هاشمینسب: دربی جای خوبی برای گرفتن انتقام است/ دهه 60 پرسپولیسی دو آتشه بودم اما حالا دوست دارم ببازد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
در آستانه دیدار حساس پرسپولیس و استقلال در هفته بیست و پنجم لیگ برتر فوتبال، گزارشگر برنامه 90 به سراغ مهدی هاشمی نسب مدافع سابق دو تیم رفت.
به گزارش نامه نیوز، هاشمی نسب که در زمان بازیگری به یاغی معروف شده بود در گفتگو با میثاقی صحبت های جالبی را بیان کرد که در ادامه می خوانید:
قبل از دربی تا زمانی که به زمین نیامدی خوب هستی و میگویی خوب کار میکنی ولی وقتی از پلههای ورزشگاه آزادی بالا میروی و جو ورزشگاه را می بینی شل میشوی.
دوره پرسپولیس دربی ها پر از استرس بود. زمانی که در استقلال بودم بسیار بیشتر بود. هنوز هم به آن بازی ها فکر میکنم معدهام درد میگیرد؛ مخصوصا آن دربی 2 بر 2 و گلی که بهروز (رهبریفرد) زد.
من دنبال گمشدهای در دربی بودم و همیشه استرس داشتم. اصلا دوست ندارم آن دوران برگردد. دربی جای خیلی خوبی برای انتقام گرفتن است
دهه 60 پرسپولسی دو آتشه بودم. مثلا شبهایی در حیاط 10 متری خانهمان میخوابیدم و با ستارههای آسمان برای خودم شماره 8 درست میکردم که یکدفعه میدیدم صبح میشود. عشقم محرمی بود.
در دهه 60 همیشه استقلال، پرسپولیس را میبرد؛ خواهرم که استقلالی بود را همیشه میزدم.
مهم نیست که مثلا با افتخار بگویم الان طرفدار کدام تیم(به رنگ آبی اشاره میکند) هستم؛ بین عشق و نفرت یک مو هست. الان دوست دارم آن تیمی که عاشقش بودم ببازد! به خاطر اینکه خانوادهام مهم تر هستند. همه توهین هایی که به من کردند را می بخشم اما کاری که با مادرم و برادرم کردم را هرگز نمی بخشم و حلال نمیکنم. البته پاسخ شان را دادم و خوب سوزاندمشان!
در نخستین دربیام، حرفهایی بین بازیکنان رد و بدل میشد که هنگ کردم؛ میگفتم اینها تیم ملی همبازی هستند اما در ادامه فهمیدم باید مثل آنها باشم؛ دیدم چه حرفهایی بین بازیکنان رد و بدل میشود؛ ما هم همرنگ جماعت شدیم و البته درس پس میدادیم.
بعد از دربیای که گل اولم را زدم، حسی نداشتم ولی وقتی صبح که از جلوی کیوسک روزنامه فروشی رد شدم، گفتم روزنامه من است یا روزنامه ورزشی! تیتر یک همه روزنامه ها بودم. تازه فهمیدم روز بزرگی بود که گل زدم؛ گفتم خدایا اگر میشود دوباره طعمش را بچشم.
در دربی دوم گفتم چه خوب است دوباره گل بزنم و این بار زودتر. همین اتفاق هم افتاد. چهار ماه بعد، فینال جام حذفی به استقلال خوردیم؛ یک پنالتی به دست آمد که گفتم من قبلا دو گل در دربی زده بودم، الان هم پنالتی را بزنم که یا گل میشود یا سومین گلم را میزنم.
هشتم اسفندماه، آخرین دربی من با پرسپولیس بود که گفتم خدایا کمک کن یک گل دیگر بزنم که این اتفاق افتاد و با پیراهن پرسپولیس گل زدم و تمام شد.
متاسفانه به ناحق در خروج باشگاه پرسپولیس را نشانم دادند.
بعد از اینکه به استقلال رفتم، در دربی آنقدر فشار و استرس روی من بود که در دقیقه 20 پاهایم گرفته بود؛ از آن گل که در استقلال به پرسپولیس زدم، هیچچیز یادم نمیآید؛ مهم هم نبود بعد از آن دو یا پنج گل دیگر بخوریم؛ آن گل، انتقامم از چند نفر و چند نفر دیگر بود؛ شاید 20 نفر هم نشوند ولی تر و خشک با هم سوختند.
پس از آن گل که به پرسپولیس زدم، اوضاعم خیلی بدتر شد؛ مثلا پشت چراغ قرمز، شیشههای ماشین پایین میآمد یا در اتوبان تهران- کرج با سه نفر دعوا میکردم.
آدم دربیباز باید اعتماد به نفس و وجود داشته باشد.
از کارهایم پشیمان نیستم. هدفم در آن زمان این بود به پدر، مادر و خانوادهام کمک کنم؛ در خانه وقتی به مادرم نگاه میکنم، بغضم میگیرد؛ اینکه الان در خیابان به من میگویند یاغی مهم نیست چون خلوت من را نمیبینند؛ عزت دست خداست.
دیدگاه تان را بنویسید