کد خبر: 363097
تاریخ انتشار :

ستاره آبی ها به این دلیل بازمی گردد

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پاموکِ‌ بزرگ؛ استانبول، شهرش و زادگاهش را این‌گونه توصیف می‌کند، اگرچه این تنها تصویری کوتاه از زندگی 40‌ساله نویسنده بزرگ ترک، در استانبول است، اما درکی صحیح و تصویری دقیق از استانبول است. استانبول، و در ابعاد بزرگ‌تر ترکیه، در سده‌ اخیر، تاریخ پرفراز و نشیبی را طی کرد، آنها از عمق مذهب، تا ورای سکولاریزه شدن رفتند و برگشتند؛ ترکیه همین است، همین رفتن‌ها و برگشتن‌ها! درست مثل اعتدال و توسعه‌ای که بعد از سال‌ها در ترکیه‌ سکولار شده با اقبال مردم روی کار آمد و رفته‌رفته همین اقبال هم رو به افول گذاشت. پیوند ترک‌ها با اعتدال و توسعه، اگرچه به مو رسید،‌ اما پاره نشد، مثل همین کودتای آخری که اگرچه در نطفه خفه شد، اما دوباره نشان داد، ترکیه یعنی همین، یعنی رفتن و برگشتن. پیشرفت در دنیایی که همیشه در حال تغییر است، هیچ‌چیز استثنا نیست، روزهایی که ایرانی‌ها برای پیشرفت در فوتبال، راهی آلمان و اسپانیا و ایتالیا می‌شدند خیلی زود گذشت، همه چیز تغییر کرد، درست مثل مقصد پیشرفت فوتبالیست‌های ایرانی! ترکیه؛ مقصد همیشه‌ گردشگران ایرانی، امثال میزبان ایرانی‌هایی بود که این‌بار نه‌برای تفریح که برای پیشرفت به آنجا رفته بودند. پیشرفت کلیدواژه نقل‌وانتقالات این فصل بود، طارمی و رضاییان، به‌بهانه‌ پیشرفت و نه‌‌برای تفریح به‌ترکیه رفتند، اما اقامتشان به‌اندازه‌ای نبود که حتی یک دل سیر ایاصوفیه‌ و میدان تقسیم را ببینند و یک غروب زیبا را با خیال راحت در بندر استانبول تماشا کنند. وقتی اولین گلوله‌ها از گلوی تفنگ‌های ارتش ترکیه شلیک شد و درست همان زمانی که تانک‌ها جای ماشین‌های لوکس را در آنکارا، استانبول و آنتالیا گرفتند، توریست‌های ایرانی همه به‌این فکر افتادند که مگر همین تاق‌بستان و تخت‌جمشید و پرسپولیس چه ایرادی داشت؟ ایرانی‌هایی که برای پیشرفت به ترکیه رفتند در نهایت ثابت کردند ترکیه یعنی رفتن و برگشتن، مثل طارمی، مثل رضاییان، دیر و زود دارد، اما سوخت و سوزی در کار نیست. اردوغان، گولن، کودتا اینکه کودتای واقعی باشد یا کودتای نمایشی؛ اینکه تسویه حساب‌های شخصی اردوغان با گولن باشد یا اینکه گولن واقعا می‌خواسته کودتا کند، به هر کسی مربوط باشد، به آن هوادارانی که با اتوبوس و مینی‌بوس و مترو، با پرچم‌های آبی یا قرمز، خود را از سکوهای آزادی بالا می‌کشد تا شاید در نهایت وقتی داور سوت پایان 90 دقیقه را می‌کشد، در تمام مسیر بازگشتش به‌خانه تصاویر درخشش ستاره‌های مورد علاقه‌اش را مرور کند، هیچ ارتباطی ندارد. هوادار فوتبال، فقط به فوتبال فکر می‌کند، نه‌‌چیزی کم‌تر و نه‌چیزی بیشتر. وقتی شهباززاده هم به‌ترکیه رفت، رنجی که به هواداران پرسپولیس رفته بود، چند روز بعد به دل استقلالی‌ها نشست. شماره دهی که آبی‌ها برایش سنگ‌تمام گذاشته بودند، پایش را در یک‌ کفش کرد و با همان کلیدواژه نامانوس پیشرفت، سوار یکی از همان هواپیماهایی شد که طارمی و رضاییان پیشتر مسافرش بودند. شهباز آبی‌ها، جایگاه ویژه در ترکیب و در دل استقلالی‌ها را با سکونشینی در ترکیه عوض کرد. برای شهباززاده چه فرقی داشت بازی‌های آلانیااسپور را از تلویزیونی در داخل ترکیه تماشا کند، یا از ماهواره‌ای در تهران! او برای تماشای پیشرفت به ترکیه رفت، اما پسرفت را با تمام وجودش لمس کرد. ترکیه یعنی رفتن و برگشتن اینکه در ترکیه کدام حزب حاکم باشد و چند درصد از کرسی‌ها مجلس در اختیار فلان حزب و یا بهمان دسته باشد، برای گردشگران اهمیتی نداشت، اما حالا همه چیز فرق کرده، وقتی در ترکیه بحران‌زده، به گردشگران ایرانی با چاقو حمله می‌کنند، همه چیز ناگهان مهم می‌شود. اینکه چند روز پیش چند سارق ترک، به دو شهروند ایرانی در استانبول حمله ‌می‌کنند و با ضرب چاقو یکی را می‌کشند باعث می‌شود تا همه دوباره نگران عزیزانشان در ترکیه شوند. حالا سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکیه بیانیه‌ای صادر کرده که جان‌مطلبش این است که اگر کار مهمی در ترکیه ندارید، به اینجا نیایید! شاید روی صحبت این بیانیه با شهباززاده هم باشد؛ برای کسی که در ایران کارهای مهمی برای انجام داشت، کارهایی که بی‌اهمیت‌ترین آنها بدون‌شک از تماشای باخت‌های خسته‌کننده آلانیااسپور از تلویزیون هتل، مهم‌تر است. با همه این تفاصیل، شاید شهباززاده هم برگردد تا دوباره ثابت کند، ترکیه یعنی رفتن و برگشتن! بی‌خیال پیشرفت، دوباره با همان پیراهن شماره ده و غلت‌زدن روی چمن سبز آزادی!
منبع: کاپ

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها