کد خبر: 569556
تاریخ انتشار :

نیویورک تایمز: ترامپ و رویکرد «جکسونی» او در ترور سردار سلیمانی / آیا قمار ترامپ به قیمت پایان ریاست جمهوری او تمام می شود؟

نیویورک تایمز: ترامپ و رویکرد «جکسونی» او در ترور سردار سلیمانی / آیا قمار ترامپ به قیمت پایان ریاست جمهوری او تمام می شود؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نیویورک تایمز: ترامپ و رویکرد «جکسونی» او در ترور سردار سلیمانی / آیا قمار ترامپ به قیمت پایان ریاست جمهوری او تمام می شود؟

به گزارش نامه نیوز، در ادامه این مطلب آمده است: اما با ترور قاسم سلیمانی من از یک سری اتفاقات می‌ترسم، این کار دقیقا همان چیزی بود که برخی رای‌دهندگان محافظه کار و رده پایین ترامپ به خاطرش به او رای دادند.

در اینجا فقط ترور سلیمانی مطرح نیست، چرا که اصلا بسیاری از رای دهندگان هم مانند خود ترامپ در جریان تبلیغات ریاست‌جمهوری نمی توانستند بین سپاه قدس و کردها تمایزی قائل شوند. در این بین کنار گذاشتن رویکرد محتاطانه و پاسخی سخت به کشوری که منافع آمریکا را به خطر می‌اندازد همان چیزی است که ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی وعده داده بود. او این اقدام را با برکناری همزمان نئومحافظه کاران و انترناسیونالیسم لیبرال‌ها انجام داد تا وعده خود برای نابودی دشمنان آمریکا محقق کند.

این قول‌های متفاوت ترامپ نه بیاناتی متناقض بلکه یک بیان فلسفه عملی سیاست خارجی به نام جکسونیسم بود. رویکرد بسیاری از آمریکایی‌ها به ویژه سفیدپوستان و روستاییان و طبقه کارگر که همواره گرایش به پذیرش آن داشتند.

عبارت "جکسونیسم" متعلق به پژوهشگر سیاست خارجی والتر راسل مید است، او در این نظریه گرایش‌های سیاست خارجی آمریکا را به چهار جهان بینی تقسیم می‌کند: همیلتونیسم، ویلسونیسم، جکسونیسم و جفرسونیسم. به قول مید، جهان‌بینی‌های این رویکرد ساده‌سازی می‌شود که البته برای بسیاری تحریک‌آمیز و ناامیدکننده است. با این حال، آنها یک روش مفید برای درک چگونگی تمایلات سیاست خارجی در دوران امپریالیستی به ما می‌دهند.

نگرش همیلتونیسم بین‌المللی گرایانه نگاهی سرد و با ثبات و محتاط نسبت به جنگ برای دیگران دارد و در عوض بر تجارت بین‌الملل تکیه می‌کند که به نظر هم ایده آل گرایانه می‌رسد. ویلسونی‌های آرمانگرا نیز که متشکل از نومحافظه کاران و لیبرال‌ها بودند، رویکردی انسان دوستانه داشتند که ارتش آمریکا را نیرویی برای گسترش دموکراسی و حمایت از حقوق بشر می‌دیدند. بیشتر نخبگان سیاست خارجی متعلق به یکی از این دو گروه است. هر دو حزب سیاسی هر دو گرایش را در درون خود دارند و بیشتر دوره‌های ریاست جمهوری اخیر با اختلافات داخلی بین این دو تعریف شده است.

اما رأی دهندگان آمریکایی به مراتب بیشتر جکسونی یا جفرسونی هستند. جفرسونی‌ها که بیشتر چپی هستند، اعتقاد به بازگشت نیروهای آمریکایی از سراسر جهان به خانه و پایان دادن به این هژمونی پرهزینه دارند. آن‌ها می‌گویند هیچ خونی نباید به خاطر نفت ریخته شود. گرایش جکسونیسم هم رویکردی ناسیونالیستی و مبهم است که نسبت به همه گرفتاری‌های بین المللی محتاط است البته آن‌ها می‌گویند هر زمان که لازم باشد آماده جنگ هستند. آن‌ها می‌گویند مشکل آفرینی کمتر زندگی بهتر. رهبران کاخ سفید همواره در دوره‌های مختلف سعی کردند تا رای‌دهندگان از هر 4 رویکرد را با خود همراه کنند.

در بین این 4 رویکرد اما جفرسونی‌ها و جکسونی‌ها را به عنوان اصلی ترین مدعیان ریاست جمهوری می‌شناسند. به اقدامات جورج مک گاور و جورج والاس در اوج بحران ویتنام فکر کنید. هنگامی که نخبگان یک حزب به طور کامل کنترل روند انتخابات را از دست می‌دهند‌، می‌توان انتظار داشت که یک جکسونی واقعی قدرت را در کاخ سفید به دست بگیرد.

البته هر آنچه ترامپ انجام داده لزوما متناسب با الگوی مید نیست اما بخش عمده‌ای از آنچه او را نسبت به روسای جمهور قبلی متفاوت می‌کند، ساده سازی رویکرد جکسونیسم است. یک همیلتونی نمی‌توانست آنقدر سرسختانه علیه کره شمالی موضع بگیرد. یک ویلسونی نمی‌خواهد مشتاق مقابله با چنین رژیم بدخواهی باشد. یک همیلتونی مشتاق جنگ تجاری گسترده با چین نخواهد بود. یک ویلسونی به جای اینکه فقط از توافق تجاری با چین صحبت کند، تاکید بیشتری بر نقض حقوق بشر در این کشور می‌داشت. مانع‌تراشی بوروکراتیک ترامپ برای خروج از سوریه و افغانستان، بطور جدی براساس جکسونیسم است. در عین حال، اشتیاق وی به عفو مجرمان جنگی و تهدید به جنایات جنگی شکل افراطی جکسونیسم به شمار می رود.

بهترین فایده جکسونیسم چیست؟ من می‌گویم این ظرفیتی مناسب برای شناسایی و اولویت‌بندی تهدیدات است. ویلسونیان بیش از حد جاه طلبانه رفتار کرده و تاکید زیادی بر ریشه کن کردن شر و استقرار دموکراسی دارند. در حالی که همیلتونی‌ها همواره با نگاهی واقع بینانه‌تر به سیاست بین‌الملل نگاه می‌کنند.

سیاست خارجی ترامپ بدین خاطر تصحیح مفیدی از سایر جمهوری‌خواهان پیشین بوده که وی توانسته اس اولویت‌بندی داشته باشد. کنترل تنش با روسیه رابطه با کره جنوبی در اوج تنش با پکن و پیونگ‌یانگ حکایت از همین اولویت‌بندی دارد. داشتن دشمن و مقابله با آن که امروز ترامپ به کار بسته است، از نظر استراتژیک منطقی تر از اشکال مداخله گرایی بوش و کلینتون محسوب می شود.

اما در مورد ایران، ترامپ امروز شاهد محدودیت های جکسونیونیسم است. دولت ایران در واقع دشمن ما است، اما همیلتونی‌ها در دولت اوباما آن را دست کم می‌گرفتند و از این نظر سیاست ترامپ نسبت به ایران با رویکرد جکسونی متناسب است. در این بین ظرفیت و تمایل تهران برای ایجاد مشکل برای آمریکا نیز نشانگر حضور منطقه‌ای، وضعیت و پیمان‌های منطقه‌ای ما است که بیشتر ترکیبی از استراتژی‌های بزرگ همیلتون و ویلسون به نظر می‌رسد. رویکردی که دسترسی به نفت خاورمیانه و ترویج دمکراسی و حقوق بشر را شامل می‌شود.

هیچکدام از این‌ها به طور طبیعی اهداف جکسونیسم نیستند. به خصوص اکنون که آمریکا نسبت به انرژی منطقه استقلال بیشتری نسبت به زمان تدوین دکترین کارتر یا جنگ اول عراق دارد. اگر سیاست ایران به طور کامل بر اساس ایده جکسونیسم باشد، ما تقریباً نمی‌توانیم بر استقرار نیرو در خلیج فارس سرمایه گذاری کنیم.

اگرچه ترامپ در چارچوب راهبردی ترکیبی از همیلتون و ویلسون کار می‌کند، اما رویکرد تاکتیکی مبتنی بر جکسونیسم وی در ماجرای ترور سلیمانی، انتخابی شگفت آور و چشمگیر بود. با انتقام ایران، شاید ما دوباره به آن‌ها پاسخ بدهیم و متعاقبا آن‌ها دوباره به ما پاسخ می‌دهند تا جایی که این چرخه انتقام جویی به جنگی فاجعه‌بار ختم شود.

من فکر نمی کنم که سناریوی جنگ تمام عیار در حال حاضر محتمل باشد. میزان احتمالات ناشی از قمار ترور سلیمانی می تواند کمتر از پیش بینی‌ها باشد.

اما محتمل ترین سناریو در حال حاضر تشدید تنش و خصومت‌ها است. در این حالت ممکن است برخی از رأی دهندگان خسته از جنگ تصمیم بگیرند تا واقعا برای پرهیز از جنگ هم که شده به او رای ندهند.

به همین خاطر اکنون جفرسونیان چپ مثل برنی سندرز با جو بایدن، تجسم دیالکتیک نخبه همیلتون و ویلسون در حزب دموکرات با هم رقابت می‌کنند.

اکنون سوال اصلی رای دهندگان آمریکایی این است که آیا باید به ریاست ترامپ جکسونی پایان دهیم و اینکه آیا تنها راه چاره اعتماد به همیلتونیسم و ویلسونیم است.

منبع: انتخاب

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها