تمایل تدریجی اصلاحطلبان به عبور از خاتمی
اصلاحطلبان یکبهیک به این نتیجه میرسند که دیگر خاتمی از کارکرد پیشین خود برای لیدری اصلاحات افتاده است که آخرینش محمد هاشمی است که میگوید وقت تغییر لیدر اصلاحات فرارسیده است.
سایت فردا نوشت: شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم اصلاحطلبان بدترین شرایط خود را سپری میکنند؛ هم از نظر حضور آنها در سیاست رسمی و هم اقبال عمومی. در سالهای اخیر و مشخصا در دو انتخابات ریاستجمهوری 1400 و مجلس98 اصلاحطلبان نتوانستند آنطور که باید و شاید ظهور و بروزی داشته باشند زیرا هرچه تلاش کردند قادر به منسجمکردن سرمایه اجتماعی خود نبودند. در این بین اصلاحطلبان دست به انتقادهای درونجناحی زدند و از سوی برخی طیفها یکی از مشکلات سازوکار لیدری در این جریان معرفی شد؛ به بیان دیگر نوک پیکان به سمت سید محمد خاتمی رفت که او نمیتواند وظایف سازمانی لیدری را به درستی و به طور کامل انجام دهد؛ هر چند این موضوع پیشتر از سوی حزب کارگزاران سازندگی مطرح میشد اما این نقد از سوی دیگر اصلاحطلبان هم مطرح شد تا جایی که گویا این صداها به گوش خود خاتمی هم رسیده است؛ چنانکه چندی پیش برادر او یعنی رضا خاتمی گفت که خاتمی میخواهد اعلام بازنشستگی از لیدری اصلاحات کند اما این سخن از سوی طرفداران او رد شد و هرکدام به نوعی کوشیدند نشان دهند که خاتمی هنوز لیدر اصلاحات است و اگر لیدری او سازمانیافته نباشد، معنوی خواهد بود. در کنار این سخنان برخی دیگر به این موضوع اشاره میکردند که لیدری معنوی دردی از دردهای انبوه اصلاحطلبان را دوا نمیکند و ضروری است که تکلیف رهبری در این جبهه مشخص شود.
چند روز پیش هم محمد هاشمی رفسنجانی گرچه هیچ وقت موضعی تند علیه خاتمی نداشته اما او نیز گفته است که زمان کنارهگیری خاتمی فرارسیده است. او درباره این موضوع گفته است: «من خیلی بحثهای سیاسی در شبکههای اجتماعی را دنبال نمیکنم اما فکر میکنم زمان تغییرات است اما تا زمانی که جانشین خاتمی مشخص نشده است، در موضوع کنار رفتن او باید تردید کرد. من مصداقی صحبت نمیکنم؛ اما تندرویها را باید کنار گذاشت. از سویی مسئله مهمتر در هر دو جناح ضریب نفوذ است؛ باید دید امروز ضریب نفوذ خاتمی چقدر و ضریب نفوذ ناطق نوری چه میزان است؛ من امروز این ارزیابیها را ندارم. بههرحال آنها باید از مردم رأی بگیرند».
البته تغییر و تحولات در حوزه لیدری اصلاحات احتمالا بیچالش هم نباشد زیرا اصلاحطلبان پیش از این میخواستند نقش لیدری را بر دوش نهادی با عنوان «پارلمان اصلاحات» محول کنند؛ به این صورت که همه احزاب اصلاحطلب بتوانند در هر موضوعی چه موضوعات سیاسی-اجتماعی-اقتصادی روز و چه موضوع انتخابات حق رأی داشته باشند و به نوعی یک لیدری جمعی بر جریان اصلاحات حاکم شود اما این موضوع در سال97 در نقطه خفه شد زیرا سهمخواهی برخی احزاب و گفتن اینکه برخی احزاب باید حق رأی بیشتری داشته باشند حتی کار را به نوشتن اساسنامه نیز نرساند چه رسد به تشکیل آن. بعد از آن هم اختلاف نظرهای اصلاحطلبان هم در شورای عالی سیاستگذاری و هم در نهاد اجماعساز(جبهه اصلاحات ایران) به روشنی حکایت از سخت بودن وحدت در میان اصلاحطلبان داشت؛ چه آنکه حتی برخی مانند حجاریان و همفکران خارج از مجموعههای رسمی و احزاب اصلاحطلب برخی طیفها را خطدهی میکنند؛ بنابراین گرچه اصلاحطلبان میدانند که خاتمی دیگر نمیتواند به شیوه سابق لیدر اصلاحات باقی بماند اما یافتن جایگزین او چه شخص حقیقی و چه حقوقی کاری سخت به نظر میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید