به طول کشید. بالاخره ایشان به دفتر من آمدند و گفتند: آقای منتظری در رابطه با آن مطالبی که در پاورقی نامه به امام نوشته اید پیغامی داده اند که من به شما بگویم و در ادامه، پیغام ایشان را از روی نوشته ای که ظاهرا به خط آقای منتظری بود خوانده و توضیح دادند.
گفتم: چون بخشی از مسایلی که ایشان مطرح کرده اند نیاز به تحقیق دارد، پس از بررسیهای لازم، كتبا پاسخ خواهم داد. از ایشان خواهش کردم تا يك نسخه از متن آن نوشته را (که پیغام را از روی آن می خواندند) به من بدهند. ایشان پذیرفتند و چنین کردند. متن مزبور به شرح زیر است:
اشتباهات وزارت اطلاعات
ا- آقای امینی گفته در مراحل اولی که مرا گرفته اند حضرت آیت الله منتظری مرا آزاد کرده در صورتی که بطور کلی ایشان را نمی شناسم و از رفقای آقای طاهری و روحانی است. ۲- در گزارش نوشته شده آقای امید چند روزی در بیت بوده، در صورتی که یک شب هم نبوده و چرا جنابعالی این موضوع را که تحت نداشته خدمت امام گزارش کرده اید. 3۔ جریان مک فارلین را نوشته اید، آقای سید مهدی و آقا هادی (هاشمی) در ذهن من جا انداخته اند، در صورتی که نامه منوچهر قربانی فر برای خود من آمده و به آقا هادی گفتم ۴- تکذیب مطالب آقا سید مهدی را خود من نوشته ام و انتشار داده شده و در گزارش نوشته اند آقا هادی اقدام کرده است. 5- راجع به آقا هادی در بولتن هم گزارش غلط داده و به آقای ... هم گفته ام و ایشان جوابی نداشت و ماخذ اطلاعات جنابعالی همین گزارشات است ۶-بازجوی آقا مهدی در حضور آقایان فلاحیان و محسنی اظهار داشت بطور قطع نامه مادر پاسدار آقا مهدی را آقا سعید نوشته، در صورتی که نامه را زنی که من می شناسم و در اصفهان هست، نوشته و این آقا همان است که مورد اعتماد جنابعالی است. 7-آقای غلامرضا مرادی پاسدار آقا مهدی برادرش شهید و دامادش اسیر و در تمام جریانهای انقلاب بوده و دستبند به ایشان نزده و با تیر به قلبش شلیک شده و جلوی چشم پدر و مادر کشته شده و در فاتحه هم یح مسئله ای نبوده و اگر ساواك بود از پدر و مادر دلجویی می کردند ولی فعلا مرتب مزاحم آنها می شوند که چرا مجلس فاتحه برقرار نموده ای! در مجلس فاتحه هم هيچ مسئله ای نبوده. و بهرحال يك نفر کشته شده و باید دیه او پرداخت گردد و در این مورد خود جنابعالی اقدام کنید. نه اینکه دستور بدهید چون بدتر می شود. 8-دخترم در زمان شاه به کمیته مراجعه می کرد و موافقت می کردند با اقا هادی ملاقات کند و یا لباس بدهد و یا معذرت می خواستند، ولی وقتی که سال گذشته آقا هادی را گرفتند من دخالت نکردم و ایشان به وزارت اطلاعات مراجعه و هر چه اصرار کردند. نه لباس گرفتند و نه ملاقات و با بیاعتنانی برخورد کردند و وقتی با دختر من اینچنین برخورد میکنند، معلوم است با دیگران چطور و لذا من میگویم اطلاعات از ساواك بدتر است ۹- جنابعالی به فرزندان یکی از علماء فحش پدر دادهای ۱۰۔ جنابعالی میگوئید به من خدمت کردهای در صورتی که به بیت و مدارس من لطمه زیادی زدهای و روز قیامت از شما نمیگذرم و من تقاضا برای آقا هادی ندارم ولی اگر همین نامه را که اقا هادی نوشت، اگر در زمان شاه مینوشت فوری ازاد میشد. من قبای رهبری و قائم مقامی را برای خودم ندوختهام و جنابعالی وزارتخانه را اصلاح کنید و با بیت من کار نداشته باشید. امام دستور داد آقا هادی آزاد شود، شما مانع شدید و به امام هم شما خط میدهید. ۱۱۔ جنابعالی در رأس اطلاعات هستید و نمیدانید در اطلاعات چه میگذرد ولی مطالب زیادی از اطلاعات میدانم و اگر به خاطر امام و انقلاب نبود مطالب را منبری میکردم.
آخرین نامه
پس از بررسیهای لازم دست به قلم بردم و نامه ای به شرح زیر برای ایشان ارسال کردم:
"بسم الله الرحمن الرحيم
يا أيها الذين آمنو اکونوا قوامین بالقسط شهداء الله ولو على انفسكم او الوالدين والاقربین.
حضرت آیت الله جناب آقای منتظری
سلام علیکم
چند هفته قبل جناب آقای قاضی پیامی از جانب حضرتعالی، ظاهرا در پاسخ رونوشت نامه ام به حضرت امام که برای شما فرستاده بودم، آوردند و نوشته آنرا پس از ابلاغ پیام، مرحمت فرمودند. از آنجا که پاسخگویی به برخی از موارد نیاز به تحقیق داشت، به ایشان عرض کردم پاسخ این ایرادها را بعد ارسال می نمایم. در این پیام کما في السابق بدون مدرك شرعی اتهاماتی را نثار وزارت اطلاعات نموده اید. تاکنون فکر می کردم که شخصیتی چون حضرتعالی که باید به ما اخلاق تعليم کند چرا نامه های مرا با سکوتی اهانت آمیز پاسخ می دهد و آنهمه پیشنهادهای خیرخواهانه را بیپاسخ میگذارد، و اکنون با شنیدن این پیام تصور میکنم پاسخ نگویید بهتر است که اینگونه پاسخ گفتن اهانت به مقام مقدس قائم مقام رهبری است.
اینك من گفته های جنابعالی را -طبق نوشته ای که آقای قاضی در اختیار بنده گذاشت- می آورم و پاسخ میدهم تا ادامه آنچه میان ما و شما در رابطه با رسیدگی به اتهامات نزدیکانتان گذشت در تاریخ بماند و عبرتی باشد. برای آیندگان، پیش از آنکه در محضر خداوند قرار گیریم و او میان ما داوری کند ا- فرموده اید: «من قبای رهبری و قائم مقامی را برای خردم ندوختهام و جنابعالی وزارتخانه را اصلاح کنید و با بیت من کار نداشته باشید». البته هیچکس از شخصیتی چون حضرتعالی انتظار دوختن چنین قبایی را ندارد. هر چند دوختن چنین قبا برای کسانی که شایستگی دارند، در صورتی که من به الكفایه نباشد، تکلیف است، و نشر رساله عملیه و نصب نماینده و امثال آن از کارهایی که انجام می دهید، انشاء الله از همین باب است؛ لكن سئوال بنده این است که این قبایی است که به هرحال دوخته شده آیا جنابعالی مجاز هستید آنرا پاره کنید که در اینصورت نه بر قامت شما راست خواهد ماند و نه بر قامت دیگری، و اگر سخن مرا باور ندارید از هر کس که سخنش را باور دارید باستثناء هم پرونده ای های مهدی هاشمی بپرسید که بدون توجه با این قبائی که هر نخش به قیمت خون دهها بلکه صدها شهید تهیه شده چه می کنید؟ از مثل جنابعالی عجیب است که بفرمائید «وزارتخانه را اصلاح کنید و با بیت من کار نداشته باشید.» بنده فرمایش شما را بپذیرم یا فرمان امام را که نوشتند «این امر عبادتی است که دامان بزرگانی را از اتهامات پاك و توطئه منحرفان را خنثی می کند؟» و یا سخن خدا را که «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر»؟! ولی بنده به شما نمی گویم به وزارتخانهای که مسئولیتش با اینجانب است کار نداشته باشید بلکه از شما و از هر انتقاد کننده دیگر ملتمسانه می خواهم که در اصلاح این تشکیلات به من کمک کنید ۲- فرموده اید: «جنابعالی میگویید به من خدمت کردهای، در صورتی که به بیت و مدارس من لطمه زیادی زده ای و روز قیامت از شما نمی گذرم». نه تنها بنده مدعی هستم که وزارت اطلاعات به شما خدمت کرده، بلکه اگر «پاك شدن دامان بزرگان از اتهامات» خدمت باشد امام امت هم می گوید. کیست که اعتقاد به خدا و روز جزا داشته باشد و جرایم مهدی هاشمی و ارتباط او را با شما و بیت شما بداند و دستگیری او را خدمت به شما و اسلام و جمهوری اسلامی نداند؟ آری دستگیری باند مهدی هاشمی، کسی که مورد اعتماد جنابعالی و از طرف شما مسئول نهضت های آزادیبخش و صدور انقلاب اسلامی است و میلیونها تومان از اموال بیت المال به برکت این اعتماد در اختیار اوست. و کشف آنهمه جنایت و فجایع، بی تردید برای شما و بیت شما لطمه دارد، لكن بنده برای این اقدام حجت شرعی دارم (به ضمیمه شماره يك مراجعه فرمائید). درست است که در این جریان بیت شما لطمه زیادی خورد، ولی این لطمه را بنده وارد نساختم.
