شهربانو امانی در تشریح دلایل شکست اصلاحطلبان در انتخابات
اصلاحطلبان در آبان مردم را تنها گذاشتند/ عملکرد دولت اندوخته اصلاحطلبان را از بین برد/ مجلس دهم باعث تضعیف جایگاه اصلاحطلبان شد/ آنهایی که لیست دادند باید این شکست را با دل و جان بپذیرند/ خاتمی میدانست حتی با اعلام ایشان مردم پای صندوق نمیآیند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز- انتخابات مجلس برگزار شد و اگرچه تاکنون (لحظه تنظیم این مصاحبه) نتیجه نهایی و میزان مشارکت مردمی به صورت رسمی اعلام نشده اما باخت اصلاحطلبان قطعی است. حتی اگر کار به مرحله دوم برسد هم بعید به نظر میرسد تعداد قابل توجهی از کرسیها به این جریان سیاسی تعلق بگیرد. نتیجه یادشده البته چندان غیرمنتظره نبود و میتوان گفت که فعالان سیاسی اصلاحطلب با علم به این رخداد پا به عرصه گذاشتند. شاید قدری به اختلافات درونی اصولگرایان و قدری هم به افزایش لحظه آخری مشارکت دل بسته بودند. اصلاحطلبان مشارکتکننده در انتخابات گمان میکردند حمایت رییس دولت اصلاحات مثل همه ادوار گذشته به کارشان میآید و در نتیجه انتخابات موثر است اما سیدمحمد خاتمی این را باور نداشت و به همین خاطر دیدیم که هیچ تلاشی برای افزایش مشارکت مردمی که همیشه برگ برنده اصلاحطلبان بوده است، نکرد. معرفی میزان مشارکت در انتخابات به عنوان تنها عامل باخت اصلاحطلبان اما عین بیانصافی است و از همین رو در گفتوگویی با شهربانو امانی، عضو شورای شهر تهران به بررسی عوامل دیگر پرداختهایم. این فعال سیاسی اصلاحطلب بعد از کاهش مشارکت، شکاف بین اصلاحطلبان و جامعه مدنی را دلیل این شکست میداند. او معتقد است حتی اگر شورای نگهبان با دست بازتری صلاحیت کاندیداهای این جریان را بررسی کرده بود، میزان مشارکت افزایش نیافته و نتیجه دیگری حاصل نمیشد. به گفته او عدم همراهی اصلاحطلبان با مردم در بزنگاههایی مثل آبان ۹۸، عملکرد آنان در مجلس دهم و همچنین عملکرد دولت مورد حمایتشان دلیل رسیدن کار به اینجاست. او دلیل عدم ورود سیدمحمد خاتمی به موضوع دعوت مردم به مشارکت در انتخابات را علم به همین وضعیت میداند. اصلاحطلبان این انتخابات را باختند. از این نتیجه تعجب کردید یا انتظار آن را داشتید؟ این نتیجه اصلا دور از انتظار نبود. در واقع این اولین تجربه اصلاحطلبان و آحاد مردم نیست که با چنین انتخاباتی روبهرو شده باشند. تجربه نشان داده که هر وقت فضا تا حدی باز شده و مردم توانستهاند کاندیداهای خود را در بین تاییدصلاحیتشدگان ببینند، اقبال بیشتری نشان دادهاند. کمااینکه در مجلس سوم، ششم و حتی مجلس دهم بعد از سه دوره رد صلاحیت گسترده، همین اتفاق افتاد و افکار عمومی قانع شد که بیاید و در انتخابات شرکت کند. توجه داشته باشید که مردم علاقه دارند کشورشان به صورت سیستماتیک و بر مدار همان شعارهایی که برای آن انقلاب کردند، اداره شود اما متاسفانه در طول این چندین سال دیدهایم که هر فردی به قدرت نزدیک شده یک حاشیه امن امنیتی، نظامی و سیاسی پیدا کرده و از آنچه مردم میخواستند فاصله گرفته است. یعنی شما پایین بودن مشارکت مردمی را دلیل اصلی باخت اصلاحطلبان میدانید؟ بله، اصلاحطلبان هیچ وقت در غیاب مردم و در زمان کاهش مشارکت قادر نبودند که کاندیداهای خود را از صندوق بیرون آورند. و در همین غیاب مردم است که لیست اصولگرایان رای میآورد. البته خوشحالم که اصولگرایان این بار حداقل به یک لیست رسیدند. ما میدانیم که بیمهنامه جمهوری اسلامی، حضور مردم در صحنه است اما حضور مردم در اعیاد، ایام خاص و غمها دلیل نمیشود که برخی اعمال رای کنند. آنانی که مسبب روی گرداندن مردم از صندوق رای هستند این نتیجه را برای مجلس یازدهم رقم زدند. دلیل این کاهش مشارکت چیست؟ فکر نمیکنید دلیل اصلی آن، ناامیدی مردم از اصلاحطلبان که تبلور آن را در شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» دیدیم، است؟ همین طور است. شاید اگر در این دوره شورای نگهبان هم با دست بازتر عمل میکرد، میزان مشارکت خیلی بالاتر از این نبود چون طبق نظرسنجیها مردم تصمیم خود را گرفته بودند. دلیل این تصمیم نیز آن است که اصلاحطلبان در این چند سال نتوانستند در کنار مردم قرار بگیرند و جامعه مدنی را تقویت کنند. مثال میزنم. رویکرد اصلاحطلبان بعد از اعتراضات ۸۸ و آبان ۹۸ را مقایسه کنید. در ۸۸ اصلاحطلبان به خاطر اینکه اکثر سران و اشخاص تراز اول ستادها درگیر مساله بودند، خیلی توجه داشتند، به خانوادههای آسیبدیده سر میزدند، حمایت میکردند و همراه بودند اما در آبان ماه با وجود اینکه مسوولان خواستند در کنار مردم قرار بگیرند، اصلاحطلبان غایب بودند! درست است که اصلاحطلبان همیشه مطالبات مردم را بیان کرده و صدای آنان بودند اما به یکسری نکات توجه نداشتند. اصلاحطلبان در جریانات اخیر فکر کردند که مردم از طریق شبکههای مجازی از هم خبردار میشوند اما در کشوری مثل کشور ما شبکههای مجازی فقط اطلاعرسانی میکنند و درد و زخم مردم را التیام نمیدهند. من فکر میکنم که مردم در آبان ماه بسیار بیپناه بودند. خود شورای امنیت ملی گفت ۸۵ درصد آسیبدیدگان در آبان ماه مردم عادی بودند. نکته دیگر اینکه در این شرایط براندازان سوار موجی شدند که کار را برای اصلاحطلبان سخت کرد. شاهد بودیم که شعار تندروهای جناح راست با تندروهای برونمرزی همسو شد. به اعتراضات آبانماه و رویکرد اصلاحطلبان اشاره کردید اما به نظر میرسد شکاف بین مردم و اصلاحطلبان عوامل دیگری هم دارد که اتفاقا پیش از آبان ۹۸ مشاهد شد. مثلا عملکرد فراکسیون امید در مجلس دهم یا دولت روحانی. درست است. وقتی بعد از سه دوره که اصولگرایان تمامقد کرسیهای مجلس را کسب کرده بودند، در دوره دهم قدری فضا باز شد و اصلاحطلبان باید تدبیر ریشهداری میکردند. به نظر من اصلاحطلبان باید در آن دوره هم همین کاری را میکردند که این بار انجام دادند و در حوزههایی که کاندیدا نداشتند، لیست نمیدادند. این شاید در کوتاهمدت شاید به نفع جریان تندرو باشد اما در بلندمدت به نفع اصلاحطلبان است. به نظر من یکی از پاشنه آشیلهای اصلاحطلبان این است که وقتی فضا قدری باز میشود، همه کسانی که تاثیرگذار هستند، تئوریسین هستند و میتوانند مجموعه را راهبری کنند، خود در دایره قدرت قرار میگیرند و دیگر فرصتی برای تولید فکر، ارتباط موثر و تقویت نهاد دموکراسی و محقق کردن شعارها ندارند. ناظر و مجری نمیتواند یک نهاد باشد. این فقط در قوای اداره کشور صدق نمیکند و در یک تشکل و گفتمان سیاسی هم صدق میکند. نکته دیگر عملکرد اصلاحطلبان در مجلس دهم و طی آن چهار سال عامل دیگری برای تضعیف جریان اصلاحطلب است. عملکرد دولت روحانی به عنوان دولت مورد حمایت اصلاحطلبان را در از دست رفتن جایگاه آنها نزد افکار عمومی چقدر موثر میدانید؟ زمانی یک جامعه رو به سمت توسعه، پیشرفت و تعالی میرود که بخش مهمی از معیشت آن حل شود. همینطور زمانی که طبقه محرک جامعه یعنی طبقه متوسط رشد کند. انصافا در هشت سال دولتهای نهم و دهم همه رشتهها و سرمایههای مهم نظام از بین رفت. همینطور چون احمدینژاد طبقات جدید سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی درست کرد و سرمایه نظام را در همه بخشها تار و مار کرد، امروز که ما با هم صحبت میکنیم وضع طبقه متوسط خیلی بدتر شد و به طبقه فرودست نزول کرد. امید بود که آقای روحانی در دولت اول خود با قضیه برجام وضعیت سیاست خارجی و بینالملل کشور را بهتر کند و هر وقت که این شرایط بهتر شده، مدیران داخلی پاسخگوتر و امیدوارتر شدهاند. متاسفانه هرچند دولت روحانی پالسهایی را داد و حتی به نهادهای نظامی گفت انتظار داریم پروژههای بزرگ را اجرا کند، اتفاق ویژهای نیفتاد. از سوی دیگر در جهان قطب تندرو یعنی ترامپ و نتانیاهو و مخالفان جمهوری اسلامی منسجمتر شدند و تلاشهای روحانی برای از بین بردن همگرایی اروپا و آمریکا به نتیجه نرسید و دیدیم که چطور تندروهای داخلی و خارجی دست به دست هم دادند و این نه تنها در ایران بلکه به زیان دموکراسیخواهی در جهان هم شد. اینها دلایل مهم افزایش نارضایتی مردم بود. به هر حال قرار بود در دولت روحانی هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم. در دولت اول روحانی با همگرایی نظام این فرصت ایجاد شد اما این امید مهم مردم هم به نوعی با رقابتهای جناحی به یغما رفت. دود این شکست دولت نیز به چشم اصلاحطلبان رفت. دقیقا. از آنجا که اصلاحطلبان تمامقد از دولت حمایت کرده بودند وقتی همه امیدهای مردم به یأس و ناامیدی کشیده شد، اندوخته این جریان هم تا حدی از دست رفت. نکته دیگری که به نظر میرسد در کاهش مشارکت در این دوره از انتخابات و به تبع آن شکست اصلاحطلبان موثر بوده، تضعیف جایگاه مجلس است. موافق هستید؟ بله، الان سالهای سال است که گفته میشود مجلس در راس همه امور نیست. از مجلس ششم به بعد سعی کردند که مجلس مطیع و فرمانبر باشد بنابراین تصمیمات در بیرون از مجلس گرفته شد. جالب اینجاست که در ابتدا این را نشانه همگرایی میدانستند. مردم هوشمند ایران و تهران یادشان نرفته که تهمانده لیوان آب آقای رییسجمهور را نمایندگان در مجلس هفتم تبرک میکردند، در صورتی که مجلس به عنوان نهاد انتخابی و پژواک صدای مردم میتواند رییسجمهور را استیضاح یا سوال کند و جایگاه بسیار رفیعتری دارد. این تضعیف جایگاه مجلس به جایی رسید که امروز همان طوری که آقای مطهری هم گفته، ۶۰ درصد تصمیمات در بیرون از مجلس گرفته میشود. روشن است که این سبب ناامیدی مردم از مجلس و خانهنشینی آنان در روز رایگیری است. طبیعتا هر جا که مردم حاضر نباشند، برنده بازی جریان رقیب اصلاحطلبان است. متاسفانه در قانون کشور دیده نشد که مشارکت زیر چند درصد واجدین شرایط در یک حوزه انتخابیه سلامت انتخابات را زیر سوال میبرد. متاسفانه سیستم و دستگاه نظارتی فقط بر افراد و کاندیداها نظارت دارد. - عوامل تضعیف اصلاحطلبان به جای خود اما فکر نمیکنید که شاید راهبرد اصلاحطلبان هم در نتیجه این انتخابات موثر بوده است. به عبارتی آیا عدم مشارکت در انتخابات (به عنوان انتخابشونده نه انتخابکننده) و حفظ سرمایه اجتماعی بهتر از مشارکت و باختن بود؟ به نظر من شرکت کردن در انتخابات به عنوان انتخابشونده معیار در کنار مردم بودن یا نبودن نیست. یعنی نباید گفت که هر کس شرکت کرده از مردم دوری کرده و هر فردی که شرکت نکرده در کنار مردم بوده است. به هرحال هر گفتمان سیاسی باید در موقعیتهای مختلف بهترین انتخاب را انجام دهد. ما که از یک سال قبل قادر به برنامهریزی نبودیم و در روزهای آخر ناگزیر به تصمیمگیری شدیم. همه میدانند که بهترین راه برای رجوع به آرای مردم رفراندوم است اما وقتی اتفاق نمیافتد اصلاحطلبان باید در همین میدان بازی به آسیبشناسی پرداخته و در عین حال هواداران خود را بازیابی کرده و از آنان دلجویی کنند. ضمن اینکه توجه داشته باشید همه اصلاحطلبان درباره مشارکت در انتخابات یا عدم مشارکت، یک تصمیم واحد نگرفتند. شورایعالی اصلاحطلبان در این باره به صورت مفصل بحث و بررسی کرد و در نهایت دست احزاب را باز گذاشت. به نظر من در این دوره اتفاقا انسجام اصلاحطلبان در شورایعالی خوب بود. میدانیم که این شورایعالی در سه چهار سال اخیر در چه شرایط خاص و سختی بود و نهادهای امنیتی مدام پرونده تشکیل داده و افراد موثر در این شورا را میبردند و میآوردند. با همه اینها شورا موضوع را بررسی کرد و یک تصمیم جمعی گرفت که احزاب خودشان تصمیم بگیرند. ما در شرایطی وارد انتخابات میشویم که در روزهای آخر میگویند این تعداد را تایید صلاحیت کردیم و به همانها رای دهید و حتی تهدید میکنند که هرکس رای ندهد، مسلمان نیست! مردم ایران اما نشان دادند که ترسو نیستند که اگر بودند انقلاب نمیکردند. بنابراین هم کسانی که تصمیم گرفتند شرکت کنند استدلالی داشتند و هم کسانی که شرکت نکردند. الان هر دو گروه فرصت دارند افکار عمومی و بدنه احزاب را اقناع کنند که چرا شرکت کرده یا چرا شرکت نکردند. به نظر شما اگر اصلاحطلبان به جای شرکت کردن و باختن، عدم شرکت را انتخاب کرده بودند نمیتوانستند حداقل سرمایه اجتماعی خود را بازیابی کنند؟ به هرحال درصد کثیری هم شرکت نکردند. آنهایی که لیست دادند و باختند همانطور که سخنگوی حزب کارگزاران هم گفت باید این شکست را با دل و جان بپذیرند. آنان با علم به اینکه میبازند لیست دادند پس باید به نحوی بدنه اجتماعی خود را اقناع کنند. فکر میکنید مردم گروه مشارکتکننده در انتخابات و گروهی که مشارکت نکرد را از هم تفکیک کرده و بعد درباره جریان اصلاحطلب قضاوت میکنند یا هر چه هست را به پای کل جریان مینویسند؟ معتقدم که هوشمندی و عقلانیت مردم در تجزیه و تحلیل اتفاقات بیش از احزاب و مقامات است بنابراین قطعا خودشان ارزیابی میکنند که شرکت کردن بهتر بود یا شرکت نکردن. اینکه آقای خاتمی در این دوره از انتخابات به مردم توصیه نکرد که حتما پای صندوق بیایند یا به یک لیست خاص رای دهند، چقدر در بازیابی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان موثر است؟ توجه داشته باشید که آقای خاتمی یک فرد نیست او امید خیلیهاست. البته شاید آنهایی که در این انتخابات شرکت نکردند از آقای خاتمی دلگیر باشند اما او هر زمانی که امیدی برای جلب اعتماد مردم بوده، آگاهانه پا پیش گذاشته تا نشان دهد که رای مردم چه تاثیری دارد. اما در این دوره آقای خاتمی به درستی و با توجه به شرایط یخزده سیاسی کشور، میدانستند که حتی با اعلام ایشان حضور مردم پای صندوقهای رای ممکن نمیشود بنابراین بدون اینکه برای کسی تعیین تکلیف و به کسی توصیه کند، خودش آمد و رای داد.
منبع: روزنامه جهان صنعت
دیدگاه تان را بنویسید