ظرفیت حاشیهنشینها
اینکه چه حکمتی دارد که برخی سیاسیون در جبهه اصولگرایی آرام آرام به سمت اصلاحطلبی گرایش پیدا میکنند نمیدانیم اما آخر و عاقبت آنهایی که چنین کردهاند، روشن است.
روزنامه جهان صنعت نوشت: از مرحومهاشمی رفسنجانی گرفته تا علیاکبر ناطق نوری و علی لاریجانی. رسما خودشان را اصلاحطلب نمیدانند اما هر سه در مقاطعی چنان موضع گرفته و عمل کردند که بیش از چهرههای شاخص اصلاحطلبی به چشم سرمایه اجتماعی این جریان آمدند و محبوب شدند. از قحطالرجال جریان اصلاحات بوده یا هر چه، فرقی ندارد؛ نتیجه یکی است. اینکه کدام یک بیشتر و کدام یک کمتر محبوب اصلاحطلبان شدند هم فرقی ندارد زیرا هر سه مورد غضب جریان سیاسی متبوع خود قرار گرفتند و به حاشیه رانده شدند.
آیتاللههاشمی که دستش از دنیا کوتاه شده اما برخی تصور میکنند ناطقنوری و لاریجانی، حتی حسن روحانی که در انتخابات ۹۲ به همت و اعتبار همان آقایهاشمی نامزد اصلاحطلبان شد، این ظرفیت را دارند هم خودشان را از حاشیه به متن رسانند و هم جریان بحرانزده اصلاحات را یاری کنند. شاهد هم پیشنهادی است که اخیرا یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب مطرح کرده است. جهانبخش خانجانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی در مصاحبهای گفته بود، «در کشور میتواند اتاق فکری با حضور روحانی، لاریجانی، ناطق نوری و خاتمی برای برون رفت از مشکلات تشکیل شود و این کار برای مرتفع کردن مشکلات لازم است.»خانجانی این حرف را در مصاحبه با «ایلنا» گفته و این طور که به نظر میرسد این رسانه، به جد پیگیر تشکیل چنین اتاق فکری است. چنانکه امروز سراغ غلامرضا ظریفیان، دیگر فعال سیاسی اصلاحطلب رفته و از او هم در خصوص احتمال تشکیل اتاق فکری با حضور حسن روحانی، علی لاریجانی و علیاکبر ناطقنوری میپرسد. ظریفیان اما به اندازه خانجانی به امکان بهرهگیری از ظرفیتهای این چهرههای به حاشیه رفته، خوشبین نیست. او میگوید:«عالم سیاست، عالم ممکنات است اما من چنین پیشبینی نمیکنم هرچند آقایان روحانی، لاریجانی و ناطق نوری کسانی هستند که با تجربه بسیار با واقعیتهای کشور آشنایی دارند و هر یک سرمایهای برای کشور هستند. این سرمایه اجتماعی میتواند در بزنگاههای کشور چه به شکل انفرادی و یا حزبی و چه عقل جمعی در کنار یکدیگر قرار بگیرد و به حل مشکلات کشور کمک کند.»ظریفیان قرار گرفتن در «بزنگاه» را شرط امکان شکلگیری چنین ائتلاف یا اتاق فکری میداند اما این نگاه هم زیادی خوشبینانه به نظر میرسد. آنچه در جریان انتخابات ریاستجمهوری اخیر گذشت نیز مصداق این مدعا است. دغدغه مشارکت جدی بود و دیدیم که همه توجهها در همه سطوح به میزان رایدهندگان است اما تایید صلاحیت نیروهایی که میتوانستند و ظرفیت داشتند، گروههایی از مردم را پای صندوق رای آورند، در دستور کار قرار نگرفت. از طرف دیگر وجود این بحران یاس نشسته بر دل برخی از به حاشیهنشینان از جمله ناطقنوری نزدود و دیدیم که غیر از رای دادن کنش سیاسی جدی نداشتند. بگذریم از اینکه آقایان اصلاحطلب در فهرست اعضا اتاق فکر مورد نظر خود به روسای جمهوری سابق اشاره میکنند که یکی از آنان به واسطه عملکرد هشت ساله خود حسابی از چشم مردم افتاده و دیگر اجازه قرار گرفتن مقابل چشم مردم را ندارد چون ممنوع التصویر است!
دیدگاه تان را بنویسید