کد خبر: 450875
تاریخ انتشار :

روایت زیبای میناوند از سفر تیم ۹۸ به سرپل ذهاب؛ وقتی که اشک نبود، باران بود

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

تیم 98 در اقدامی خیرخواهانه به سرپل ذهاب رفت و در یک بازی نمادین به نفع زلزله زدگان غرب کشور شرکت کرد.
به گزارش نامه نیوز، مهرداد میناوند یکی از اعضای این تیم در همین راستا متن زیبایی را منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
آفتاب کرمانشاه را پشت سر گذاشته بودیم که ابری بالای سرمان ایستاد و آمد تا خیابانی در بالادست جاده سرپل ؛ وقتی اتوبوس پیچید به داخل یک راه گلی از بین ویرانه های زمین لرزه ای که پشت خانه را به خاک چسبانده بود. خداداد که از اتوبوس پیاده شد، کورد زبانها دورش را گرفتند و تا بگویند: دولت ... چادر ... هلال احمر ... کانکس؛ دیگر ابر بارید بود تا وقتی شیرزنی از کنار کوچه اسفندی دود کند و به قربان بچه های تیم نود هشت برود، دیگر صورت ها را هم اشک بگیرد.
سرپلی ها ، توی دو ساعت شگفت انگیزی که دیروز مهمان شان بودیم ، سعی کردند ستاره های تیم 98 را مثل قدیم شان ببینند. بنابراین مهرداد میناوند حتی ابروها و موهایش شبیه به وقتی بود که تاره از پاس آمده بود پرسپولیس تا برای رضا شاهرودی فوق ستاره دردسر درست کند . سهراب، آن وسط همان مدافع درخشان و درجه یک استقلال بود که وقتی از فولاد به تیم ناصرخان پیوست انگار بزرگترین خرید سال را کرده باشند. بقیه هم همانی که قبلا بودند ؛ از اسی (حلالی ) دریبل زن تا احمد مومن زاده پرتلاش . ممدنواز با سانتر های بی نظیر و آقا کریم با میدانداری استثنایی اش. رحمان با پرش های درجای خارق العاده و محمدرضا مهدوی ، حسین کاظمی ، جواد کاظمیان ، پرویز برومند ، ابی میرزاپور و بقیه هم همانی که بودند؛ درست مثل خدا (خداداد عزیزی) که تا قیام قیامت باید به او پاس تودر بدهیم و یادمان باشد که مهمترین شادی زندگی مان را ساخته است. یک شادی شبیه به آنچه که دیروز سرپل را فراگرفته بود؛ و شادی آن پسربچه ای که زرنگ وتروفرز بین دو نیمه آویزان علی کریمی شد و پیراهن شماره 8 او را گرفت تا علی یک نیمه با زیرپیراهنی چسبان قرمز رنگش در زمین فوتبال سرپل مانور بدهد و یادمان بیاورد که روی دستش نخواهد آمد.
در نود دقیقه ای که با هم به گذشته برگشته بودیم ، شهر هم در حال و هوای قدیم بود. وقتی که دولت ، کانکس ، وعده و شماره کارت کلیدواژه های اصلی مردم سرپل نبود. وقتی که اشک نبود، باران بود.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها