کد خبر: 293457
تاریخ انتشار :

«مصطفي زماني» از «يوسف پيامبر» تا «شهرزاد»

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، مصطفي زماني،وقتي ازش مي پرسيم کتاب مي خواند يا نه، مي گويد: «من به لحاظ دانش، آدم کم سواي هستم! ممکن است از فلان نويسنده يا فلان موسيقي دان کتابي خوانده يا موسيقي گوش کرده باشم، اما اسم هايشان يادم نمي ماند. شايد چون زياد اهل دسته بندي کردن نيستم.» او برخلاف بازيگران و همکاران هم سن و سالش صادق است، از خودش تعريف نمي کند و حتي انتخاب هاي نادرستش را در بازيگري، گردن کسي نمي اندازد. انگار اين ها گريز او از شهرت است!
نخستين حضور شما به عنوان بازيگر، در سريال «يوسف پيامبر» شکل گرفت که سر و صداي زيادي به پا کرد و شما را در مرکز توجه قرار داد. اما بعد از آن، مسير ديگري را طي کرديد و حتي پيشنهاد بازي در چند سريال را هم رد کرديد، مثل سريال «قلب يخي». چه شد که بازي در سريال «شهرزاد» را پذيرفتيد؟ سريال «قلب يخي»، اولين تجربه شبکه نمايش خانگي در عرصه سريال سازي بود و من کمي ترديد داشتم که در آن بازي کنم. همه چيز اين سريال خوب بود و کارگردان و فيلمنامه خوبي داشت، حتي نقشم را هم دوست داشتم، اما مي ترسيدم که در آن بازي کنم. شايد دليل ترسم، نقشي بود که در ابتداي بازيگري آن را تجربه کرده بودم و اگر بلافاصله، در کار ديگري حضور پيدا مي کردم، نمي توانستم براي مخاطب جذاب و پذيرفتني باشم. البته من پذيرفته بودم که يک بازيگر آماتور هستم، چون نقش يوسف اقبالي بود که براساس زمان و مکان نصيبم شد. اما در آن دوره، بيشتر ترجيح مي دادم که در سينما بازي کنم و در آن جا نقش هاي مختلف را آزمون و خطا کنم. سينما اين امکان را مي داد تا نقش ها را ژانرهاي مختلفي را تجربه کنم و بازي ام، جزئي تر و دقيق تر و قابل نقدتر قضاوت شود. نمي توانستم هيجان زده عمل کنم و با تعريف يک منتقد از بازي ام، زود خودم را ببازم و مسير انتخاب هايم را به آن سمت پيش ببرم. سعي کردم بيشتر روي اجرايم کار کنم تا درکم از نقش. نقش ها را خوب مي فهميدم، اما به دليل بي تجربگي ام در سينما و تئاتر، در اجرايم مشکل داشتم و بايد آن را قوي تر مي کردم. بازي در نقش فرهاد، روزنامه نگار عاشق پيشه و شکست خورده در اهداف، شخصيتي که حتي مخاطب هم به دليل شکستي که از او عشقش مي خورد، دلش برايش مي سوزد و با او هم ذات پنداري مي کند، چه سختي هايي داشت؟ چون قبلا با حسن فتحي در فيلم «کيفر» همکاري کرده بودم و او را مي شناختم، بنابراين بازي در اين سريال برايم دشوار و سخت نبود. من بيشتر به فيلمنامه و نقشم وفادار بودم و به کمک هاي کارگردان اعتنا مي کردم. چون حسن فتحي خودش اهل ادبيات و شعر است و آدم هايي از جنس فرهاد و دغدغه هايشان را خيلي خوب مي شناسد. تاکيدات بسيار هوشمندانه اي نسبت به نقش فرهاد داشت و هميشه در زمان بازي مي گفت: «نجابت نقش را حفظ کن.» اين پسر آدم سمج و پي گيري است، ولي هيچ وقت اخلاق را زير پا نمي گذارد. فکر مي کنم يکي از مسائل مهمي که به نقش فرهاد کمک کرده، ويژگي اصلي شخصيت او، يعني همان عشقش است. به نظرم همه ما يک جورايي عشق و جوهره اصلي آن را مي شناسيم و برايمان ناآشنا نيست. فرهاد ادبيات تو عشق را خوب مي شناسد، ولي سياست را نه. خودش را درگير يک سري از مسائلي مي کند که ارتباطي به شخصيت او ندارد. دليل ارجاعات و گرايش فرهاد به مسائل سياسي چيست؟ سياست يک نوع رياضيات غيرقابل منطق دارد که پيچيدگي هاي زندگي را، براي فرهاد حل مي کند. اين خاصيت سياست است و به دليل جذابيت هايش، انسان هاي پيچيده دنيا را هم درگير خودش مي کند. فرهاد فکر مي کند که با سياست، مي تواند دنيا را تغيير دهد و جهان را انساني کند. اما اين تفکر اشتباهي است که او مي کند. اگر نگاهي به تاريخ بيندازيم، مي بينيم اغلب آدم هايي که مثل فرهاد، اهل ادبيات و شعر بودند، ناخودآگاه سر از سياست درآوردند و ذوق ادبي و هنري شان، سياست زده شد. اما هنر ارزشمندتر از سياست است و هنرمند بايد خودش را بالاتر از سياست ببيند. سياست يک بي رحمي عجيبي دارد و فورا يک چيز خوب را يک ساعت بعد، به بدترين چيز دنيا تبديل مي کند، اما هنرمند تحمل اين بي رحمي را ندارد. البته نه سياست، بلکه تصميم گيري آدم هايي امثال بزرگ آقا براي زندگي فرهاد، باعث شده او به نوعي قرباني حوادث تلخ زندگي اش باشد. آيا فرهاد يک قرباني است؟ اگر با نگاه سطحي بخواهيم شخصيت فرهاد را قضاوت کنيم، بله، فرهاد يک قرباني است، اما همه ما قرباني تصميماتي هستيم که برايمان گرفته شده، که يا مفتخريم و به آن مي باليم، يا با آن مشکل داريم. حتي از کودکي پدر و مادر بهمان مي گويند چه چيز بد است و چه چيز خوب. چقدر آدم هايي از جنس فرهاد را مي شناختيد؟ خيلي زياد. دوستان زيادي دارم که شبيه فرهاد هستند، ولي اکثرا دچار نوعي گوشه گيري و تنهايي شدند، توان پذيرش شکست را نداشتند و زجر را به غم تبديل کردند. حتي يک سري از آن ها، به سمت سياست کشيده شدند و متاسفانه يا خوشبختانه از بازي بيرون رفتند. اما فرهاد، چنين برخوردي نمي کند. اتفاق هاي ديگري براي اين شخصيت مي افتد که در قسمت هاي بعد، در جريان آن ها قرار خواهيد گرفت. اگر در زندگي واقعي جاي فرهاد بوديد، در مواجهه با چنين اتفاقي و از دست دادن عشقتان چه کار مي کرديد؟ تلاش، فرار يا گوش کردن به حرف بزرگ ترها براي حفظ جان. اگر جاي فرهاد بودم، براي رسيدن به انتخابم تلاش و اصرار خردورزانه اي مي کردم. شايد منتظر آينده نمي شدم و صبر نمي کردم. سعي مي کردم قدر اين اتفاق را بدانم و منتي هاي کاذبم را از بين ببرم. البته عمل کردم به اين چيزها، خيلي سخت است و نمي دانم اگر يک زماني در موقعيت فرهاد قرار بگيرم، مي توانم از پس آن بربيايم يا نه، اما تمام سعي ام را مي کنم تا بدهکار لحظه ام نشوم. چون عشق به شکل لحظه اي در انسان به وجود مي آيد و با گذشت زمان، شوري در وجود معشوق ايجاد مي شود که تصميم مي گيرد با يک نفر ديگر، يک مسيري را برود. تا زماني که آن شور هست، بايد تا انتهاي مسير عشق رفت و اگر آن شور نيست، نبايد رفت.