_
اگر دقت کنید خواهید دید که این لطمه حدوثاً و بقاً توسط شخص حضرتعالی وارد آمده. اگر شما مهدی هاشمی را با آن سوابق کذائی و برخلاف گفته همه خیرخواهان بخود راه نمی دادید، لطمه نمی خوردید. اگر پس از اینکه تنهانی از پرونده اش توسط خودم به شما ارائه شد دست از او بر می داشتید صدمه نمی خوردید. اگر پس از اینکه امام از شما خواست او را به وزارت اطلاعات معرفی کنید، معرفی می کردید صدمه نمی خوردید. اگر پس از دستگیری وی ملاقاتهای خود را تعطیل نمی کردید صدمه نمی خوردید، و بالاخره لطمه به شما و بیت شما عمدتا از موضعگیری های اشتباه شما بوده. از ارادتمندان خود بپرسید که پس از این موضعگیری ها از شما با چه خصلتهیی تعبیر می کنند...
3- فرموده اید: «من تقاضایی برای آقا هادی ندارم ولی اگر همین نامه را که آقا هادی نوشت اگر زمان شاه مینوشت فوریی آزاد می شد. حتما مقصودتان از این عبارت حجيت فعل شاه و یا کارگزاران او نیست، و حتما قبول دارید که مبنای کار کارگزاران شاه سیاستی بود که به هر شکل حکومت کند، بنابراین مقصود شما از این گفته چیست؟ معلوم نیست! شاید مقصود از این قیاس این باشد که کارگزاران این حکومت از کارگزاران حکومت شاه بدترند. اگر مقصود این باشد و دلیل آن، دلیل مدعا را اثبات نمی کند. چون مبنای حکومت شاه این بود که حق را فدای حکومت کند و مبنای جمهوری اسلامی این است که حکومت را فدای حق نماید و بدین جهت امام به من فرمود: با آقا هادی همانگونه برخورد کنید که با يك بقال برخورد مینمایید ۴- فرمودهاید: «امام دستور داد آقا هادی آزاد شود شما مانع شدید و به امام هم شما خط میدهید». استاد بزرگوار یک روز در آغاز کار رسیدگی به پرونده مهدی مرا متهم میکنید که از آقای هاشمی و حاج احمد آثا خط میگیرم و امروز در پایان کار می فرمایید به امام خط میدهم؛ نمیدانم با کدام حجت شرعی شما این نسبتها را میدهد؛ بههرحال اگر مقصودتان از خط دادن این است که وزارت اطلاعات بهعنوان کارشناس مورد اعتماد رهبری پس از نظرخواهی رهبر، نظر کارشناسی خدمت ایشان ارسال میدارد، درست است و عیب نیست ولی تعبير اهانت آمیز است. و اگر مقصودتان این است که بنده براساس هواهای نفسانی و خصومت شخصی با بیت شما نظری دادهام و رهبری هم بدون بررسی نظر بنده را تائید کرده است، از سوءظن خود استغفار کنید 5- فرموده اید: «جنابعالی در راس اطلاعات هستید و نمی دانید در اطلاعات چه می گذرد، ولی مطالب زیادی از اطلاعات می دانم و اگر به خاطر امام و انقلاب نبود، مطالب را منبری می کردم.4 اولا: اگر کانالهای اطلاعاتی شما می توانستند اطلاعات درستی در اختیار شما بگذارند دردام مهدی هاشی و باند خطرناك او گرفتار نمی آمدید. ثانيا: اطلاعات شما عمدتا از کانال مخالفين وزارت اطلاعات است و به حکم عقل و شرع اعتبار لازم را برای طرح در منبر ندارد. ثالثا: آیا بهتر نیست بجای منبری کردن مطالب که حتی طرح آن ظاهری انتقامجویانه دارد و بیش از آنکه برای بنده و وزارت اطلاعات صدمه داشته باشد برای حیشیت شما زیان آور است، پیشنهاد مکرر بنده را قبول کنید تا با تخلفات در صورت اثبات، برخوردی اسلامی و عادلانه شود ؟!
