افشاگری عباس عبدی علیه یک نماینده مجلس یازدهم + جزئیات
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، عباس عبدی در شهروند نوشت: انگیزه من از نوشتن گزارش و مطلب زیر این است که نشان دهم برای فهم بسیاری از تقلبها نیازی به دسترسیهای عجیب نیست کافی است چند ساعت وقت بگذاریم و پای اینترنت بخش مهمی از تقلبات را کشف کنیم. البته بیاهمیتترین بخش این ماجرا تقلب انجام شده است. بخش اصلی وضعیتی است که تقلب را رواج میدهد
در پی جعلی بودن مدرک کارشناسی ارشد نماینده منتخب مردم تفرش و فراهان اخبار قطعی نشان میدهد که انتخابات مذکور باطل اعلام خواهد شد. ولی فهم این ماجرا را نباید به یک جعل عادی تنزل داد. متن و اطلاعات اصلی گزارش زیر از وبلاگ آقای سینا کمالخانی استخراج شده است فقط در میان آن نکاتی اضافه شده تا خوانندگان متوجه ریشههای ماجرا شوند. کمالخانی قربانی وضعیتی است که برای او و دیگران ساخته و گرداخته شده است.
من سینا کمالخانی، اهل تفرش هستم. شهری که در کنار فراهان در منطقهای خوش آب و هوا و با مردمی اهل دانش قرار دارد. تفرش دارای نرخ باسوادی بالای ۹۸ درصد است. این شهرستان با وجود فقط ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت سه مرکز دانشگاهی دارد شامل دانشگاه آزاد و پیام نور و از همه مهمتر دانشگاه تفرش که زیر نظر یکی از بهترین دانشگاههای کشور یعنی دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران قرار دارد.
من متولد ۲۲ خرداد ۱۳۶۶ ، متاهل و صاحب یک فرزند هستم. "فلسفه غرب" را در دانشگاه تهران خواندم و در رشته جامعه شناسی کارشناسی ارشد گرفتم. متاسفانه نمیتوانم توضیح دهم که چه سالی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شدم. (پس از نوشتن این مطلب کاشف به عمل امد که من از دانشگاه اخراج شدهام!) همچنین نمیگویم کارشناسی ارشدم را از کجا و در چه تاریخی گرفتم و پایاننامه من چه بوده است؟ ولی افشا شده که از موسسه آموزشی تفتان در زاهدان گرفتهام. موسسهای که اصولا چنین رشتهای را ندارد.
البته نمیدانم چرا باید از تفرش بروم زاهدان در یک موسسه آموزشی مدرک کارشناسی ارشد بگیرم در حالی که اساساً چنین رشتهای را نداشت. ببخشید اشتباه کردم مثل جعل اسکناس ۷۰۰ تومانی بود که هر کسی متوجه میشد ولی اشتباه جاعل کمتر از اشتباه کسانی است که متوجه جعلی شدن این اسکناس نمیشوند.
به هر حال در نظارت و رسیدگیها فرض بر این است که جوانان اصولگرا مبری از تقلب هستند. و باید هم ترکیب مجلس را جوان کرد. من تقصیری ندارم. قبلا بزرگان اصولگرای ما از دانشگاه آکسفورد مدرک جعل میکردند من برای رعایت احتیاط، موسسه آموزشی تفتان در دورافتاده ترین نقطه کشور یعنی زاهدان را انتخاب کردم. حداقل از این نظر نگاهم به داخل و نه بیگانه بود.
ولی چرا این کار را کردم؟ برای این که شرط لازم نماینده شدن داشتن مدرک کارشناسی ارشد بود. خوب سطح من خیلی بالاتر بود. زیرا در دوران تحصیل از فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غافل نشده بودم. همچون سردبیری چندین نشریه دانشجویی و دبیری چند همایش از جمله "یوسف زمان در چاه" با موضوع بررسی ابعاد ربایش امام موسی صدر و همچنین همایشی با عنوان "آوینی، متفکر دوران گذار" با موضوع بررسی ابعاد فکری و شخصیتی شهید آوینی. این کارها را در ۲۰ سالگی تا ۲۲ سالگی انجام دادهام. الان ۳۳ سالم است حداقل ۱۰ برابر آن زمان تجربه دارم و میفهمم پس لایق حضور در مجلسی هستم که بیشترشان اندکی از سابقه مرا ندارند.
در حوزه سیاسی دبیر اجرایی چندین نشست سیاسی با عنوان "و اینک مذاکره..." بودم که طی دهه هشتاد یعنی وقتی که من ۱۵ تا ۲۲ سالم بود به بررسی جنبهها و ابعاد مذاکره مستقیم دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا میپرداخت. در حوزه فعالیت تشکیلاتی طی سالهای ۸۶ تا ۸۸ قائممقامی و دبیری جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم که بزرگترین تشکل دانشجویی اصولگرایان در ایران است و همچنین عضویت در هیئت عالی نظارت اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور را برعهده داشتهام. ملاحظه میکنید که آدم بسیار مهم و لایقی بودم که با ورود به دانشگاه بدون هیچ تخصصی توانستم درباره ابعاد مذاکرات میان ایران و ایالات متحده نظر دهم و بررسی کنم. طبیعی است اگر وارد مجلس شوم بر حسب همان اندازه فهم و دانش موجود، این مذاکرات را سروسامان میدادم.
پس از فراغت از تحصیل، علایق شخصیام را در حوزه سیاست با سیاست مداران و مجربان این حوزه دنبال کرده و نشستهای تخصصی و نیمه تخصصی متعددی را برگزار کردم. شما از همین جملات من میتوانستید بفهمید که چند مره حلاج هستم اگر متوجه نشدید مشکل خودتان است چرا مرا به علت استفاده از مدرک جعلی تخطئه و محکوم میکنید؟
در اواخر دهه ۸۰ یعنی زمانی که حدود ۲۲ سالم بود که به سمت مدیر عاملی مؤسسه پژوهشی "صدرای فرهیختگان پارس" منصوب شده و در حوزه مطالعات اجتماعی و امور پیمایشی فعالیت کردم. البته اگر در اینترنت سرچ میکردند متوجه میشدند چنین چیزی وجود ندارد. بعلاوه هر آدم عاقلی که سایت مرا ببیند متوجه میشود که اگر من تحقیقات اجتماعی و پیمایشی داشتم حتما آنها را معرفی میکردم. پس تقصیر از خودتان است که به این راحتی فریب میخورید. نه در مورد من بلکه در باره همه.
فعالیت های فرهنگی و اجتماعیاز اوایل دهه ۹۰ با تأسیس مؤسسه "علم گستران علامه" به همراه تیمی مجرب، متعهد و ایده پرداز، فعالیت خود را در حوزههای پژوهشی و علمی ادامه دادم. این یکی را اگر سرچ کنید واقعی بودنش را متوجه میشوید. ولی اخر سال ۸۸ این کار را آغاز کردم و در فروردین ۸۹ این شرکت را با دوتا از دوستان هم سن و سال خودم ثبت کردیم. یعنی در ۲۲ سالگی وقتی که جوانان این کشور هنوز در حال درس خواندن و یا در پی کار بودند ما توانستیم شرکتی ثبت کنیم. ولی هنگامی که آن را سرچ میکنید این پیام هم میآید: "به موجب تبصره ۴ ماده ۱۸۶ قانون مالیاتهای مستقیم وابلاغ الکترونیکی سازمان امور مالیاتی کشور غیر فعال گردید." خوب انتظار دیگری داشتید؟
در همین حین با مؤسسه "طلیعه تصویر پارسیان" که در زمینه مستند سازی تصویری وضعیت شیعیان در اقصی نقاط جهان فعالیتمیکردند، همکاری محتوایی داشته و پژوهشهای مرتبط با شیعیان کشورهای کنیا، سودان، کومور، الجزایر، تانزانیا و ساحل عاج راانجام دادم. اگر پیگیر این نوع مستندسازیها و بودجههای آنها باشید متوجه میشوید که چگونه یک جوان ۲۰ تا ۲۲ ساله هم میتوانفلسفه غرب بخواند و هم یک شرکت داشته باشد و هم در مستندی درباره ساحل عاج همکاری محتوایی داشته باشد و همزمان برایمذاکرات ایران و آمریکا همایش برگزار کند بعد هم به سراغ مرحوم آوینی برود و اندیشههای او را در همایشی به داوری بگذارد. در هرحال مستندهای مذکور از شبکه جهانی سحر به زبان عربی و فرانسوی بارها پخش شده است.
در همان سالها کتاب "تجربه خیابان های خالی" با موضوع بررسی تاثیرات اجتماعی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم (سال ۸۸) بر مناسبات اجتماعی را تالیف کردم. توجه کنید در همان سال یعنی ۸۹ که ۲۳ ساله بودم و هنوز حوادث ۸۸ گرم بود این کتاب را نوشتم. البته کتاب که چه عرض کنم میتوانید سرچ کنید و هیچ اثری از آن نبینید حتی اگر در سایت خانه کتاب هم بروید چیزی پیدا نخواهید کرد. ولی برای ما نوشتن این چیزها خیلی سخت نیست. منافع چنین کتابهایی حتی اگر چاپ هم نشده باشد ان قدر هست که ادعای نوشتن آن بصرفه باشد.
اکنون مرا از ورود به مجلس منع کردهاند در حالی که من فقط یک نمونه از این فرآیندی هستم که به اینجا ختم شده است. ارتقا در ساختاری که سواد و دانش در برابر مدرک رنگ ببازد بسیاری را مجبور به چنین کارهایی میکند در واقع برای عبور از سد یک مانع غیرضرور دست به این اقدام زدم.
دیدگاه تان را بنویسید