بزرگترین مشکل اصولگرایان؛ ناتوانی بزرگان در اجماع/ پوست خربزه افتراق اصولگرایان زیر پای ابراهیم رئیسی
خبر فوری/ مشکل بزرگ اصولگرایان عدم اجماع بر سر یک شخص در انتخابات است. مشکلی که میتواند آنها را همانند سال ۹۲ غافلگیر کند.
بسیاری معتقدند اصولگرایان پیروز قطعی انتخابات ۱۴۰۰ خواهند بود. شاید این تحلیل درست باشد اما نباید از خاطر برد که اگر هم پیروزی با اصولگرایان باشد، این پیروزی نه نتیجه قدرت حزبی اصولگرایان بلکه بیشتر حاصل اقدام شورای نگهبان و رد صلاحیتهای مربوط به این انتخابات بوده است.
کافی است مروری بر اقدامات احزاب اصولگرا قبل از ثبت نام انتخابات داشته باشیم.
پیش از آغاز ثبت نامها، برخی بزرگان حزبی سخت در پی این بودند که اصولگرایان را بر سر اجماع روی یک شخص قانع کنند. بسیاری ابراهیم رئیسی را بهترین گزینه میدانستند اما دقیقا بعد از آغاز ثبت نامها، بسیاری از افرادی که حتی از قبل گفته بودند به نفع ابراهیم رئیسی کنار میروند، وارد گود شده و ثبت نام کردند. بسیاری از این افراد، از چهرههای شاخص اصولگرایی بوده و شمایلی کاملا حزبی داشتند.
عزتالله ضرغامی، سعید جلیلی، فریدون عباسی و علیرضا زاکانی از شاخصترین این چهرهها بودند که وارد وزارت کشور شده و برای انتخابات ۱۴۰۰ ثبت نام کردند.
اما به راستی چرا این اتفاق افتاد؟ در این گزارش سعی داریم، از منظر این بحث، به مشکل بزرگ اصولگرایان بپردازیم.
اجماعی که از سال ۸۸ به بعد رخ نداد
به نظر میرسد تعدد کثیر نامزدهای اصولگرا در این انتخابات یک اتفاق نبوده و در انتخابات قبل نیز بارها رخ داده است.
در انتخابات ۱۳۸۴ با کثرت اصولگرایان در انتخابات مواجه بودیم. در سال ۱۳۸۸ که تقریبا همه اصولگرایان بر روی محمود احمدینژاد به اجماع رسیده بودند باز برخی اصولگرایان از پذیرش این اجماع حداکثری سر باز زدند. البته مخالفت این افراد در سال ۸۸ تاثیرگذار نبود و میتوان انتخابات ۸۸ را بهترین اجماع حزبی اصولگرایان در سالهای اخیر دانست.
وضعیت بد و آشفتگی حزبی اصولگرایان از انتخابات ۹۲ آغاز شد. در انتخابات ۹۲، اصولگرایان بر روی هیچ نامزدی به اجماع نرسیدند و تا روزهای پایانی چند نامزد اصولگرایان در صحنه باقی ماندند. در سال ۹۶ نیز دوگانه رئیسی - قالیباف شکل گرفت و هرچند قالیباف در روزهای پایانی به نفع رئیسی کنار کشید اما اطرافیانش از این اتفاق راضی نبوده و سبد رای قالیباف به سبد رای رئیسی افزوده نشد.
این اتفاق تا حدی در مورد انتخابات مجلس نیز رخ داد. در انتخابات سال ۹۸، علیرغم قدرت نمایی همه جانبه اصولگرایان و ضعف شدید اصلاحات اما لیست اصولگرایان تا روز آخر در حال تغییر بود و در آخر نیز لیست واحدی توسط اصولگرایان منتشر نشد. در نهایت هم اگرچه اصولگرایان رای آوردند اما تعداد آراء نمایندگان تهران آنقدر کم بود که بیشتر باعث تعجب همگان شد و پیروزی قاطع اصولگرایان را تحت تاثیر خود قرار داد.
انشعابات پنجگانه، مشکل اصولگرایان در کجا است؟
بررسی دو انتخابات اخیر نشان میدهد علت عدم اجماع اصولگرایان بر یک شخص خاص، منابع قدرت متکثر آنها است.
اصلاحطلبان عمدتا از دو راه قدرت سیاسی میگیرند. این دو منبع مجلس و دولت است. بدنه و بزرگان حزبی اصلاحات یا در عرصه دولت مشغول بوده اند و یا سابقه حضور در مجلس را داشتهاند. اما اصولگرایان از چند طریق قدرت گرفته اند و به همین دلیل به چند شعبه تقسیم میشوند. بد نیست به این گروهها و منابع قدرت اشاره داشته باشیم:
الف. اصولگرایان سنتی: اعضاء این حزب عموما با جامعتین در ارتباط بوده و از طریق ساختارهای سنتی و کلاسیک نظام و به خصوص حوزهی علمیه قم به اعتبار رسیدهاند.
ب. جبهه پایداری: اعضاء این جبهه اگرچه در دولت اول احمدینژاد به قدرت رسیدند اما اعتبار سیاسی خود را از رهبری معنوی مرحوم آیت الله مصباح یزدی دریافت کردهاند.
ج. نظامیان اصولگرا: بسیاری از اعضاء سپاه پاسداران و برخی نظامیان سابق که علاقههای اصولگرایی دارند در این جرگه قرار میگیرند.
د. اصولگرایان اعتدالی: اصولگرایان سنتی که سعی کردهاند از جامعتین فاصله گرفته و به خصوص به دولت روحانی نزدیک هستند، در این گروه قرار میگیرند.
ه. اصولگرایان جدا شده: گروهی از نزدیکان به اصولگرایی بعد از مدتی کاملا خط و مشی خود را از اصولگرایان جدا کردند. نزدیکان به محمود احمدینژاد و برخی چهرههای شاخص مانند علی لاریجانی و علی مطهری در این گروه قرار میگیرند.
بحران کثرت قدرت و ناتوانی در اجماع دامن اصولگرایان را میگیرد؟
توجه به گروههای فوق الذکر نشان میدهد که نمایندگان هر گروه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ثبت نام کردند. برخی نظامیان از سعید محمد حمایت کردند. برخی دیگر به همراه اصولگرایان سنتی از ابراهیم رئیسی حمایت نمودند. گروهی از اعتدالیون به طور مستقل در انتخابات شرکت کردند و جبهه پایداری نیز که در نبود مرحوم مصباح، در شرایط حزبی خوبی به سر نمیبرد علیرغم حمایت از رئیسی اما باز کاندیداهایی به گود انتخابات فرستادند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که "بحران اصولگرایان" بدن شک بحران اجماع است. این چیزی است که حتی برخی چهرههای شاخص حزبی اصولگرا مانند حداد عادل نسبت به آن هشدار داده اند. نباید فراموش کرد که اگر اصولگرایان به اجماع نرسند ممکن است انتخابات مانند سال ۸۴ به دور دوم بکشد و این بار، بر خلاف آن سال، به ضرر اصولگرایان تمام شود. باید صبر کرد و دید که تا ۲۸ خرداد چه اتفاقاتی افتاده و سرنوشت اصولگرایان چه خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید