طالبان جدید و مولفههای امنیت ملی ایران
روزنامه آرمان ملی در یادداشتی نوشت: طالبان را میتوان نماد تحولاتی دانست که کمتر در قرن بیستویکم چنین تحولاتی را شاهدیم: اینکه یک گروهی با استفاده از اقدام نظامی و سلاح بتواند خودش را بر تحولات سیاسی یک کشور تحمیل کند.
خیلی از کارشناسان خوشبین فکر میکردند چنین دورانی گذشته و سپری شده به این دلیل که مشخصا جامعه بینالملل چنین شرایطی را نمیپذیرد. ولی دیدیم که مدعی اول جامعه بینالملل، خود آمریکاییها عملا نقش مرموزی را در این رابطه بازی کردند و زمینه را برای اینکه الان طالبان به بیش از ۸۰ درصد خاک افغانستان غلبه پیدا کند، آماده کردهاند. درواقع نقش آمریکاییها کماکان در بروز طالبان مرموز است. در سال ۱۳۷۳ هجری، دو افسر اطلاعاتی آمریکا به همراه افسران اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه مثل پاکستان در کویته پاکستان کمک کردند تا بنیان طالبان شکل بگیرد و همان زمان طالبان بهگونهای گسترده وارد تحولات افغانستان شد و پایتخت را به کنترل خود درآورد تا اینکه در دره پنجشیر با مقاومت جریان احمدشاه مسعود مواجه و پیشرویهای طالبان آنجا متوقف شد.
چیزی نگذشت تا اینکه گروه القاعده که پیوند مستقیمی با طالبان داشت با همراهی عربستان در دستگاه اطلاعاتی سعودی اقدام تروریستی یازده سپتامبر را رقم زد که پیوند مرموزی شکل گرفت. یعنی ۱۶ نفر اصلی که اقدام تروریستی علیه برجهای دوقلوی آمریکایی را شکل داده بودند با پاسپورت سبز دیپلماتهای عربستانی بود که توانستند از گیتهای بازرسی فرودگاهی آمریکا بگذرند. چون عملا صاحبان پاسپورت سبز میتوانستند بدون بازرسی، چمدانهای خود را بگذرانند و چمدانهای حاوی بمب و اسلحه را با پاس عربستان گذراندند و از آن زمان این شرایط مرموز شکل گرفت. آمریکاییها از طالبان برای سلسله جنگهایی تحت عنوان جنگهای مذهبی ومرتبط با آخرالزمان که جورج بوش پسر از آن یاد کرد، استفاده کردند که ابتدا در افغانستان و بعد در عراق شکل گرفت. طوری که بیشترین تلفات میان مسلمانان در طول تاریخ شاید در یک چنین دورانی اعم از حوزههای مختلف اعم از خساراتی که وارد شد تا تلفات را شاهد بودیم.
اکنون جالب این است که میبینیم نخستین دولت مستقری که مذاکره با طالبان جدید را شکل میدهد، آمریکاست که در قطر این مذاکرات را شکل داد و آمریکاییها به جای اینکه با دولت افغانستان بر سر سازماندهی خروج نیروها به توافق برسند، با طالبان به توافق رسیدند و طبیعتا کشورهای دیگر مثل ایران هم چنین مذاکراتی را شکل دادند. الان یک سوال جدی که اسلام قلعه به دست طالبان تسخیر شده، پیش روی ماست.
درست در جایی که بیشترین کمکهای توسعهای ایران صورت گرفته. میدانیم که محل کمکهای توسعهای ایران یک ردیف مشخص دارد و در طول شاید بیش از دو دهه اخیر همواره یک ردیف مشخص در بودجه ایران تحت عنوان کمکهای توسعهای به افغانستان وجود داشته که این کمکهای توسعهای صرف پیوند دادن زیرساختهای ارتباطی مرز افغانستان به ایران شده و هرجا که ایرانیها چنین زیرساختهایی شکل دادند، عملا افغانها بیشترین پیشرفت را در حوزه اقتصادی زندگیشان داشتند. الان همین امکاناتی که با پول ایرانیها ایجاد شده در دست طالبان قرار گرفته و بخش عمدهای از مبادلات اقتصادی ایران با افغانستان عملا قطع شده است. این در شرایطی است که جمهوری اسلامی ایران سعی کرد نقش میانجی را بازی کند و آخرین میانجیگری بین دولت افغانستان و طالبان توسط ایران صورت گرفته ولی طالبان به عنوان یک گروهی که به خبرهگی لازم رسیده اکنون همزمان با آمریکا، پاکستان، روسیه و ایران دارد مذاکرات خودش را دنبال میکند.
معتقدم هنوز دلایلی در دست نیست که طالبان جدید را متفاوت از طالبان گذشته بدانیم. حتی اگر طالبان گذشته با نوعی شرایط مرموز در داخل افغانستان مواجه بود، طالبان جدید شرایط مرموزی را در عرصه بینالمللی دارد. هنوز مشخص نیست طالبانی که در کشور افغانستان دارد، مستقر میشود، منافع جمهوری اسلامی ایران تا چقدر برایش مهم باشد و امیدوارم خوشبینیهایی که در دهه ۱۳۷۰ باعث شد که منافع ایران نادیده گرفته شود و جان دیپلماتها و خبرنگاران ایرانی گرفته شود، این خوشبینیهای جدید باعث نشود که منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در افغانستان تهدید شود. همچنین معتقدم جمهوری اسلامی ایران بهترین حرکتی که در طول دوران تحولات اخیر افغانستان بعد از خروج آمریکایی ها انجام داده، همین رایزنی برای ایجاد یک سازوکار افغانی است. سازوکاری که در آن، اسلحه نقش اصلی را بازی نکند و سیاست و دیپلماسی جایگاه اصلی را داشته باشد. همین که ما فکر کنیم طالبان با آمریکاییها چالش دارد، این ادعای اثباتناشدهای است.
آخرین تحریک آمریکاییها در افغانستان فقط به سود طالبان تمام شده پس ما باید شرایط را به سمت یک همکاری منطقهای برای بر زمین گذاشتن اسلحه توسط همه گروهها و پیوستن به یک راهکار سیاسی دنبال کنیم قبل از اینکه تحولات افغانستان به جنایت در دل کلانشهرهای این کشور مثل کابل، هرات، مزار و دیگر شهرها کشیده شود. البته راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران در کل مرزهایش هنوز ادامه دارد. اینکه اگر نیروی مهاجمی به ۴۰ کیلومتری مرز ایران برسد، نیرویی که جمهوری اسلامی ایران براساس راهبرد امنیتیاش آن را مضر مقابل مولفههای امنیتی کشور بداند، طبق مقررات امنیتی جمهوری اسلامی ایران، نیروهای نظامی ایران باید اقدام نظامی بازدارنده را صورت دهند. طالبان سعی کرده خودش را در ردیف کشورهای دشمن جمهوری اسلامی ایران تعریف نکند.
بهویژه اینکه خود طالبان میداند آخرین تجربه شکست گروه مهاجم را ایرانیان رقم زدند و هیچ بازیگری مانع حرکت پیشرونده داعش نشد و ایران این شکست را به آنها تحمیل کرد. اگر روابط مرموزی بین طالبان و برخی از بازیگرانی که در همان زمان در سال ۱۳۷۳ دیدیدم، شکل بگیرد که مشخصا برخی کشورهای عرب منطقه تجهیزات و توان مالی زیادی در خدمت طالبان گذاشتند و دوهزار و ۵۰۰ مدرسه علوم دینی و نظامی عملا نیروهای ضدایرانی را آموزش میدادند. اگر چنین شرایطی شکل بگیرد، به منزله اعلام جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران است. تابهحال شواهد موجود چنین موضوعی را تایید نمیکنند اما اگر واقعا شواهد تاییدکننده این موضوع باشد، جمهوری اسلامی ایران به هیچوجه نباید برای مقابله با تهدیدات امنیتی که در گذشته کمسابقه نبودهاند، تعلل به خرج دهد.
دیدگاه تان را بنویسید