6- فرموده اند: «دخترم در زمان شاه به کمیته (مشترک ضد خرابکاری) مراجعه می کرد و موافقت می کردند با آقا هادی ملاقات کند و با لباس بدهد و یا معذرت می خواستند ولی وقتی که سال گذشته آقاهادی را گرفتند، من دخالت نکردم و ایشان به وزارت اطلاعات مراجعه و هر چه اصرار کردند نه لباس گرفتند و نه ملاقات و با بی اعتنائی برخورد کردند و وقتی با دختر من اینچنین برخورد می کنند، معلوم است با دیگران چطور و لذا من می گویم اطلاعات از ساواك بدتر است». خدا با پناه برتو! انزلني الدهر حتی قال! قائم مقام رهبری وزارت اطلاعات و ساواك! و بدتر از ساواك! استاد بزرگوار چه پاسخی دارید هنگامی که سربازان گمنام ولی عصر عجل الله تعالی فرجه در محضر خداوند متعال از شما مطالبه دلیل بر این ادعا کنند؟ از کجا برای شما ثابت شد که دختر شما راست گفته و گفته او برای تحريك شما نیست؟ بنده و هیچ یك از همکارانم تا موقعی که جناب آقای قاضی این ادعا را نقل کرد از این ماجرا خبردار نبودیم. بر فرض دختر شما به وزارت اطلاعات مراجعه کرده باشد، از کجا که خود را دختر شما معرفی کرده؟ و برفرض دختر شما معرفی کرده و مامور جلوی درب وزارتخانه به او بي اعتنانی کرده. آیا این برخورد ثابت می کند که وزارت اطلاعات بدتر از ساواك أست؟! آیا شما می توانید همه افراد بیت خود را کنترل کنید که هیچ خطایی از آنها صادر نشود که توقع عصمت از پرسنل وزارت اطلاعات دارید؟ آیا تعميم خطای یک کارمند به همه کارمندان يك نهاد و کوبیدن آن نهاد به فتوای شما جایز است؟ من تصور میکنم این امور چیزهایی نیست که بر فقیهی چون حضرتعالی مخفی باشد و طرح این مسائل ريشه دیگری دارد که در خود باید جستجو کنید برای پاسخ بندهای ۷٫۶، ۲ ،1 پیام به ضمیمه شماره ۲ که توسط مسئولین امر تهیه شده، مراجعه فرمانید. در رابطه با بندهای ۳، کره، مطالب بولتن نم بدون هماهنگی مرکز و برخلاف مقررات داخلی وزارت است و مدیر کل تم خود پاسخگو باید باشد، و ایشان مدعی است که خواسته آنچه را نوشته برای شما توضیح دهد و شما نگذاشته اید. در مورد بند ۹ از آقای قاضی توضیح خواستم. پس از مراجعه به حضرتعالی فرمودند مقصود بنده نیستم و عبارت «جنابعالی...» صحیح نیست، بلکه مقصود این است که بازجو «به یکی از فرزندان...» باز هم توضیح خواستم مورد را توضیح بدهند که پیگیری شود که دیگر پاسخ نیاوردند. خدا به ما و شما شرح صدری عنایت کند که سخن حق را از هر که باشد بپذیریم، هرچند تلخ باشد و برای ما زیان آور.
محمدی ری شهری
۱۳۶۶/۶/۳۱
این آخرین نامه من به آقای منتظری در مورد جریان مهدی هاشمی بود. آخرين نامه آقای منتظری (در این باره) به حضرت امام، چند روز بعد نوشته شد.
_
رأی دادگاه
در این احوال، دادگاه به کار خود مشغول بود. گر چه یکی از متهمان اصلی در جلسات دادگاه حاضر نشده بود، شواهد اثبات کننده جرم مهدی هاشمی، برای تعیین حداقل کیفر دنیوی او کفایت می کرد. دادگاه پس از تشکیل جلسه های متعدد و بررسی دقیق جوانب مختلف اتهامات وارده، رأی خود را به شرح زیر انشاء کرد:
"بسمه تعالی
دادنامه پرونده اتهامی سید مهدی هاشمی فرزند سید محمد در تاریخ های ۶۶/ ۴ /۱۹ و ۲۰۔ ۲۲- ۲۳- ۶۶/ ۵ /۲۵ ، در دادگاه ویژه روحانیت مطرح و بشرح صورتجلسه های پیوست مورد رسیدگی قرار گرفت.
در جلسه مقدماتی دادگاه، در ۶۶/ ۴ / ۱۹ نامبرده علیرغم دلائل و شواهد قطعی قاریر مکرر و صریح خود در مراحل مختلف تحقیق عمده اتهامات را منکر شده یا بنحوی توجیه نمود که نحوه توجیهات غير موجه و بی مورد و اظهارات براز تناقض وی حاکی از اصرار واستمرار بر روش انحرافی گذشته بود. پس از جلسه دادگاه ، متهم با اطمینان از اینکه توجيهات وی دراقناع دادگاه مؤثر نبوده با یکی از بازجویان تماس گرفته و از برخورد غير صادقانه خود در جلسه دادگاه عذرخواهی و تقاضای تجدید محاکمه می نماید تا به خیال خود همانند گذشته که با اظهار ندامت و تعهد همکاری با رژیم سابق از مجازات نجات یافته، این بار نیز با استفاده از همین شیوه از مجازات رهایی یابد. بهدنبال این پیشنهاد متهم احضار و از وی خواسته شد از روش گذشته توبه نموده و با صداقت کامل با دادگاه برخورد نماید که متهم ضمن قبول این مسئله و اظهار ندامت از روش انحرافي خود، فرصت خواست تا نسبت به جبران خطاهای گذشته و بیان مطالبی که تاکنون کتمان کرده و برخورد با سایر متهمان که عامل انحراف آنان بوده است اقدام نماید. سپس در يك نوشته ۲۸ صفحه ای که ضمیمه پرونده است به عمده جرائم خود صریحا اعتراف نموده و در چند مصاحبه تلویزیونی در این زمینه نیز شرکت می کند. لکن با گذشت حدود یک ماه و روشن شدن مواردی از عدم صداقت در برخوردهای متهم، معلوم شد که نامبرده مطالب قبلی پرونده را با تغییراتی بصورت تکراری مطرح می کند و منظور او از گرفتن فرصت برای جبران اشتباهات گذشته دفع الوقت و تأخير دادگاه است. لذا در تاریخ های ۲۰ الی ۲۵ جلسات دادگاه به منظور محاکمه وی تشکیل شد. در این جلسات ابتداء کیفرخواست صادره علیه متهم قرائت و نامبرده پس از استماع کیفر خواست نسبت به ارتکاب جرائم مذکور در ان اعتراف نمود و گفت که مطالب مذکور در کیفر خواست حداقل جرائم من است و من جرائم بیشتری مرتکب شده ام و سپس مسائلی در مورد انگیزه های انحراف خود و مطالبی در مورد وضعیت منطقه قهدریجان و سابقه اختلافات محلی و روحیه خشونت در بعضی از مردم و ایجاد جو رعب و وحشت در منطقه از قبیل تهدید، تیراندازی، تخریب مزارع و چاههای آب را توضیح داد. و در رابطه با همکاری خود با ساواك اعتراف نمود که ابتداء تعهد و همکاری با رژیم در حد جزئی و به منظور استخلاص از زندان بوده ولی بتدریج این انحراف گسترش پیدا کرده و شامل کارهائی از قبیل معرفي بعضی از انقلابیون و مبارزین به ساواك و داشتن جلسات متوالی با ایادی سماواك و دادن گزارش به آنان و تشویق بعضی از جوانان جهت ورود به حزب رستاخيز و امثال آن گردیده است. در پایان این بخش ضمن پذیرش مجدد اتهامات، اظهار نمود که من يك جانی بالفطره نبوده ام و هر چند در انجام جرائم فوق انگیزه های باطلی داشتم ولی انگیزه های حقی هم جزء أهداف من بوده است. سپس اتهامات مذکور در کیفر خواست به ترتیب برای متهم قرائت شد و متهم در هر مورد دفاعیات و اظهاراتی بیان داشت. در مورد بند اول: (سازماندهی ورهبری گروههای ترور و آدم ربانی) متهم نسبت به تشکیل گروه ترور و امر به قتل جهان سلطان آقائی، رمضان مهدی زاده، شیخ قنبر علی صفرزاده، سید محمد شمسآبادی، عباسقلی حشمت و مهندسی بحرینیان اعتراف کرد و گفت پنج نفر اول به دستور اوومهندس بحرینیان با پیشنهاد او و حكم آقای امید نجف آبادی کشته شده اند و سعید وهمایون حشمت نیز توسط ایادی او بدون دستور وی به قتل رسیده اند. متهم انگیزه اقدام به قتل های فوق را فاسد یا مجرم بودن مقتولین ذکر می کند ولی اعتراف دارد که فساد و جرم آنان درحد جواز قتل نبوده و ری بدون مجوز شرعی دستور قتل آنان را صادر کرده است. ضمنا نامبرده نسبت به انجام اعمال دیگری از قبیل: تیراندازی، تهدید و تخریب مزارع و چاههای آب توسط آبادی خود نیز اعتراف دارد.
در مورد بند دوم: (تأسیس سپاه خود مختار لنجان سفلی و تغذیه تسلیحاتی آن و درگیری با کمیته که منجر به قتل و جرح دهها نفر گردیده است اظهار نمود من بدلیل نفوذی که در منطقه داشتم سپاه را تشکیل دادم که سپاه متنفذی بود و فرمانده واعضاء شورا با سن مرتبط بودند و من در جلسات شورا شرکت می کردم. البته سپاه در ابتداء مستقل و خودمختار نبود تا اینکه سپاه اصفهان بمنظور انحلال این پایگاه حرکتهای تندی را آغاز کرد و من چون انحلال را صلاح نمیدانستم گفتم اسلحه ها را تحویل ندهند و مقداری پول و سلاح نیز از واحد نهضتها به آنان دادیم که آنان در مضیقه نباشند. ضمنا متهم نسبت به تحريك أفراد تندر و سپاه تهدریجان علیه کمیته که منجر به درگیری سپاه و کمیته و قتل وجرح تعدادی از طرفین شده است و نیز اشراف و تسلط بر ارگانها و ادارات منطقه از طریق سپاه و هم خط بودن مسئولین ارگانها در منطقه، اعتراف نمود و انگیزه کارهای مذکور را تندروی و قدرت طلبی ذکر کرد در مورد بند سوم: (خارج نمودن و جاسازی بیش از ۲۸۰ قبضه سلاح و مقدار زیادی مهمات و سایر اموال سپاه) گفت مقدار لاح خارج شده از سپاه بیش از مقدار مذکور است که این سلاح و مهمات در زمان های مختلف از سپاه خارج شده است، قسمتی در اوائل انقلاب خارج شد که انگیزه از این کار مقابله با کودتای احتمالی نیروهای راست ارتش و سپاه و به منظور تشکیل دولت جدید پس از کودتا بود. قسمتی دیگر در موقع انحلال واحد نهضتها بود که انحلال واحد موجب خشم من و سایر نیروهای واحد شده بود. لذا اسلحه ها را تحویل ندادیم، تا بعدا برای کار نهضتها و سایر نیازها مورد استفاده قرار گیرد، مقادیری هم در زمان های دیگر انجام ضمنا جاسازی سلاحها در اصل با اطلاع و بدستور من بوده ولی جزئیات آنرا سایر متهمان در جریان هستند. متهم نسبت به خارج نمودن واخفاء مهمات و سایر أموال از سپاه نیز اعتراف نمود. در مورد بند چهارم: ایجاد شبکه نفوذ در ارگانها و سرقت اسناد و اخبار و اطلاعات طبقه بندی شده ) اعتراف نمود که با حدود نزديك به صد نفر در ارگانهای مختلف مرتبط بوده که با بعضی صرفا ارتباط فکری و خطی داشته ولی تعدادی از آنان علاوه بر ارتباط فکری و خطی همکاری عملی داشته اند و اخبار عادی با طبقه بندی شده محل کار خود را منتقل می کردند یا در مورد امور مربوط به مسئولیتشان مشورت می نموده اند. وی در مورد نوع اخبار و اطلاعات بدست آمده از این طریق گفت که این اخبار بیشتر مائل خارجی، اختلافات خطی، ضعف های متولین کشور، و مائل سپاه بود و بالاخره نسبت به سرفت اسناد طبقه بندی شده از مجلس شورای اسلامی، وزارت خارجه، وزارت ارشاد، صریحا اعتراف نمود. در مورد بند پنجم: (منحرف نمودن جوانان از طریق ایجاد تشکل انحرافی در شهرستانها و حوزه و جذب افراد افراطی و له دار) ضمن اعتراف به نقش خود در استفاده از سازماندهی و تشکل نیروهای انحرافي و افرادی بعنوان يك اهرم نیرومند مردمی برای پیشبرد اهداف قدرت طلبانه خود از جمله ایجاد کادرهای لازم برای برنامه های آینده و نیز استفاده در مسائل سیاسی مانند انتخابات، کیفیت ایجاد تشکیلات باصطلاح حزب الله قهدریجان اصفهان و چند شهر دیگر در میزان دخالت این تشکیلات در امور نهادها و ادارات و انتخابات ونیز چگونگی دخالت خود در مدیریت بعضی از مدارس علوم دینی قم از طریق نفوذ در شورای مدیریت آن مدارس و القاء افکار خود به آنان را مشروحا بیان نمود. در مورد بندهای ششم و هفتم: ( تلاش در تضعیف مسئولین جمهوری اسلامی و ایجاد تفرقه و اختلاف در بین آنان و مردم از طریق توطئه و نشر اکاذیب و تهمت) صریحا اعتراف نمود و اقدامات انجام شده در زمینه فتنه انگیزی و تفرقه افکنی، تهیه و تنظیم و تكثير اطلاعیه علیه مسئولین و انتشار مطالبی متضمن توهین به مقدسات انقلاب اسلامی و ارتکاب جعل سند وجعل عنوان بر این مسیر و نیز اثرات بسیار مخرب و لطمات شدید وارد شده بر جمهوری اسلامی از طریق انجام این موارد را شرح داد و انگیزه خود را تندروی و قدرت طلبی و انتقامجوئی از کسانی که علیه ری فعالیت می نمودند ذکر کرد. در مورد بند هشتم: کارشکنی اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران) ضمن اعتراف به کارشکنی ومخالفت با سیاست خارجی جمهوری اسلامی توضیحاتی در مورد کیفیت درگیری با نهادهای مربوط از جمله نخست وزیری، سپاه پاسداران، وزارت امور خارجه و اثرات مخرب و زیانبار این اقدامات از جمله ایجاد مشکل در ارتباط با کشورهای همسایه و مسلمان و ایجاد اختلاف وجنگ داخلی بین بعضی گروههای مبارز افغانی و در نتیجه کشته و مجروح شدن صدها نفر ونیز به هدر رفتن امکانات فراوانی در رابطه با مسائل نهضتها و دستگیری مقدار قابل توجهی از انقلابیون در اثر اقدامات افراطی توسط حکومتهای طاغوتی مطالبی ذکر نمود و در مورد ارتباط بعضی از عناصر کشورهای خارجی با وی بمنظور کسب اطلاع از امور داخلی و دادن خط برخورد در مورد تقویت بعضی از گروههای داخلی علیه گروههای دیگر اعتراف نمود. با توجه به موارد مذکور متهم به دلیل تشکیل گروههای ترور و ایجاد جورعب و وحشت در منطقه تهدریجان با انجام کارهایی از قبیل قتل، تیراندازی، تخریب مزارع و چاههای آب توسط ایادی ری و بدلیل تسلط بر سپاه و سایر ارگانهای قهدریجان و خارج کردن منطقه از کنترل مسئولین مرکزی و جمع آوری و اخفای سلاح و مهمات غیر مجاز فراوان جهت تحقق اهداف قدرت طلبانه خود محارب است. و نیز بدلیل گمراه نمودن تعداد قابل توجهی از جوانان منطقه و غیر آن و کشاندن آنان به مسیر انحرافی خود و اخلال و کارشکنی در تحقق اهداف مقدس جمهوری اسلامی در داخل و خارج و توطئه و تحريك فراوان علیه مسئولین جمهوری در حدی که توطئه علیه نظام اسلامی محسوب می شود، مفسد فی الارض می باشد. از طرفی با توجه به جهات زیر 1- ملاحظه روحیات و سوابق منافقانه وی قبل از پیروزی انقلاب که در عین همکاری گسترده با اراك خود را از انقلابیون درجه اول وانمود می کرد. ۲- توجه به نحوه برخورد منافقانه وی در پرونده قتل مرحوم شمس آبادی.
به تناقض گویی و برخورد غیر صادقانه در مراحل تحقیق که در هر مورد ابتداء بطور کلی منکر شده سپس قسمتی از اتهام را می پذیرد و توجیه می کند و سرانجام موقعی که اطمینان به بی فایده بودن انکار پیدا کرد اعتراف می کند و در هر مرحله اظهارات خود را با سوگندهای جلاله فراوان تأکید می کند. ۴۔ ملاحظه مکاتبات وی در زندان با سایر متهمان که در عین اظهار ندامت در مقابل بازجو با نوشتن نامه مخفی به سایر متهمان روحیه داده و آنها را دعوت به انکار مطالب می کند. ها و بالاخره توجه به نحوه برخورد متناقض وغير صادقانه وی در دادگاه بشرح مذکور در مقدمه حكم و بروز موارد متعددی از عدم صداقت پس از اظهار ندامت در دادگاه، دروغ بودن ادعای وی در زمینه تو به نیز روشن است. لذا در اجرای آیه کریمه انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا أن يقتلوا أو يصلبوا..) و آیات شریفه: (لئن لم ينته المنافقون والذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الاقلي ملعونين أينما تقفوا أخذوا وقتلوا تقنيلا» و به استناد فتاوى فقهای عظام در مورد حد محارب ومفسد، نامبرده بعنوان محارب ومفسد به اعدام محکوم می گردد. حکم صادره قطعی و لازم الاجراء است.
حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت
علی رازینی"
هفته جنگ نشاط قابل توجهی را در مردم و جبهه ها به وجود آورده بود. آیا طرح اختلافی دیگر به مصلحت بود؟ مطمئن بودم که اگر آقای منتظری از حکم دادگاه آگاه شود، تا آنجا که بتواند. تلاش خواهد کرد که از اجرای حکم جلوگیری کند. این تلاشها به احتمال زیاد منجر به ایجاد زحمت برای حضرت امام و مسئولان می شد و بر جو سیاسی کشور اثر می گذاشت. به همین سبب بهتر دیدیم که قبل از اجرای حکم موضوع مطرح نشود.
فرجام
در شب اجرای حکم ( ۱۳۶۶/ ۷ / ۶ ) آقای منتظری از موضوع آگاه می شود و پیامی کتبی برای امام می فرستد. ایشان به حامل نامه، که یکی از اعضای دفتر امام بود، می گوید که این نامه را به حاج احمد آقا بدهد و به ایشان بگوید که نامه را بخوانند و ببینند که، برای جلب نظر امام در امر توقف حکم، آیا ملاحظه نامه مؤثرتر است یا انتقال مضمون نامه به ایشان! اگر تشخیص دادند که امام با خواندن نامه ناراحت می شوند راه دوم را انتخاب کنند.
متن پیام آقای منتظری به قرار زیر است:
«1-سید مهدی هرچه بود و شد بالاخره بیست سال سنگ اسلام و انقلاب و امام را به سینه زد. ۲- ار از خیلی از کسانی که مورد عفو امام قرار گرفته اند بدتر نیست و مادر پیر او وزن و فرزندان خردسال او مورد ترحم اند و خانواده و بیت آنان مورد احترام است. ۳- اونه مرتد است و نه محارب ونه بند و بالاخره به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد. هرچند در سليقه خطا کار باشد و هست ۴. او هنوز طرفداران زیادی از حزب اللهی ها و جبهه بررها وافراد انقلابی دارد واعدام او درروح أنان اثر بد باقی می گذارد.
5- اعدام او سبب میشود در شهرهای مختلف افراد خوب را به اتهام ارتباط با او خراب و منزوی سازند و قطعا حضرتعالی باین امر راضی نیستید. اعدام او پیروزی بزرگی برای دشمنان و سوژه طلبان می باشد. ۷- و بالاخره آنچه گفته شد نه بخاطر علاقه شخصی است که من فعلا هيج علاقه شخصی ندارم بلکه فقط از نظر مصالح اسلام و آینده انقلاب است و اینکه اعدام و خونریزی بالاخره بسا کدورت و خون در پی دارد. اعدام همیشه میسر است ولی کشته را نمی شود زنده کرد.
صبح روز بعد نامه آقای منتظری تحویل حاج احمد آقا شد. ایشان بعد به من گفتند: مشغول خواندن نامه بودم که آقای رازینی خبر دادند که حکم دادگاه در مورد مهدی هاشمی اجرا شد.
(پایان)
قسمت نهم خاطرات
قسمت هشتم خاطرات
قسمت هفتم خاطرات
قسمت ششم خاطرات
قسمت پنجم خاطرات
قسمت چهارم خاطرات
قسمت سوم خاطرات
بخش دوم خاطرات
بخش اول خاطرات
دیدگاه تان را بنویسید