نگاه تحلیلگر/ گفتوگوی «نامهنیوز» با محمود میرلوحی
احمدینژاد محصول نادیدهگرفتن تحزب در کشور است
محمود میرلوحی گفت: امیدوارم رئیسی ضرورت گسترش فضای حزبی در کشور را دریابد.
گروه سیاست نامهنیوز: کارکرد احزاب هنوز در ایران عقیم است و هیچ حزبی را نمیتوان مثال زد که به معنای واقعی کلمه از پس انجام وظایف حزبی برآمده باشد؛ البته این شرایط صرفا به خود احزاب بازنمیگردد، بلکه احزاب در ایران نه از نظر قانونی و از نه از حیث مناسبات سیاسی قدرت لازم برای اثربخشیِ تعیینکننده در عالم سیاست ایران را ندارند.
محمود میرلوحی درباره ریشههای تحزب در جهان به «نامهنیوز» گفت: «سیر تحول دموکراسیخواهی در کشورهای مختلف به وضوح قابل مشاهده است. در قرن اخیر شاهد آن بودهایم که این تکامل خاصه در حوزه انتخابات و احزاب چشمگیر بوده است. مثلا در اروپا و مشخصا در سوئیس زنان تا سال 1975 حق رأی نداشتند اما به تدریج این پازل تکمیل شد و نظریه هر شهرون یک رأی جای خود را در نظامهای سیاسی باز کرد. بعد از آن بحث دموکراسی مستقیم و نمایندگی به وجود آمد. در اوایل قرن بیستم کمونیستها میگفتند که ما نمایندگی همه مردم را خواهیم داشت اما در عمل دیده شد که صرفا به دهقانها توجه میشد و یک معنای جدید به نام دیکتاتوری اکثریت پدید آمد. با این شرایط باید نمایندگی به صورت ساختارمند شکل میگرفت».
او ادامه داد: «برای ساختارمند کردن نمایندگی احزاب شکل گرفتند و بسیاری دریافتند که هر شهروند یک رأی خواه در حوزه سیاسی یا حوزههایی مثل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مطالبات در حد شعار باقی میمانند و ضرورت دارد که احزاب و انجیاوها این مطالبات را سازماندهی کنند؛ لذا در اروپا بسیاری از شهروندان به احزاب پیوستند و دیگر بسیاری علاوه بر شناسنامه فردیشان، یک شناسنامه سیاسی که عضویت آنها در یکی از احزاب را معرفی میکرد، داشتند. به تازگی هم شناسنامهای تنظیم میشود که عضویت فرد در انجیاوها را مشخص میکند زیرا ممکن است فردی علاوه به فعالیت سیاسی نداشته باشد اما بخواهد در فعالیتی فرهنگی، اجتماعی یا امدادی حضور داشته باشد. اسپانیا مثال خوبی برای این موضوع است زیرا در این کشور تقریبا تمام مردم حداقل در یک یا دو انجمن عضو هستند».
این فعال سیاسی درباره وضعیت تحزب در ایران بیان کرد: «متأسفانه هیچگاه در ایران به مقوله تحزب توجه ویژه نشده است. عملا احزاب در ایران در انتخابات نقشی ندارند و گرچه در قانون اساسی مجوز تأسیس احزاب داده شده است اما در عمل نقش آنها در قدرت سیاسی تعریف نشده است. نگاه رایج در عالم سیاستِ ایران هم به احزاب مثبت نیست و احزاب برای این گزاره که میخواهند قدرت سیاسی را در اختیار بگیرند، مذمت میشوند یا مثلا هر رئیسجمهوری وقتی که میآی میگوید من وابستگی حزبی ندارم. این شرایط نشان میدهد اساسا به ساختار حزبی توجه لازم نشده است. حالا وقتی ما با انتخاباتی مواجهیم که احزاب در آن هیچ جایگاهی ندارند، افرادی بیشناسنامه سیاسی روی کار میآیند؛ برای مثال فردی مانند احمدینژاد محصول نادیدهگرفتن تحزب در ایران است».
او درباره وضعیت جبهههای سیاسی در ایران هم مطرح کرد: «در کشورهای توسعهیافته احزاب با هم ائتلاف میکنند و معمولا میبینیم که دو یا سه ائتلاف فراگیر به وجود میآید. چون در ایران اساسا سیاستورزی نوین به رسمیت شناخته نمیشود نه کارکرد حزبی دقیقی داریم و نه دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب در شرایطی برابر با هم رقابت میکنند. یعنی ساختار تحمل همین جبههگرایی به جای حزبگرایی را هم ندارد و میبینیم که نهاد نظارتی عملا یک جبهه سیاسی را با تکیه بر ردصلاحیتها از رقابت برای به دستگیری قدرت سیاسی حذف میکند».
میرلوحی در پایان گفت: «ما در دوره آقای احمدینژاد هم شاهد یکدستشدن قوا و نهادها بودیم. در آن زمان یکدستشدن سیستم پیامدهای منفی زیادی داشت. حالا بار دیگر همه نهادها یکدست شدهاند و این خطر وجود دارد که باز هم شاهد دورانی مانند احمدینژاد باشیم؛ بنابراین امیدوارم مسئولان کنونی از شرایط حاکم بر کشور در دوران احمدینژاد عبرت بگیرند و سعی کنند شرایطی را فراهم نکنند که بازهم شاهد مسائلی مانند آن دوران باشیم و پیشنهادم به آقای رئیسی این است که ضرورت توجه به احزاب را دریابد و سعی کند تحزب در کشور را گسترش دهد».
دیدگاه تان را بنویسید