کد خبر: 646722
تاریخ انتشار :

چرا تهران یکباره مخالف پوتین شد؟

جلال جلالی زاده در گفت و گو با دیپلماسی تصریح کرد که به دلیل عدم توازن در سیاست خارجی و نبود استقلال دیپلماتیک متاسفانه طیفی از سیاسیون، جامعه رسانه‌ای و ... خود را در جبهه روسیه و چین برای تقابل با آمریکا قرار داده اند. در صورتی که استقلال و عزت ایران، نه در همراهی و وابستگی محض به آمریکاست، نه روسیه، نه چین و نه هیچ کشور دیگری.

چرا تهران یکباره مخالف پوتین شد؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

در شرایط کنونی شاهد فضای دوقطبی سیاسی هستیم که در مسائل مختلف تعمیم و تسری پیدا کرده است؛ دو قطبی که از مسائل دیپلماتیک گرفته تا مسائل اجتماعی، فرهنگی و ... را شامل می شود. در این بین دیپلماسی ایرانی برای بررسی دلایل شکل گیری، تداوم و تشدید این فضای دو قطبی، گفت وگویی را با جلال جلالی زاده، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره ششم، عضو مرکزی حزب اتحاد ملت، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی پی گرفته است. در این گپ و گفت سعی شده واکاوی دقیق تری از تاثیرات این دو قطبی بر فضای سیاست داخلی و خارجی کشور به دست آید که در ادامه از نظر می گذرانید:

اگر چه همواره طی سال های اخیر شاهد یک فضای دو قطبی در جامعه بین دولت و حاکمیت با ملت بوده‌ایم، اما به نظر می رسد با آغاز به کار دولت سیزدهم شاهد اوج گیری این فضای دو قطبی داخلی در مسائل گوناگون هستیم، از سیاست خارجی ایران با محوریت ضرورت احیای برجام برای بهبود وضعیت معیشتی گرفته تا نفوذ منطقه ای، تلاش برای محدود سازی اینترنت، ذیل عنوان طرح صیانت و ...؛ در این بین با آغاز تجاوز روسیه به خاک اوکراین فضای دوقطبی دیگری در کشور شکل گرفت که در یک سو حاکمیت و دولت به دنبال حمایت از روسیه و تطهیر چهره پوتین در این لشکرکشی بودند، اما در مقابل جامعه و ملت، ضمن انتقاد به نگاه های روسوفیلی موجود در ساختار سیاسی کشور، مخالفت خود را با تجاوز پوتین به خاک اوکراین بیان داشتند حتی کار به جایی رسید که بخشی از جامعه مدنی در مقابل سفارت روسیه در تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند که با واکنش تند رو به رو شد. حال به باور شما اساساً دلیل یا دلایل شکل‌گیری این فضای دو قطبی در کشور چیست؟ چرا همواره باید دولت و حاکمیت در یک طرف باشند و ملت و جامعه در طرف مقابل؟

ابتدا به ساکن باید عنوان کرد که این فضای دو قطبی که شما به آن اشاره کردید تنها مختص به جامعه ایران نیست، بلکه در همه کشورها حتی کشورهای دموکراتیک هم فضای دو قطبی در خصوص مسائل مختلف با شدت و ضعف وجود دارد. لذا نباید این فضای دو قطبی را تنها مختص به جامعه ایران تصور کرد. به هر حال، هم مردم، هم احزاب، هم شخصیت های سیاسی، هم دولت، مجلس و ... در همه کشورها بر اساس نگاه سیاسی خود تحلیل های متفاوت، متعدد و حتی متضادی را نسبت به همدیگر مطرح می‌کنند. بنابراین پدید آمدن یک فضای دو قطبی یا حتی فضای چند قطبی در جوامع امری طبیعی است و اتفاقا این فضای دو قطبی می‌تواند به عنوان یک موتور محرکه برای پویایی سیاسی و اجتماعی آن جامعه عمل کند. 

چطور؟

چون فضای دو قطبی یا چند قطبی در بستر شرایط دموکراتیک که در آن گفتمان چندصدایی به خوبی درک و فهم شده است می ‌تواند به تضارب آراء، تقویت گفتمان انتقادی از یکدیگر و ... ختم شود. در نتیجه شکل گیری این فضا می توان شاهد یک پویایی و نشاط سیاسی - اجتماعی بود که در نهایت به بلوغ جامعه و از همه مهمتر ساختار سیاسی آن کشور کمک می کند.

اما جناب جلال‌زاده به نظر می‌رسد در کشور ایران همواره این فضای دو قطبی یک روند و پروسه ثابت را طی کرده است. چون در خصوص همه مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ...، همواره حاکمیت و دولت در ادوار مختلف در یک طرف قرار داشتند و جامعه و ملت در طرف مقابل؛ یعنی اینگونه نبوده که این فضای دو قطبی یا چند قطبی بین جامعه و ساختار سیاسی در ایران حرکتی چرخشی و دَوَرانی را داشته باشد. پس فضای دو قبطی مدنظر شما در جوامع دموکراتیک با فضای دو قطبی موجود در ایران به شدت متفاوت است. آن دو قطبی در جوامع دموکراتیک می‌تواند پویایی و نشاط سیاسی - اجتماعی و در نهایت بلوغ جامعه و ساختار سیاسی را به دنبال داشته باشد، اما به نظر می‌رسد در ایران این دوقطبی موجود فقط به انسداد سیاسی-اجتماعی منجر شده و خواهد شد. آیا حضرتعالی به این نکته اذعان دارید؟ در صورت پاسخ مثبت تفاوت این فضای دو قطبی کشورهای دموکراتیک با ایران چیست؟

بله من هم موافق و معترف به تفاوت جدی بین فضای دو قطبی کشورهای دموکراتیک با ایران بوده و هستم. اتفاقا در ادامه میخواستم به همین تفاوت و دلایل وجود آن بپردازم که چرا علیرغم وجود فضای دو قطبی یا چند قطبی در جوامع مختلف به خصوص جوامع دموکراتیک و مثبت ارزیابی شدن این فضای دو قطبی و چند قطبی برای پویایی اجتماعی و سیاسی آن جوامع، این فضای دو قطبی در کشور ما به عنوان یک پارامتر منفی برای انسداد سیاسی و اجتماعی جامعه ایران عمل می‌کند. واقعیت امر آن است که فضای دو قطبی یا چند قطبی در داخل ایران متاثر از چرخه معیوب دموکراسی است. یعنی جمهوری اسلامی ایران هنوز فهم درست، عمیق و واقع بینانه ای از گفتمان دموکراسی پیدا نکرده است. به همین دلیل توجه لازم و جدی به آراء و نظرات مردم و ملت ندارد. به تبع این نکته رفته‌رفته شاهد ایجاد یک شکاف بین ساختار سیاسی و جامعه خواهیم بود و در نهایت این شکاف سیاسی می تواند فضای دوقطبی را شکل دهد. به واقع نمی توان با هر ابزار و اهرمی مردم و جامعه را وادار کرد که یک نگاه و طرز فکر واحد در خصوص همه مسائل داشته باشد. لذا به هر میزان که این فضای دوقطبی بین ساختار سیاسی و ملت در مسائل مختلف از مسائل سیاسی و دیپلماتیک گرفته تا اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، فرهنگی و ... تشدید پیدا کند مویدی بر این است که گسل مذکور در حال رشد و تقویت است تا جایی که دیگر این گسل به هیچ طریقی پرنخواهد شد، مگر با کنار رفتن آن ساختار معیوب سیاسی، چون جامعه و ملت در هر شرایطی حذف شدنی نیست.

از همین رهیافت و منظری که عنوان داشتید گذری به برخی از مسائل سیاسی، اجتماعی و دیپلماتیک کشور داشته باشیم که فضای دو قطبی موجود را شکل داده است. به آخرین مورد یعنی اقدام پوتین برای تجاوز به خاک اوکراین بپردازیم. در این رابطه بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران، ناظران امر و جامعه در داخل کشور انتقادات گسترده و جدی نسبت به موضع گیری دیپلماتیک تهران در حمایت از روسیه و تطهیر چهره پوتین در این تجاوز داشتند. از شخص رئیس جمهور گرفته تا وزیر امور خارجه، سخنگوی دستگاه سیاست خارجی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، سفرای ایران در اوکراین و روسیه و ...؛ به باور شما اساساً وجود این فضای دو قطبی و انتقادات در قبال موضع گیری دیپلماتیک جمهوری اسلامی می‌تواند تاثیری بر سیاست خارجی ایران داشته باشد؟

این سوال شما داری چند بُعد است که باید تک به تک مورد ارزیابی قرار گیرد. اول اینکه فضای دو قطبی موجود در قبال جنگ اوکراین نشان داد که جامعه و ملت ایران به یک هوشمندی، درک و بینش درستی از مسائل سیاست خارجی رسیده‌اند. به هر حال در هشت سال دولت روحانی و قبل تر از آن عملکرد فاجعه بار دولت احمدی‌نژاد به خصوص در مسائل دیپلماتیک، سیاست خارجی و در کل تحولات نظام بین الملل به شدت مورد توجه جامعه قرار گرفت. چون تحولات این حوزه تاثیر ملموس و جدی بر وضعیت مردم ایران به ویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی داشته و دارد. به همین دلیل در سال های اخیر سیاست خارجی و تحولات نظام بین الملل بخش عمده‌ای از جریان رسانه‌ای و سیاسی داخلی را تحت تاثیر قرار داده است، چرا که مورد توجه مردم است. بنابراین قطعاً جامعه در قبال اتفاق مهمی مانند حمله ارتش روسیه به اوکراین نمی‌تواند ساکت بماند، بلکه باید نگاه، تحلیل و ارزیابی خود را در این خصوص بیان کند. اتفاقاً فضای مجازی مهمترین و بهترین ابزار برای بیان آراء و نظرات در این خصوص است. از طرف دیگر انتقادات موجود به موضع گیری دیپلماتیک دولت سیزدهم را باید درست و بجا دانست، چون زمانی که رئیسی در گفت وگوی تلفنی با پوتین به حمایت تلویحی از روسیه در این تجاوز پرداخت علاوه بر جمهوری اسلامی باعث شد که چهره مردم ایران هم نزد افکار عمومی جهانی مخدوش شود. حمایت از متجاوز در هیچ شرایطی، نه می تواند منافعی برای ما داشته باشد و نه اساسا در راستای فرهنگ انسان دوستی و صلح باوری ملت ایران قرار دارد. به خصوص آنکه روسیه در طول تاریخ به کررات نشان داده است که همسایه و متحد خوبی برای ایران نیست. به هر حال تلاش های روسیه در طول تاریخ برای تجزیه ایران و جدا کردن کشورهایی چون آذربایجان، ترکمنستان، تاجیکستان و ... باعث شده است که ایران دچار چندپارگی فرهنگی شود. در صورتی که اگر این کشورها کماکان جزو خاک ایران بودند نفوذ ما تا آسیای میانه و عمق قفقاز ادامه پیدا می کرد. از طرف دیگر این نفوذ سرزمینی و ژئوپلیتیک در کنار بالا رفتن جمعیت می توانست پارامترهای مهمی در تقویت موقعیت دیپلماتیک و ژئواستراتژیک ایران شود. یعنی ایران تنها کشوری محدود در خاورمیانه نبود، بلکه عمق سرزمین های ما از یک طرف در خاورمیانه در طرف دیگر تا آسیای میانه و از طرف دیگر تا عمق قفقاز کشیده می‌شد. حال شما تصور کنید که آن ایران با ایران کنونی چقدر متفاوت بود. این نتیجه تلاش های روسیه برای تجزیه کردن ایران در طول تاریخ بوده است. البته که نمی‌توان وقایع تاریخی را مبنای طراحی یک سیاست خارجی قرارداد، بلکه باید بر اساس شرایط کنونی و به خصوص توجه به منافع ملی باید یک دیپلماسی دقیق، هوشمند و منعطفی در دستور کار قرار گیرد. از این منظر همان گونه که قبلا هم اشاره کردم به هیچ عنوان گفت وگوی تلفنی رئیسی با پوتین، نه نشان از یک سیاست خارجی هوشمند داشت و نه منافعی برای ما به دنبال دارد. اتفاق به همین دلیل بود که شاهد تغییر موضع دیپلماتیک رئیس جمهور بودیم.

آیا این تغییر موضع دیپلماتیک رئیسی متاثر از فضای سنگین جهان علیه روسیه و شخص پوتین بود یا انتقادات داخلی؟

به باور من هر دو مسئله در یک همپوشانی توانستند یک سینرژی جدی را ایجاد کنند که نهایتاً باعث تغییر موضع گیری دیپلماتیک رئیس جمهور شد. یعنی هم فضای سنگین جامعه جهانی علیه پوتین و روسیه در قبال تجاوز به اوکراین و هم انتقادات گسترده داخلی نسبت به این موضع گیری رئیسی در حمایت از رئیس جمهور روسیه باعث شد تا رئیس دولت سیزدهم متوجه اشتباه خود بشود. یعنی رئیسی به این درک رسید که نباید در چنین موقعیت های حساسی که شاهد تجاوز آشکار یک کشور به خاک دیگر کشورها هستیم به شکل علنی از طرف متجاوز حمایت دیپلماتیک کرد. چون تبعات سیاسی، دیپلماتیک و ... را متوجه کشور می کند. به هر حال شما شاهد بودید که جوزف بورل ، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا صراحتا عنوان داشت که این اتحادیه هر کشوری را که بخواهد حمایتی از تجاوز روسیه و شخص پوتین به اوکراین داشته باشد مورد تحریم قرار خواهد داد کما اینکه اکنون بلاروس شاهد اعمال این تحریم هاست. بنابراین ایران که طی سال های اخیر تحت تاثیر شدیدترین تحریم های ایالات متحده، ذیل سیاست فشار حداکثری آمریکاست نباید شرایطی را برای خود رقم بزند که تحریم‌های مضاعفی از سوی اتحادیه اروپا، سازمان ملل و ... برای کشور شکل بگیرد. البته این موضع گیری نه چندان مثبت از شخص رئیسی بعید نبود. چرا که وی اشرافی به مسایل دیپلماتیک ندارد. اتفاقاً انتقاد مذکور از همان زمان انتخاب وی بارها از سوی کارشناسان و ناظران امر مطرح بود که عدم اشراف و نداشتن شناخت کافی رئیسی به حوزه حساس سیاست خارجی  می‌تواند مشکلاتی را برای کشور رقم بزند. این مهم در سخنرانی های رئیسی در مجامع بین المللی به وضوح دیده می شود. رئیس جمهور به دلیل نداشتن سواد و شناخت لازم از حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی حتی نمی‌تواند سخنرانی‌های خود را از روی متن نوشته شده به درستی بیان کند. 

با این وجود جناب جلال زاده به نظر می رسد که ریشه موضع گیری دیپلماتیک رئیسی را باید در یک پارامتر راهبردی تری جستجو کرد و آن اتکای جمهوری اسلامی ایران به کشورهایی مانند روسیه و چین ذیل راهبرد نگاه به شرق است. لذا به دلیل وابستگی تهران به روسیه و چین امکان موضع‌گیری دیپلماتیک مستقلی در جنگ اوکراین یا تحولات تایوان، هنگ کنگ، وضعیت فاجعه بار حقوق بشر مسلمانان در سین کیانگ و نظایر آنها وجود ندارد. چون در صورت اتخاذ چنین مواضع دیپلماتیکی شاهد تبعات مخرب آن بر مناسبات تهران با مسکو و پکن خواهیم بود. از این منظر به واقع دولت رئیسی چاره ای جز حمایت از پوتین را داشت؟

به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. ببینید عملکرد سیاست خارجی ما در سال های اخیر باعث شده است که اکنون جمهوری اسلامی با دست خود محدودیت هایی را برای کشور ایجاد کند. همین محدودیت ها هزینه‌هایی را هم برای ما به دنبال خواهد داشت، از هزینه های سیاسی و دیپلماتیک گرفته تا اقتصادی و ...؛ متاسفانه به دلیل عملکرد برخی دولت ها به خصوص دولت احمدی‌نژاد در گرایش محض ایران به شرق، در حوزه دیپلماسی شرایطی رقم خورد که توازن و استقلال سیاسی ما در سایه شعار «نه شرقی، نه غربی» به عنوان کلان استراتژی انقلاب اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی کنار گذاشته شود. جالب آنجاست که محمود احمدی نژادی که خود مبدع سیاست وابستگی و سرسپردگی جمهوری اسلامی ایران به روسیه، چین کشورهای آمریکای لاتین و ... بوده است و کعبه آمال خود را کرملین می دید، اکنون در سایه تجاوز پوتین به اوکراین توئیتی در حمایت از مردم اکراین و توهین به پوتین بیان می کند. قطعاً احمدی‌نژاد نمی‌تواند با این دست اقدامات خود را تطهیر کند. چون شرایط کنونی در سیاست خارجی نتیجه آن عملکرد فاجعه بار دولت نهم و دهم است، چه در حوزه نگاه به شرق، چه در پرونده فعالیت‌های هسته‌ای و ...؛ بنابراین اگرچه رئیسی دست به اصلاح و تعدیل موضع گیری دیپلماتیک خود در حمایت از روسیه زد، اما به نظر می‌رسد بخشی از جریان سیاسی و رسانه‌های داخلی در کشور کماکان اعتقاد راسخی به پیگیری این نگاه در حمایت از روسیه و تطهیر چهره پوتین دارد. چون به دلیل عدم توازن در سیاست خارجی و نبود استقلال دیپلماتیک متاسفانه طیف از سیاسیون، جامعه رسانه‌ای و ... خود را در جبهه روسیه و چین برای تقابل با آمریکا قرار داده اند. در صورتی که استقلال و عزت ایران، نه در همراهی و وابستگی محض به آمریکاست، نه روسیه، نه چین و نه هیچ کشور دیگری. از این رو شاهد اتفاق جالبی در داخل کشور هستیم. یعنی ایجاد یک فضای دو قطبی در یک طیف سیاسی پیرامون موضوعی واحد. چون دولت رئیسی که به عنوان بخشی از همین طیف رادیکال و تندرو در داخل کشور شناخته می‌شود، هم به دلیل انتقادات داخلی و هم به دلیل هجمه سنگین نظام بین الملل و مخالفت های جهانی علیه روسیه و پوتین در تجاوز به اوکراین مجبور شده است که هم در سازمان ملل رای ممتنع خود را به قطعنامه این سازمان بدهد و هم در ادامه دستگاه سیاست خارجی دولت سیزدهم مواضع جدیدی اتخاذ کند، اما کماکان این طیف بر حمایت از پوتین در داخل کشور اصرار دارد. در این بین موضع‌گیری‌های وزارت امور خارجه مبنی بر بی طرفی ایران در این جنگ و همچنین اتخاذ مواضعی مبنی بر آمادگی ایران برای کمک به مردم اوکراین در گفت و گوی تلفنی حسین امیرعبداللهیان با پیتر مائورر، رییس کمیته بین المللی صلیب سرخ برای اعلام آمادگی ایران به منظور کمک به آسیب دیدگان جنگ اوکراین نشان می دهد که دیپلماسی دولت در قبال تجاوز اوکراین دست به چرخش موضع زده است. 

اما ایران در یک فضای واقع بینانه می تواند برای کمک به آوارگان و آسیب دیدگان جنگ اوکراین اقدامی انجام دهد؟ اساساً به دلیل سایه سنگین روسیه بر سیاست خارجی ایران امکان تحقق این موضع گیری وزیر امور خارجه دولت سیزدهم وجود خواهد داشت؟

مهم نیست که تا چه اندازه می‌توان این موضع‌گیری را به واقعیت نزدیک کرد، مهم آن است که در فضای دیپلماسی فعلی که افکار عمومی و رسانه‌های جهان روی موضع گیری دولت ها و کشورها در قبال تجاوز روسیه و پوتین به اوکراین توجه و حساسیت جدی دارد ایران چه سخنانی را با چه ادبیاتی به کار ببرد. لذا نفس اعلام آمادگی ایران برای کمک به آوارگان و آسیب دیدگان جنگ اوکراین کاملا مثبت است.

با اینکه فضای دوقطبی داخلی در قبال موضع گیری دولت رئیسی پیرامون تجاوز روسیه به اوکراین با اصلاح و تعدیل نگاه دولت همراه بود، اما به نظر می رسد فضای دو قطبی کشور در مسائل دیگری مانند طرح صیانت کماکان ادامه دارد و حتی امکان تشدید این فضای دوقطبی وجود دارد. چون علی رغم مخالفت های گسترده داخلی و حتی انتقادات دولت و بخشی از مجلس یازدهم کماکان تلاش برای تصویب این طرح با قوت بیشتری ادامه دارد. در این بین علاوه بر منافع اقتصادی و تجاری آن برای افرادی مشخصی برای پیشبرد و تصویب طرح صیانت شاهد هستیم که برخی نمایندگان علاوه بر دادن وجهه حاکمیتی برای قطعی کردن طرح مذکور، عملاً دست توهین آشکار هم می زنند و مخالفان و منتقدات طرح صیانت را گرگ های مجازی و سگ‌های قلاده بلند می نامند. اساسا تداوم و تشدید این فضای دوقطبی می تواند به کنار گذاشتن این طرح منجر شود؟

هم بله و هم خیر. بله به شرط آنکه جامعه در یک نگاه واحد و اتحاد مدنی شرایطی را برای افراد پشت پرده این طرح به وجود آورد که هزینه های تصویب و اجرایی کردن آن را به مراتب بیشتر از سود آن بکند. از این منظر احتمالاً می توان شاهد آن بود که این طرح از دستور کار خارج شود. حتی اگر در نهایت این طرح تصویب شود، در مرحله اجرا می‌توان در قالب نافرمانی مدنی و اجتماعی از تمکین به آن خودداری کرد. چون قطعاً محدود کردن اینترنت با هر نگاهی نمی تواند اقدامی مثبت ارزیابی شود. حتی به باور علمای دینی این اقدام ضدارزش است. مضافا اگر شما به دهه‌های گذاشته نگاه کنید می‌بینید که در خصوص ماهواره و دیگر تکنولوژی ها نیز علیرغم بسیاری از محدودیت ها نهایتاً این نافرمانی مدنی و تمایل گسترده جامعه برای استفاده از تکنولوژی های به روز سبب شد که ساختار سیاسی عقب نشینی کند. لذا اگر چه به نظر می رسد عده قلیلی که پشت این طرح قرار دارند یا به دلیل منافع سیاسی و یا مطامع اقتصادی، سعی دارند طرح مذکور را به هر طریق ممکن، چه با دادن وجهه حکومتی، توهین به مردم، ایستادن در مقابل انتقادات گسترده داخلی و ... پیش ببرند، اما فضای برای این منظور چندان فراهم نیست. ضمنا علاوه بر فضای انتقادی جامعه این طرح با مخالفت هیئت‌رئیسه مجلس یازدهم و بخش عمده ای از نمایندگان رو به رو است.

حضرتعالی نماینده یکی از مهمترین یا مهمترین دوره مجلس تاریخ جمهوری اسلامی ایران یعنی مجلس ششم هستید. به باور شما چرا در فضای دوقطبی کنونی که مردم از خود خویشتنداری اجتماعی و مدنی نشان می دهند این نمایندگان هستند که با این توهین ها و الفاظ به دنبال تشدید فضای دو قطبی هستند؟