شور با هيجان فرق دارد. هيجان مثل مواد مخدر و مصنوعي مي ماند، ولي شور يا عشق، جوششي است که تو دلت مي خواهد با يکي بروي و ببازي! عشق باختن است، برد ندارد! و اين باختش آسان است که آن را شيرين مي کند. بنابراين با هم بودن و رسيدن يا نرسيدن، خيلي مهم نيست. به نظرتان فرهاد و شهرزاد براي آن دوران از تاريخ، بيش از اندازه روشن فکر نشان داده نشده اند؟ نه، چون اگر تاريخ آن دوران را به لحاظ ادبي مطالعه کرده باشيد، مي فهميد که يکي از باشکوه ترين و جذاب ترين دوران تاريخ ايران، دهه 30 بوده. آدم هاي فرهيخته زيادي در آن دوران زيست مي کردند و سطح شعور و سواد نويسندگان و شعراي آن برهه از تاريخ، بالا بوده. مثلا در دهه 50، اگر کسي سيکل هم داشت، مي توانست ناظم يا معلم مدرسه بشود، اما دهه 30، اين خبرها نبوده! همان طور که در سريال هم مي بينيم، شهرزاد پزشکي مي خواهند و فرهاد ادبيات دانشگاه تهران، و آن ها در آن دوره، از سواد، شعور و غناي زيادي برخوردار بودند. بنابراين شک نکنيد در هر تاريخ و دورهاي، انسان اگر از سواد و هنر جامعه خودش، خصوصا ادبيات و هنرمندان واقعي، خبر داشته باشد، به اين نتيجه مي رسد که بايد دور از هيجان زندگي اش را اداره کند و حتي گاهي روشن فکر باشد. چقدر با آدم هاي سال هاي 33-32 معاشرت و مشورت کرديد تا به اين نقش برسيد؟ بستري که در «شهرزاد» روايت مي شود، دهه 30 است، اما روي اين دهه تاريخي فوکوس نشده و ما اصلا در قصه، دنبال تاريخ و اتفاقات آن دوران نرفتيم. اگر اين قصه، در آن دوره دارد روايت مي شود، به اين دليل است که براي نويسنده و کارگردانش دوره جذاب تري بوده. بنابراين تنها اطلاعات من از تاريخ، به مطالعات مختصري که در گذشته داشتم، بر مي گشت. گرچه فيلمنامه اين سريال و خود آقاي فتحي، براي من کفايت مي کردند. حتي وقتي استادم، آقاي نصيريان، از اتفاقات آن دوران برايمان تعريف مي کردند، تا حدودي در جريان برخي از اتفاقات آن دوران قرار مي گرفتيم. اما من در اين سريال بيشتر وظيفه داشتم روي بخش ادبي شخصيت فرهاد کار کنم که کار سختي هم نبود. چون از بچگي در کنار پدرم شعر زياد مي خواندم، مثل اکثر جوان هاي ايراني هم نسلم، که شعرخواني شان خوب است. برخي از منتقدين، معتقدند که شما و شهاب حسيني بايد جاي نقش هايتان در سريال تغيير مي کرد و به دليل سابقه اي که در ارائه نقش داريد، بايد قباد را شما بازي مي کرديد و فرهاد را شهاب حسيني بازي مي کرد. اين موضوع را شنيده ايد؟ چه نظري درباره اش داريد؟ نه نشنيده ام، ولي يادم است اوايل که آقاي فتحي پيشنهاد بازي در «شهرزاد» را به من دادند، صحبت هاي کوتاهي هم راجع به نقش قباد کردند، اما در نهايت، به اين نتيجه رسيدند که بيننده با بازيگر ديگري، نقش قباد را مي پذيرد. از نظر خودم هم قباد پيچيدگي هاي شخصيتي زيادي داشت که بازي کردن آن، در عين حال که سخت بود، به تجربه بازيگر هم ربط داشت. نمي دانم اگر قباد را من بازي مي کردم، مي توانستم به خوبي شهاب بازي کنم يا نه، چون ممکن بود به ريسک بسيار بزرگي براي آقاي فتحي تبديل شود. اما به نظرم شهاب، انتخاب بسيار درستي براي نقش قباد بود که خيلي خوب و حرفه اي اين نقش را بازي کرده. اگر دوباره کار تاريخي بهتان پيشنهاد شود، بازي مي کنيد؟ مهم ترين چيزي که مرا به سمت بازي در يک فيلم يا سريال مي کشاند، فيلمنامه است. (همان طور که «شهرزاد» فيلمنامه درخشاني داشت.) فيلمنامه اي که فضايش صرفا شبيه کتاب نباشد و با توجه به محدوديت هايي که در سينما داريم، قابليت اجرا را داشته باشد. علاوه بر اين، کارگردان و نقش هم برايم خيلي مهم هستند. برايم مهم است که کارگردان به کارش مسلط باشد و خودم توانايي اجراي نقش را داشته باشم. بنابراين هيچ فرقي نمي کند که آن کار تاريخي باشد يا درام. حتي لوکيشنش هم برايم مهم نيست. چون قبلا هم تجربه حضور در لوکيشن هاي متعدد و سخت را داشته ام و اغلب فيلم هايي که در اين دو، سه سال اخير بازي کردم، فيلم هاي خياباني و جاده اي بودند. شما اين روزها دو فيلم «جامه دران» و «ماهي سياه کوچولو» را در حال اکران داريد که هر دو، از کارهاي اول فيلم سازانش هستند. اما برخي از منتقدين نگاه هاي متفاوتي نسبت به اين دو فيلم دارند و معتقدند «ماهي سياه کوچولو» مولفه ها و قواعد يک کار سينمايي را ندارد. چرا در اين فيلم بازي کرديد؟ من قرارداد بازي در سريال «شهرزاد» را در مردادماه سال گذشته امضا کردم. قرار بود فيلم برداري کار از شهريور آغاز شود، اما به دلايلي به تعويق افتاد. با اين حال، من اجازه کار را در سينما نداشتم، چون از 15 مهرماه، براي «شهرزاد» مبلغ دريافت مي کردم و نسبت به آن تعهد داشتم. يکي، دو کار قبل از «شهرزاد» پيشنهاد شده بود و با اين که با تهيه کننده هايش صحبت کرده بودم، اما آقاي عفيفه که در آن زمان مسئوليت تهيه کنندگي «شهرزاد» را به عهده داشت، اجازه بازي در اين آثار را به من نداد. اما سريال در زمان پيش توليد، دچار مشکلاتي شد و فيلم برداري چيزي حدود يک ماه و 20 روز، به تعويق افتاد. در آن فرصت محمدرضا شفيعي پيشنهاد بازي در «ماهي سياه کوچولو» را مطرح کرد. وقتي فيلمنامه را تعريف کرد، تا حدودي متقاعد شدم که در فيلم بازي کنم. اما مشکل اين جا بود که هنوز فيلمنامه را نخوانده بودم، چون فيلمنامه کامل نوشته نشده بود و آقاي شفيعي آن را به من نداد. با کارگردان هيچ صحبتي نکرديد؟ چرا، يکي، دو ساعت هم با مجيد اسماعيلي حرف زدم. اما چيزي که بيشتر آزارم مي داد، فيلمنامه بود. ما در زمان دورخواني هم با يک فيلمنامه نصفه و نيمه مواجه بوديم، حتي در بين همه عزيزاني که آن جا حضور داشتند، گفتم که نسبت به فيلم و پايان آن ترديد دارم. اما چاره اي نبود، کاري بود که خودم قبول کرده بودم و نمي توانستم پا پس بکشم. بايد دو دو تا چهار تاي بازيگري را کنار مي گذاشتم و خودم را براي بازي در اين فيلم آماده مي کردم. اما من هم مثل خيلي ها، وقتي فيلم را ديدم، از خروجي اش راضي نبودم. نمي خواهم چيزي را گردن کسي بيندازم، چون هم چنان معتقدم که مجيد اسماعيلي آدم باهوش و فهيمي است، اما يک کم زود تصميم گرفته که کارش را در سينما شروع کند. *چلچراغ

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها