چند نکته مهم، به بهانۀ سخنان اخیر روحانی
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، «عصر ایران» با اشاره به این مسأله نوشت: نویسنده این سطور در عین تصدیق و تأیید این نگاه چند نکته را یادآور میشود. 1- این سخن تازه نیست زیرا قریب سه سال پیش اگر نه با این صراحت که به شکلی دیگر نیز آن را از «دکتر حسن روحانی - کاندیدا» شنیده بودیم. وزیر ارشاد دولت تدبیر و امید نیز هم در آغاز چنین وعدهای داد، اما در عمل این کار میسر نشد. نمیگوییم انجام نداد، میگوییم میسر نشد. از این رو جا دارد دقیقاً روشن شود که عملی نشدن این ایده به خاطر این بود که اتحادیه ناشران زیر بار نرفت یا آمادگی نداشت و نگران سرمایه خود در صورت کنترلها و توقیفهای بعدی بودند یا به این سبب است که دولت و حکومت نمیتوانند به کانون نویسندگان ایران اعتماد کنند یا تشکل دیگری راه بیندازند و انجمن قلم هم بیشتر یک تشکل با گرایش سیاسی به حساب میآید. به عبارت دیگر ایده رئیسجمهور باید در دولت اجرایی میشد ولی این اتفاق نیفتاده و آسیبشناسی چرایی این رخداد مهمتر از تکرار همان ایده است. 2- شمارگان کتاب به زیر هزار نسخه سقوط کرده، حال آنکه همچنان شمارگان برخی مطبوعات چند ده هزار است. این اشاره از آنروست که روزنامهنگار مینویسد و مدیرمسئول میبیند و صبح روز بعد منتشر میشود و هزاران نفر میخوانند و زمین هم به آسمان نمیرود یا در سایتها که نویسنده مینویسد و درجا منتشر میشود اما نوبت به نویسنده کتاب که میرسد باید قبلاً خوانده و تأیید شود. به عبارت روشنتر اگر نویسنده داستان خود را به یک مجله با تیراژ 20 هزار نسخه بسپارد کافی است سردبیر تأیید کند و مدیرمسئول بلامانع بداند تا منتشر شود. اما اگر بخواهد در قالب کتاب با شمارگان بسیار کمتر منتشر کند، مستلزم اخذ مجوزها و اعمال ممیزیهای زمانبر است. 3- یکی از دلایل مخالفت برخی از ناشران این است که وقتی مطلبی در هفتهنامه یا ماهنامهای منتشر میشود آن مجله به صورت خودکار برای شماره بعد جمعآوری شده، حال آنکه کتاب قرار است بماند و چنانچه جمعآوری شود ناشر زیان میبیند. به بیان دیگر جمعآوری نشریه از روی دکه به خاطر انتشار شماره جدید امری معمول و مرسوم است و نشریه شماره قبل را روی دکه نمیبینید، اما جمعآوری کتاب قبل از فروش، مرسوم نیست. 4- راهحل چیست؟ راهحل همان است که رئیسجمهور گفت: «اعتماد». منتها باید اجرایی شود و اگر اجرایی نشده، علت آن روشن شود. نکته مهمتر اما این است که آنان که میخواهند بخوانند و دوست دارند بخوانند دارند میخوانند. کتاب «نگاهی به شاه» عباس میلانی قطعا در بیش از 100 هزار نسخه منتشر شده منتها نه ریالی به نویسنده رسیده نه به ناشر و منفعت سانسور و ممیزی را فروشندگانی بردهاند که با ریسوگراف چاپ میکنند. پرسش کلیدی این است که آیا زشت نیست که نویسندهای در آوازه و اندازه محمود دولتآبادی ناگزیر باشد بارها و بارها به اداره سانسور مراجعه کند و بر سر کلمات و عباراتی چانه بزند؟ شاید هم حق با وزیر ارشاد باشد زیرا هیچکس او را به خاطر کتابناخوانی یا شمارگان پایین کتاب یا ورشکستهشدن ناشران مواخذه نخواهد کرد اما به خاطر کتابی که سطری از آن را کسانی نمیپسندند به دردسر میافتد پس، از صدر تا ذیل وزارتخانه همه آشکار یا نهان میگویند سری را که درد نمی کند دستمال نبندیم! کوتاه آنکه: همانگونه که رئیسجمهور گفته است، کار را باید به ناشر سپرد و صندوقی را پیشبینی کرد که اگر از این ناحیه زیانی دید جبران شود. کافی است ترس اولیه بریزد. راستی، اگر کسی سطری از «نگاهی به شاه» را که بیشتر کتابخوانان خواندهاند یا دارند، نپسندد، به کدام ناشر میخواهد تذکر بدهد یا نویسنده را چگونه فرا خواند؟! اگر محمود دولتآبادی خارج از ایران زندگی میکرد و ناشری بیرون از مرزها «کلنل» او را چاپ کرده بود، دستفروشان کتاب را چاپ می کردند و میفروختند و سانسور آن و اینکه اجازه انتشار دارد یا نه، موضوعیت نداشت. شکل فعلی در واقع مجازات ناخواسته نویسنده و ناشر به جرم نرفتن و به حرفه دیگری نپرداختن است و نه الزاماً مراقبت از سلامت جامعه. میتوان از زندانها هم آمار گرفت و دریافت چند نفر از دویست و چند هزار زندانی به خاطر کتاب به جرم و جنایت و فساد مبتلا شدهاند.
دیدگاه تان را بنویسید