اعتراضات عراق و لبنان؛ مقدمه انفجار یک بمب در خاورمیانه؟/ جایگاه ایران در پازل منطقه
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، آیا منطقه خاورمیانه دچار آشوب میشود؟ این پرسشی است که بعد از اتفاقات کشورهای عربی و اعتراضات اخیر بسیار در مورد آن صحبت میکنند. حدود چند ماه است که چند کشور عربی منطقه درگیر برخی اعتراضات شدهاند؛ عراق، لبنان و مصر سه کشوری هستند که اعتراضات مردمی مختلفی را به خود دیدهاند.
در مصر، طی دو ماه اخیر، تعدادی از افراد شرکت کننده در تظاهرات علیه السیسی رئیس جمهوری مصر در قاهره بازداشت شدند. آنها علیه السیسی شعار میدادند و خواستار کنارهگیری او از قدرت شدند. فیلم هایی از تظاهراتها با هشتگ میدان التحریر در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد معترضین فریاد میزدند: "ارحل یا سیسی" (سیسی برو).
در لبنان اعترضات مردمی که حدود دو هفته است ادامه دارد باعث استعفای سعد الحریری(نخست وزیر لبنان) شد. این اعترضات پس از اعمال مالیات روی بنزین، دخانیات و تماسهای تلفنی آنلاین از طریق واتس اپ توسط دولت به وجود آمد.
در عراق وضع به مراتب بدتر از لبنان و مصر بوده و هست. اعتراضات در عراق باعث درگیری گروههای مختلف گردید. در نتیجه این درگیریها ۱۸ نفر فقط در شهر کربلا کشته شده و صدها نفر دیگر نیز زخمی شدند.
این اعتراضات در دو موج شکل گرفت. اولی حدودا یک ماه قبل و پیش از برگزاری مراسم اربعین و دومی هم بعد از اربعین و حدودا دو هفته قبل. اعتراضات موج دوم به حدی شدید بود که روز سهشنبه مقتدی صدر اعلام کرد که میخواهد در ائتلاف با هادی العامری، برای «سلب صلاحیت فوری» از عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق، تلاش کند. مقتدی صدر، رهبر ائتلاف سیاسی سائرون است و هادی العامری، رهبر ائتلاف فتح. این دو ائتلاف ۹۲ کرسی از ۳۲۹ کرسی پارلمان عراق را در اختیار دارند.
اکنون شرایط در این سه کشور باعث شده برخی از عبارت "بهار عربی جدید" برای توصیف این رخدادها استفاده کنند. برخی گمان دارند مانند سال 2011، اعتراضات سه کشور عراق، لبنان و مصر میتواند به سرعت به سایر کشورها انتقال یابد و کل منطقه را درگیر کند. نباید فراموش کرد هم اکنون شرایط سایر کشورهای عربی منطقه مساعد نیست. کشورهای شمال آفریقا از یک آشفتگی سیاسی عمیق و نوعی چند دستگی رنج میبرند. لیبی نمونه اعلی این اوضاع است. به جز لیبی، تونس، مالی، سودان، نیجریه و سومالی هم در سطحی کمتر دچار تنش و آشفتگی سیاسی هستند. در کنار این کشورها، یمن و سوریه چندین سال است که با جنگهای داخلی دست و پنجه نرم میکنند و عربستان و امارات و قطر هم که روزی ائتلاف سه گانه نسبتا منسجمی در حاشیه خلیج فارس تشکیل داده بودند، امروز با یکدیگر به مشکل خورده و ائتلافشان درعمل از بین رفته است.
این شرایط باعث شده برخی از آمادگی شرایط برای گسترش اعتراضات عراق و لبنان و حتی مصر به سایر کشورهای عربی سخن بگویند. اما این تحلیل تا چه حد درست است؟
وقایع سال 2011 چگونه به وقع پیوست؟
برای پاسخ ابتدا باید مروری بر جنبش بیداری اسلامی (یا به قول برخی رسانهها بهار عربی در سال 2010 و 2011) داشته باشیم. این اعتراضات در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰ با قیام تونس، در پی خودسوزی محمد بوعزیزی در اعتراض به فساد و بدرفتاری پلیس، آغاز شد. به دلیل وجود شرایط مشابه در سایر کشورهای منطقه و موفقیت اعتراضات در تونس، مخالفتها با زنجیرهای از ناآرامیها در الجزایر، اردن، مصر، سوریه، یمن، بحرین، لیبی و عربستان و در سطحی کوچکتر در دیگر کشورهای عرب ادامه یافت.
در جریان این اعترضات که در طول یک سال کل منطقه را فرا گرفت، حاکمان در تونس، مصر، لیبی و یمن از قدرت ساقط شدند. همچنین این اتفاقات باعث ایجاد اعتراضاتی در بحرین، الجزایر، عراق، اردن، کویت، مغرب، سوریه و سودان گردید. اعتراضات همچنین در سطح پایینتری در لبنان، موریتانی، عمان، عربستان سعودی و صحرا رخ داد.
نکته جالب در مورد جنبشهای سال 2011 کشورهای عربی این است که این وقایع فقط در طول یک سال این همه کشور را فرا گرفت؛ چیزی که تا پیش از این سابقه نداشت و باعث تعجب بسیاری شد.
تفاوت اعتراضات سال جاری و جنبش سال 2011
اما تفاوت اصلی جریانات اعتراضی در سال 2011 و 2019 چیست؟ اولین نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که جریانات سال 2011 بیشتر جنبه سیاسی و اجتماعی( با پس زمینه اقتصادی) داشتند. دنیای عرب پیش از سال 2011 در دست دیکتاتورها بود. روسای جمهور مادام العمری که کشورهای عربی را به همراه خانواده خود اداره کرده و مافیای ثروت و قدرت را در این کشورها تشکیل میدادند. مبارک در مصر، قذافی در لیبی، بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در یمن همگی قدرت مادم العمر داشتند. بنابراین، اعترضات سال 2011 به نوعی جنبه مقابله با استبداد و کسب آزادی سیاسی و اجتماعی داشت. در حالیکه اعترضات اخیر بیشتر جنبه اقتصادی دارد. لبنان و عراق نه کشورهایی استبدادی بلکه چند حزبی و به لحاظ سیاسی آزاد هستند. مصر البته در دست یک ژنرال است اما نمیتوان این را نادیده گرفت که استبداد حکومت السیسی به مراتب از حسنی مبارک کمتر است.
آنچه جریانات اعتراضی اخیر را هدایت میکند نه مسائل سیاسی یا اجتماعی بلکه دغدغههای اقتصادی است. بر اساس گزارش بی بی سی، 60درصد از مردم منطقه خاورمیانه جوان و زیر 30 سال هستند. این جمعیت جوان احتیاج به شغل، تحصیلات مناسب و تشکیل خانواده دارند. مشخص است که مسائل اقتصادی برای این جمعیت در اولویت قرار دارد. این در حالی است که وضعیت این طبقه جوان بعد از سال 2011 مساعد نبوده است.
آیا جنبشهای اعترضی سال 2011 تکرار میشود؟
با این حال، نباید این دغدغه اقتصادی را نادیده گرفت؛ شرایط کشورهای عربی منطقه به نحوی است که میتواند پذیرای این اعتراضات باشد. صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خود اعلام کرد نرخ بالای بیکاری و نرخ پایین رشد اقتصادی میتواند در بسیاری از کشورهای عربی به ناآرامیهای اجتماعی بیانجامد.
در این گزارش هشدارآمیز صندوق آمده که در صورت بروز ناآرامی، این اتفاق میتواند منجر به کاهش بیشتر رشد اقتصادی شود و این اتفاق در کنار تنشهای تجاری، نوسانات قیمت نفت وضعیت موجود را پیچیدهتر میکند.
براساس این گزارش، از حدود سال ۲۰۱۰ به بعد اعتراضات اجتماعی در برخی کشورهای عربی مثل لیبی دیده شده و در یک سال گذشته هم اعتراضاتی در کشورهایی مثل الجزایر، سودان، عراق و لبنان مشاهده شده است که عمدتا خواستار انجام اصلاحات اقتصادی بودهاند. این نشان میدهد که ممکن است همین مطالبات اقتصادی باعث وقوع اتفاقاتی مانند سال 2011 شود.
نباید فراموش کرد که شرایط سیاسی و امنیتی کشورهای عرب منطقه در مدت چند سال اخیر خیلی مساعد نبوده است. بر اساس گزارشی که لوموند منتشر کرده، 8 سال پس از اعتراضاتی که در سال ۲۰۱۱ بسیاری از کشورهای عربی را فرا گرفت، منطقه همچنان بیثبات است.
سه کشور لیبی، یمن و سوریه همچنان صحنه جنگ و ناآرامی هستند و دو کشور الجزایر و سودان در سال جاری شاهد سرنگونی رهبران خود بودند و اعتراضات در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله تونس همچنان ادامه دارد.
ایران و جنبشهای اعتراضی اخیر
پس از وقوع جنبشهای بیداری سال 2011 و نابودی نظامهای مستبد در کشورهای آفریقایی نظامهای سیاسی نویی درون کشورهای منطقه شکل گرفت. در این بین، ایران توانست در بین این نظامهای سیاسی نو، متحدان جدیدی پیدا کند و به خصوص در یمن و عراق نفوذ کند. در نتیجه میتوان جنبش های سال 2011 را اتفاقی مثبت برای جمهوری اسلامی ایران تلقی کنیم.
آنچه امروز در حال وقوع است این است که از بین سه کشور معترض در جهان عرب، دو کشور متحد اصلی منطقهای ایران هستند: لبنان و عراق. برخی شواهد نشان میدهد که به خصوص در اعتراضات عراق، دست سعودیها در پشت پرده این حوادث قرار دارد. بسیاری از کاربران سعودی از طریق توئیتهای خود از بیرون عراق سعی در خط دادن به اعترضات مردمی داشتهاند. این نشان میدهد که شاید جنبش جدید در صورت وقوع به ضرر ایران و منافع منطقه ایش تمام شده و یا باعث نفوذ گروههای سلفی و تکفیری در این کشور شود (چرا که معمولا عربستان از این گروهها حمایت میکند).
با این حال، یک چیز مشخص است. اعتراضات منطقه ای فعلا در نطفه است و چون بنیاد و اساسش مطالبات اقتصادی است، بنابراین، میتواند با کمی نرمش و اعطای امتیازات مردمی جلو آن را گرفت و مانع از گسترش آن به سایر کشورها شد. باید دید در آینده چه اتفاقی رخ میدهد.
منبع:خبرفوری
دیدگاه تان را بنویسید