اخبار "شلاق " را درست بخوانیم!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، تخلفی صورت گرفته است و قانونی شکسته و دادگاهی تشکیل شده و حکم قضایی اجرا شده است؛ تا اینجای ماجرا همهچیز طبیعی است و قانونی؛ اما داستان این روزها فراتر از یک اتفاق و حکم قضایی است. هر کس این دو خبر را بشنود احساس درد میکند. احساس تأثر و تأسف میکند. علت هم روشن است. گروه اول جمعی از جوانان این کشورند و گروه دوم دستهای از کارگران این مملکت. این دو خبر یک اشتراک دارد و یک تفاوت و در نهایت در یک نقطه به هم پیوند میخورند. اشتراک این شلاقها در علت مشترکشان است. اولی نتیجه سیاستهای ناشی از "اباحه گری فرهنگی" است و دومی نتیجه تصمیمات توسعهای و "ولنگاری اقتصادی". اولی اثر "تشنج عصبی عرفی گرایی" و دومی نتیجه قهری "هذیانگویی سرمایهداری" است. اولی قربانی "لجامگسیختگی و تشویش هویتی" و دومی قتیل "نیروهای کور بازار و سرمایهداری ارتجاعی" است. "اقتصاد قمارخانهای" و "بیفرهنگی آنگلوساکسونی" در حوزه فرهنگ، "مهمانیهای خصوصی نیمه عریان" میسازد و در حوزه اقتصاد، "تجمع عمومی یقه آبیها". این "جوانان مسحور" و این "کارگرهای عصبانی"، شلاق "بیهویتی" تصمیمات ما را میخورند. جامعهای که فرهنگ برایش حکم "زینت سیاست" دارد و اقتصاد برایش "مهره بازی قدرت" و به شلاق "وجدان انقلابیاش" بی توجه است، سرنوشتش شلاق سر بازار است. جامعهای که اقتصاد و فرهنگش سامان انقلابی و اسلامی نیابد، باید محکمه و عدلیهاش فربه شود. "صفهای سفره" مردم را تدبیر نکنیم باید هم برای "صف دادگاهها" چاره سازیم. اما این دو خبر اختلاف هم دارند. هردو تخلف کردند. یکی از "سرخوشی مستانه" و دیگری از "ناخوشی فقیرانه". تخلف یکی "خوش گذرانیست" و دیگری "دلنگرانی است". یکی از "شکمسیری" است و دیگری از "سفره خالی". یکی "پایکوبی" و یکی بر "سینه کوبی". یکی "رقص" و یکی "مشت گره کرده". یکی "آواز" یکی "فریاد". یکجا پدر و مادر "مضطرب" اند و جای دیگر همسر و فرزند "دلواپس". داستان این شلاق را کامل بخوانید. هر جا "پارتی مختلطی" شکل گرفت باید جای دیگر دنبال "تجمع کارگری" بود. هر جا دختر پسر مختلط در رقص و آواز بودند، حتماً جای دیگر کارگری برای معیشتش در جنگ و جدل است. هر جا "مستی مترفانه ای" بود حتماً کنارش "دلهره دردمندانه" ایست. این همه راز "جنگ فقر و غنا" یی است که بیاعتنا از آن گذاشتیم. اشتباه تاریخیمان این بود که تصور کردیم نادیده گرفتن جنگ فقر و غنا، تنها دامن یک طبقه را میگیرد و تنها "پابرهنهها و مستضعفین" قشر آسیبپذیر و دهک پایین درآمدی میشوند. فکر نمیکردیم دامن خانواده و جگرگوشههایمان هم آلوده شود و فرزندانمان مهمانیهای آنچنانی برگزار کنند. غفلت از این "جنگ تمدنی" هم تربیت فرهنگیمان را نابود ساخت و همسفره معیشتمان. قربانی بیتوجهی به یادگار حضرت امام که همان نزاع تاریخی جنگ فقر و غناست، فقط شلاق خوردن کارگر نیست. جوانان آن پارتی شبانه نیز قربانی همین غفلت و تغافل تاریخیاند. بپذیریم که ما مقصریم و گردههایمان را برای شلاق تاریخ آماده سازیم. خبر شلاق را "درست" بخوانیم. قانون بجای خود. حکم قضایی هم؛ اما "ما"ی مسئول مقصریم.
دیدگاه تان را بنویسید