چون همان گونه که در سوال نخست اشاره کردم زمانی که در یک کشور چرخه دموکراسی معیوب باشد قطعاً ساختار سیاسی توجه کمتری به آراء و نظرات جامعه و ملت در خصوص مسائل مختلف خواهد داشت. به خصوص نمایندگان مجلس یازدهم که به دلیل نظارت استصوابی شورای نگهبان و با حداقل ممکن رای پا به بهارستان گذاشته اند قطعاً در کمترین تماس ممکن با جامعه و افکار عمومی قرار دارند. در چنین شرایطی کاملا بدیهی است نماینده مجلس مخالفان طرح صیانت را گرگ های مجازی و سگ های قلاده بلند بنامد. در صورتی که همین نماینده اگر به آمارهای موجود در خصوص مخالفت با این طرح توجه کند نزدیک به ۷۳ درصد جامعه ایران مخالف تصویب چنین طرحی است. در این صورت دو سوم ملت ایران مصداق این توهین هستند. این نماینده کافی است که به حوزه انتخابی خود رجوع کند و نظر مردم حوزه انتخابی خود را جویا شود تا ببیند باور و رای مردم نسبت به این طرح چیست. اما چرا در چنین فضایی که جامعه مدنی ایران از خود خویشتنداری نشان می‌دهند شاهد چنین توهین‌هایی و الفاظی، آن هم از سوی نمایندگان مجلس که به اصطلاح عصاره فضائل ملتند هستیم فقط به دلیل آن است که قطعاً در یک فضای دو قطبی یا چند قطبی تصویب این طرح راحت تر خواهد بود. شما به مجلس ششم اشاره کردید. اتفاقاً به نظر من مجلس اول و مجلس ششم جزو مهمترین ادوار مجلس جمهوری اسلامی ایران بودند که سبب شد جامعه جهانی اعتبار ویژه ای برای جمهوری اسلامی ایران قائل شود. چون این دو دور مجلس به خصوص مجلس ششم در سایه حداقل های دموکراسی جامعه ایران توانست طیف متنوعی از جریان‌های سیاسی را وارد پارلمان کند. اتفاقاً در چنین شرایطی بود که ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان سعودی از آقای کروبی به عنوان رئیس مجلس ششم دعوت رسمی به عمل آورد. در نتیجه این دعوت رسمی هم آقای کروبی حدود ۸۳ نفر از نمایندگان مجلس ششم، وزرای دولت وقت و برخی از سیاسیون را به عربستان برد که من هم در این سفر حضور داشتم و با پادشاه عربستان گفت وگو داشتیم. در این سفر احترام شایسته دیپلماتیک از طرف عربستان برای هیئت ایرانی بودیم. لذا زمانی که یک مجلس مقتدر به واسطه رای قاطع مردم روی کار بیاید قطعاً یک احترام منطقه و جهانی را هم به دنبال خواهد داشت و با این وزن بالای سیاسی در داخل و منطقه به راحتی می تواند طرح‌هایی را که به نفع جامعه است در دستور کار قرار دهد. اما در یک وضعیت کامل عکس زمانی که مجلس حداقلی روی کار بیاید بی شک، نه توان سیاسی داخلی و نه قدرت دیپلماتیک لازم پارلمانی را در منطقه و جهان ندارد. به همین دلیل است که شاهد یک گسل بین مجلس یازدهم با جامعه هستیم.

آیا به همین دلیل بود که شاهد واکنش سرد پوتین در سفر محمدباقر قالیباف به روسیه بودیم تا جایی که رئیس جمهور این کشور حاضر به دیدار با رئیس مجلس ایران نشد و در کنار آن استقبال سرد کرملین از رئیسی را هم به نظار نشستیم؟

قطعاً چنین است. همان گونه که جامعه داخلی ایران با حساسیت بالایی  تحولات حوزه سیاست خارجی را دنبال می کند. کشورهای منطقه و جهان هم با تمرکز و حساسیت به مراتب جدی تری تحولات سیاسی ایران پی می گیرند. لذا وقتی که رئیس جمهور و مجلس از پشتوانه رای لازم برخوردار نباشد قطعاً بر وزن دیپلماتیک وی اثر مخرب دارد. اتفاقاً به همین دلیل بود که پوتین به عنوان دوست و متحد ایران دیدار مستقیم با رئیس مجلس یازدهم را نپذیرفت و از آن طرف استقبال سردی از رئیس‌جمهور ایران داشت. در این خصوص اگر چه بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان در سفر رئیسی به روسیه و دیدار وی با همتای روسش دلایل مختلفی را برای این استقبال سرد مطرح کردند، از اینکه رئیس جمهور ایران نفر اول کشور نیست تا مسائل دیگر، اما به نظر من یکی از مهمترین نکاتی که باعث سردی برخورد پوتین شد به شرایط سیاسی باز می گشت که در سایه آن رئیسی به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد. پیرو این نکته اگر یک رئیس جمهور از پشتوانه رای بالا و حمایت گسترده جامعه خود برخوردار باشد به همان میزان از احترام دیپلماتیک و وزن و نفوذ بالا در سیاست خارجی هم برخوردار خواهد شد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها