زوایایی کمتردیدهشده از زندگی پدر رهبر انقلاب
امروز ۱۵ تیرماه، مصادف با سی و پنجمین سالگرد درگذشت اُسوه زهد و پرهیزگاری، مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای است؛ عالمی عامل که نزد مردم مشهد، به صدق و اخلاص شهره بود و در تهجد و عبادت، مَثَل.
روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: محمد شریف رازی در جلد هفتم کتاب «گنجینه دانشمندان» که در سال ۱۳۵۲ش به رشته تحریر درآمدهاست، درباره مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای مینویسد: «از علمای متقی و دارای مقام فضل و ورع و مورد احترام همگان میباشد. در حوزه مشهد به تدریس و مباحثات فقه و اصول و در مسجد صدیقیهای بازار سرشور به اقامه جماعت و خدمات دینی تا حال تحریر این مطلب اشتغال دارند.»
شهرت او را بارها از زبان قدیمیهای شهر مشهد که امروز دیگر در قید حیات نیستند شنیدهام؛ همه از زهد و دنیاگریزی آیتاللهی میگویند که با وجود کثرت دانش و داشتن اجازه اجتهاد از بزرگانی مانند میرزای نائینی، آقاضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و آقاشیخ محمدحسین غروی کمپانی، در خانه شصت هفتاد متری روزگار میگذراند و علیرغم اینکه میتوانست لااقل زندگی در حد متوسطی از نظر مادی داشته باشد اما عطای دنیا را به لقایش بخشیده بود و با زهد مثالزدنیاش، زی طلبگی را کنار نمیگذاشت.
برای بیشتر دانستن از مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای، فضای مجازی را جستوجو میکنم؛ مطالب بسیاری هست، مطالبی که شاید بخش زیادی از آنها مشترک باشد؛ متولد جمادیالثانی ۱۳۱۳ در خاندانی اصالتاً تفرشی که از یکی دو نسل قبل، در تبریز توطّن اختیار کرده بود و مهاجرت به مشهد و نجف برای تحصیلات و ... . اما اینها عطش جوینده را فرونمینشاند. به همین دلیل، گوشی را برمیدارم و با هدایتالله بهبودی تماس میگیرم؛ نویسنده کتاب «شرح اسم» که درباره زندگی و شرح احوال رهبر انقلاب نوشته شده است.
صحبتمان که گُل میاندازد، از آقای محمد قبادی یاد میکند؛ میگوید که او هم سال گذشته، کتاب «یادستان دوران» را که خاطرات حجتالاسلام سیدهادی خامنهای است، به همت انتشارات «سوره مهر» به زیور طبع آراسته و شاید مداقه او در خاطراتی که ثبت کرده، بتواند بخش ناگفتهای از زندگی و شخصیت آیتالله سیدجواد خامنهای را بازگو کند. با آقای قبادی هم تماس میگیرم و او نیز با رویی گشاده درخواستم را میپذیرد و با بزرگواری، آنچه را که میداند در اختیارم میگذارد و اینها میشود دستمایه من برای نوشتن از مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای، پدر معزز مقام معظم رهبری.
عالمی بسیار زاهد
یکی از وجوه بسیار مهم زندگی آیتالله سیدجواد خامنهای زُهد و پرهیزگاری اوست. هدایتالله بهبودی میگوید: «بسیار سادهزیست بود و اصلا دلبستگی به دنیا نداشت. او در میان همه پیشنمازها و علمای شناختهشده شهر مشهد، سادهترین زندگی را داشت. زندگیاش در خانهای بسیار کوچک میگذشت؛ آنقدر که اگر کسی مهمان آنها میشد، اهلبیت ناچار میشدند در تکاتاق طبقه پایین جمع شوند تا مهمان، خانه را ترک کند.»
محمد قبادی هم همین نظر را دارد. او میگوید: «فرزند ایشان برایم نقل میکرد که آیتالله سیدجواد خامنهای، انسانی بسیار زاهد و بسیار بیاعتنا به مسائل دنیوی بودند. اینکه میگویم «بسیار»، یعنی به تمام معنای کلمه. در زندگی غالب علما و شخصیتهای روحانی بهخصوص در میان قدما، حدی از زندگی تعریف داشت، اما ایشان از آن حد تعریفشده زندگی نیز پایینتر بود. ما همترازان و دوستان نزدیک ایشان را میشناختیم و رفتوآمد داشتیم و میدیدیم که آنان حد متوسطی از یک زندگی برای اهل منزلشان فراهم کردهاند. بزرگتر که شدیم، گاهی پیشنهاد میکردیم که اگر اجازه بدهید برخی امکانات رفاهی را برایتان فراهم کنیم، ایشان موافقت نمیکردند.»
این زهد با تهجد و عبادت پیوندی مداوم داشت. فرزندان او به یاد دارند که چگونه دو ساعت مانده به اذان صبح برمیخاست، آرام وضو میگرفت و به نماز میایستاد و سپس، قبل یا بعد از اذان صبح، راهی حرم مطهر میشد. برنامه همیشگی آیتالله سیدجواد خامنهای همین بود. اصلاً همین فضای معنوی حاکم بر حرم رضوی، باعث ماندگاریاش در مشهد شد.
بانی جلسات «کمپانی»
با همه این علاقه به عبادت و توجه به زهد، آن مرحوم با دنیای اطراف خود بیگانه نبود. آیتالله سیدجواد خامنهای مداومتی مثالزدنی در مطالعه داشت. محمد قبادی میگوید: «فرزندانش او را در دو حال بیشتر به یاد ندارند؛ یا عبادت میکرد یا مشغول مطالعه بود. این مطالعه البته به کتابهای خاص حوزوی خودش محدود نمیشد. گاهی که میدید فرزندانش مشغول مطالعه کتابی هستند، درباره آن سوال میکرد و حتی آن کتاب را امانت میگرفت تا مطالعه کند و بعد به صاحبش بازمیگرداند.»
مرحوم آیتالله سیدجواد خامنهای اهل درس و بحث بود، هر چند عموماً او را عالمی کمحرف توصیف کردهاند. هدایتالله بهبودی میگوید: «مرحوم آیتالله خامنهای، با تعدادی از علمای آن دوره مشهد، مراودات دوستانه و همیشگی داشت. با این حال، محتوای این دیدارها، فقط احوالپرسی و گپ و گفت دوستانه نبود؛ آنها دستکم هفتهای یکبار دور هم جمع میشدند. حاج شیخ غلامحسین تبریزی، آیات سیدعلی اکبر خویی، سیدمحمدهادی میلانی و آقایان سیدعلی علمالهدی، سیدجلیل حسینی و غلامحسین بادکوبهای از کسانی بودند که در نشستهای هفتگی حضور داشتند. غلبه بحثهای طلبگی آنقدر در این جلسات بالا بود که به این نشستها، عنوان «کمپانی» که مختص جلسات مباحثه علمی است، داده بودند.»
با همه این احوال و با وجود دانش سرشاری که داشت، ابداً اهل خودنمایی نبود، بسیار کم به منبر میرفت و تا از او چیزی را نمیپرسیدند، پاسخ نمیداد؛ اما کسانی که ظرفیت بالای علمی آیتالله سیدجواد خامنهای را میشناختند، از محضرش استفاده میکردند.
صاحب بینش سیاسی
سوال مهمی که در ذهنم شکل میگیرد، مربوط به زندگی سیاسی آیتالله سیدجواد خامنهای است. فرزندان او و بهطور اخص مقام معظم رهبری، فعالیتهای گسترده سیاسی داشتهاند و به دلیل مبارزاتشان از سوی رژیم پهلوی تحت تعقیب قرار میگرفتند. واکنش آیتالله سیدجواد خامنهای به این اقدامات چه بود؟ آیا او وارد فعالیتهای سیاسی میشد؟ آیا نسبت به آنها بیتفاوت بود؟ هدایتالله بهبودی معتقد است که آیتالله خامنهای از سیاست گریزان نبود ولی علاقه زیادی هم برای ورود به این عرصه نداشت. معنای حرف بهبودی این است که ورود آیتالله سیدجواد خامنهای به این حوزه، برحسب ضرورت بود؛ یعنی زمانی که احساس تکلیف میکرد، صحنه را خالی نمیگذاشت. او در کنار خصایصی که به آنها اشاره کردیم، بینش سیاسی بالایی داشت. محمد قبادی به نقل از فرزند آیتالله سیدجواد خامنهای میگوید: «به خاطر دارم سرهنگ صالحی، رئیس اداره اوقاف خراسان، برنامه مفصلی در مسجد گوهرشاد به راه انداخت. برنامه در ظاهر یک جلسه قرآن با حضور قاریان مختلف بود و از علما نیز برای تحریص مردم و تشویق قاریان دعوت کرده بود و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد و شبستانها و دیگر جاها نیز اغلب شرکت داشتند. در روز اختتامیه هم دعوتنامه فرستادند و علما را دعوت کردند و خلاصه هدایایی دادند و اطعامی و برنامه مفصلی برگزار شد. از آن مدعوین طبیعتاً یکی مرحوم والد (آیتالله سیدجواد خامنهای) بودند که نه در اختتامیه بلکه در هیچیک از برنامههای مذکور شرکت نکردند. تا اینکه مدتی گذشت و برای آنان که در برنامه مسجد گوهرشاد حضور داشتند، دعوتنامه آمد که شاه قصد سفر به مشهد دارد و شما به مراسم استقبال دعوتید. این دعوت معمولی نبود، بلکه یک اجبار در آن نهفته بود. سرهنگ صالحی، ائمه جماعت را به این شکل به دام انداخت و برخی از آنان که تمایل نداشتند در مراسم استقبال از شاه شرکت کنند، به چهکنم چهکنم افتادند. نه میتوانستند به سفر بروند و نه تمارض کنند و نه اقدامی دیگر، چراکه ظاهراً سفر شاه غیرمنتظره بود و اینجا آقایان تازه فهمیدند که در چه دامی افتادهاند و چه رودستی خوردهاند. دم و دستگاه سرهنگ صالحی هم که رفتار پدر ما را پیشبینی کرده بود، اصلاً برای ایشان کارت دعوت نفرستاد. حتی چند وقت بعد از این ماجرا، در یکی از همان جلسات کمپانی، مرحوم والد به برخی از دوستانشان اعتراض کرده و گفته بودند «آقایان چرا در چنین برنامههایی شرکت میکنند که در تردید تصمیمات بعد از آن قرار بگیرند؟! چرا با بقیه دوستانتان مشورت و طرح موضوع نکردید؟!» من شاهد این عتاب و خطاب اعتراضی والد بودم و نشنیدم که پاسخ قانعکنندهای به اعتراض ایشان داده شود. من این اقدام ایشان را میگذارم به حساب تدبیر در تعامل و تقابل با رژیم پهلوی چراکه پی برده بودند که همکاری و همگامی با چنین رژیمی نمیتواند سرانجام خوبی داشته باشد.»
آیتالله سیدجواد خامنهای با حضرت امام (ره) آشنایی داشت و این شناخت، به سالها قبل از آغاز نهضت اسلامی بازمیگشت. با آغاز مبارزات، بیت آن مرحوم به محل اختفای برخی از فعالان انقلابی تبدیل شد. محمد قبادی میگوید: «تعدادی از روحانیان انقلابی که با مقام معظم رهبری و دیگر فرزندان آیتالله سیدجواد خامنهای ارتباط داشتند، در مناسبتهایی چند روزی را در منزل ایشان مخفی میشدند. آن مرحوم میدانست اما واکنشی نشان نمیداد. حتی زمانی که او را به دلیل فعالیتهای مبارزاتی فرزندانش تحت فشار قرار دادند، اعتراضی نکرد.»
همه اینها نشان میدهد که آیتالله سیدجواد خامنهای نسبت به فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی، بیتفاوت نبود و حتی از آنها اطلاعات و زمینههای ذهنی لازم را داشت.
آن مرحوم، پس از عمری زندگی توام با زهد، تقوا و پرهیزگاری، سرانجام در ۱۵ تیرماه سال ۱۳۶۵، به دیدار معبود شتافت و در حرم مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.
دیدگاه تان را بنویسید