کد خبر: 652615
تاریخ انتشار :

مسعود خدابنده

رمزگشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی

سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضدامپریالیستی شکل گرفت، امروز دیدار با رئیس سابق سازمان سیا را جشن می‌گیرد. چرا؟ چون سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مسعود رجوی بهای آزادی و استقلال را نپرداخت؛ چون پایه‌های عقیدتی و استراتژیک سازمان سست بود. فرقه رجوی، به امید پیروزی زودرس، خود را در اختیار قدرت‌های بیگانه قرار داد و خواسته یا ناخواسته وارد دستگاه استحاله کننده همان امپریالیسمی شد که روزی مدعی مبارزه با آن بود.

رمزگشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مسعود خدابنده عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق و مسئول اسبق تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی در یادداشتی که بصورت اختصاصی در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی رمزگشایی کرده است.

این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

مایک پمپئو 26 اردیبهشت 1401در آلبانی به مقر مجاهدین خلق رفت و با مریم رجوی ملاقات کرد.

مایک پمپئو کیست؟

مایک پمپئو به عنوان یک فرد مطیع - و نه خیلی متفکر - مدتی ریاست سازمان سیا را بر عهده داشت. وی در زمان دولت قبلی نومحافظه‌کاران آمریکا به عنوان کسی که ثابت کرده صرفا دستورات را پیگیری می‌کند و نظر نمی‌دهد، توسط دونالد ترامپ (که شخصیت غیرمتعارف وی بر همگان عیان است) به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده منصوب شد. از مشهورترین سخنان این فرد که در آمریکا شهرت یافته این است که: «من رئیس سازمان سیا بودم. ما دروغ می‌گفتیم، فریب می‌دادیم و می‌دزدیدیم!»

پمپئو بعد از پایان دوران ترامپ به عنوان سخنران و تبلیغاتچی در آژانسی ثبت نام کرده و در ازای دریافت دستمزد، ملاقات و سخنرانی می‌کند. سایت این آژانس تبلیغاتی، دستمزد مایک پمپئو را صد هزار دلار اعلام کرده که البته می‌دانیم این اعداد واقعی نیستند و مثلا دستمزد جان بولتون برای سخنرانی در مراسم مجاهدین طبق برگه‌های مالیاتی چهل هزار دلار بوده است (وی برای دریافت  جایزه حامیان صهیون در اسرائیل مبلغ صد هزار دلار دریافت کرد که بالاترین رقم درآمد وی بوده است.) با توجه به شرایط زمانی و مکانی و رتبه این دو فرد، می‌شود گفت که دستمزد مایک پمپئو نمی‌تواند بیش از نصف جان بولتون (حدود بیست هزار دلار) باشد.

مریم قجر عضدانلو (رجوی) کیست؟

بدون این که بخواهیم وارد جزئیات تاریخچه سازمان مجاهدین خلق شویم، باید بگوییم این فرد بعد از فرار از عراق (با سقوط رژیم صدام) در فرانسه دستگیر شد. با اخراج مجاهدین خلق از عراق، فرانسه نیز این امکان را یافت که وی را به آلبانی اخراج کند. قبلا محلی برای اخراج وی وجود نداشت. درخواست مریم رجوی برای ویزای انگلیس و ویزای امریکا به دفعات و در دولت‌های مختلف رد شده و شکایت‌های وی با هزینه بالا و از طریق وکلای بین‌المللی به جایی نرسیده است. وی پس از مرگ یا ناپدید شدن شوهرش مسعود رجوی (البته شوهر به قول خود مجاهدین و الا که چنین ازدواجی بصورت رسمی یا شرعی در هیچ کشوری، حتی عراق صدام، ثبت نشده است) به آلبانی رفت. (کشوری که به فساد مالی، قاچاق اسلحه و مواد مخدر و پایگاه نظامی ناتو معروف است و به قول خود امریکایی‌ها، رهبر این کشور سفیر آمریکاست!) این کشور در حال حاضر و بعد از سقوط صدام، تنها کشوری است که مجاهدین را (به خرج و با دستور آمریکا) اسکان داده است. یکی از مشکلات کشورهای بالکان برای پیوستن به اتحادیه اروپا همین وضعیت ناهنجار آلبانی و بخصوص جا دادن به گروه‌های تروریستی و مافیائی است.

رمزگشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی

در بالا به یکی از سخنان مهم پمپئو اشاره کردیم؛ اجازه دهید یکی از گفته‌های مهم مریم رجوی را نیز مرور کنیم. وقتی او نیروهای مجاهدین خلق را به دستور صدام برای سرکوب قیام اکراد عراق اعزام کرده بود، پشت بی‌سیم اعلام کرد که: «گلوله خرجشان نکنید، با شنی تانک‌ها لهشان کنید!» که نیروهای مجاهدین خلق همین کار را هم کردند و خانه‌های شهرک‌هایی همچون توز خرماتو و سکنه آنها را با تانک تخریب کردند.

دلیل اصلی سفر مایک پمپئو به آلبانی چه بود؟ او از ملاقات با مریم رجوی چه نفعی می‌برد؟

پمپئو از طرف شرکت آمریکائی انرژی (فروش گاز) و با خرج این شرکت به آلبانی (عضو و پایگاه دریائی ناتو) رفته است. هدف از این سفر، انعقاد قرارداد با دولت آلبانی برای خرید گاز مایع از آمریکا و در نتیجه کم کردن وابستگی این کشور به گاز روسیه است. به جرئت می‌توان گفت که اگر بخاطر این قرارداد نبود، وی اصلا به آلبانی نمی‌رفت. مایک پمپئو در واقع یک درآمد جنبی در کنار کار اصلی‌اش در آلبانی را دنبال کرده که ملاقات با مجاهدین خلق و تبلغ برای آنهاست. البته توجه کنیم که وی اگر همین پول را بگیرد، برای مثلا حزب‌الله لبنان سخنرانی نخواهد کرد (البته وکیل سابق ترامپ، رودی جولیانی که در سال‌های اخیر بخاطر فساد گسترده و شکایات متعدد عملا کنار گذاشته شد، یکبار در مقابل سوالی که چرا برای مجاهدین کار می‌کند پاسخ داد: «ایران یا دیگران هم اگر دستمزد بپردازند من قبول می‌کنم. من وکیلم!»).

منفعت مریم رجوی از ملاقات با مایک پمپئو چه بود؟

مریم رجوی بعد از اخراج از اروپا و پا به سن گذاشتن نفرات و افول دستگاه مجاهدین خلق در سال‌های اخیر به شدت نگران آینده خودش است. وی سال قبل دختر و دختر برادرش را (که فرانسوی هستند) «لانسه» کرد. (در اصطلاح عامیانه فرانسوی، لانسه کردن یک فرد به معنی هدایت او به انجام کاری، بدون اراده اوست.) و عملا شروع به انتقال اموال دزدیده شده (بخصوص اموال عراقی‌ها) و رهبری فرقه به این دو نفر را شروع کرده است. مریم رجوی خوب می‌داند که اگر از مسیر خارج شود و پا کج بگذارد، همان‌هایی که مسعود رجوی را (به خاطر غیرقابل استفاده بودن) سر به نیست کردند، وی را هم به شکلی که مناسب بدانند به تیر غیب دچار خواهند کرد. ملاقات با پمپئو (یا هرگونه مطرح شدن به هر دلیلی) برای مریم رجوی در حال حاضر مثل کپسول اکسیژن می‌ماند. بقای مریم رجوی مستقیما به قابل استفاده بودنش بستگی دارد.

اگر به مراسم دقت کنید می‌بینید که مریم رجوی، از حضور پمپئو استفاده کرده و خودش را تبلیغ می‌کند. او در ویدئوهای تبلیغاتی (که عمدتا از طریق شبکه‌های ضد ایرانی، اسرائیل و عربستانی بازنشر می‌شوند) چندین برابر مایک پمپئو حرف زد و خودنمائی کرد.

رمزگشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی

دقت کنیم که مریم رجوی چهل سال است می‌خواهد یک ویزای دو روزه آمریکا بگیرد، ولی هنوز موفق نشده است. مایک پمپئو زمانی رئیس سازمان سیا و زمانی وزیر امور خارجه امریکا بوده و می‌توانست با یک امضاء ویزای وی را تائید کند ولی نکرد. شخصا یادم هست که در سال 1994 وقتی به عنوان مسئول حفاظت، مریم را مخفیانه به پاریس بردم، مریم رجوی، رابط پنتاگون محمد سیدالمدثین را مامور کرد که تقاضای ویزا بکند. تقاضا همان و ممنوع‌الورود شدن خود سیدالمدثین همان!

لذا میزان اعتماد دولت‌های مختلف آمریکا به این گروه و بالاخص مریم رجوی واقعا قابل توجه است! حتی تحت‌نظر هم حاضر نیستند دو روز در کشورشان او را بپذیرند. به قول دوستی آلبانیائی که می‌گفت: «ما شده‌ایم حیاط خلوت آمریکا. سگ‌شان را لازم دارند ولی نمی‌توانند در خانه نگه دارند. می‌آورند و اینجا می‌بندند.»

بحث کلان‌تر چیست؟

نماینده اتحادیه اروپا چند روز قبل در ایران بود و اگر اخبار را دنبال کرده باشید در راه برگشت از تهران به بروکسل در فرودگاه فرانکفورت با همراهانش بازداشت می‌شود (وی پاسپورت دیپلماتیک اسپانیا همراه داشته و کارت شناسائی مشخص که مقامش در اتحادیه اروپا را معین می‌کند) موبایل و وسایلش به مدت کوتاهی توقیف می‌شود (بخوانید محتویاتش تخلیه می‌شود) و بعد اجازه ادامه سفر می‌یابد. بسیاری از تحلیلگران، این حرکت را که درست بعد از مثبت ارزیابی شدن ملاقات اتفاق افتاده بود، به دستگاه‌های جاسوسی اسرائیل ربط می‌دهند. من هم راستش دلیل دیگری نمی‌توانم پیدا کنم بجز وحشت اسرائیل از اخبار مثبت.

دیروز هم خبرنگار مشهور آمریکائی الی‌کلیفتون، در مقاله‌ای تحقیقی و مبسوط درمورد فعال شدن دستگاه‌های ضد ایرانی نوشت که چطور لابی‌ها و منابع مالی عربستان و امارات و اسرائیل، در کشورهای غربی و البته دستگاه شبکه‌های اجتماعی مجاهدین خلق در آلبانی، همزمان تمام توانشان را بسیج کرده‌اند تا دولت امریکا نتواند دست به رفع تحریم‌های مربوطه بزند.

بحث درباره برجام و مسائل مرتبط با آن، موضوع این مقاله نیست، ولی تحرکات برای جلوگیری از هرگونه احتمال کم شدن تنش بین ایران و کشورهای غربی چرا؛ ارکستی که گاهی مواقع سازها را آرام‌تر و در مواقعی با شدت می‌نوازد و می‌خواهد هرطور که شده هرگونه امکان رفع تنش را از بین ببرد، ارکستی است بزرگ. از تله‌گذاری برای دیپلمات ایرانی در آلمان و بلژیک بگیر تا کشاندن یک کارمند بازنشسته ایرانی به سوئد (البته با وساطت انگلیس) برای پاسخگویی به دادگاهی که شاکیانش (مجاهدین خلق) برای گدائی پنچ یورو در خیابان‌های اروپا، هر دروغی را به خورد مردم می‌دهند؛ به دستور صدام هزاران نفر را به قتل می‌رسانند، به دستور سرکرده فرقه، خودشان را آتش می‌زنند. هیچکدام از آنها در طول عمرشان (که همگی در سنین کهولت هم هستند) در هیچ نقطه از جهان نه یک روز کار کرده‌اند و نه یک ریال مالیات پرداخته‌اند. از مزرعه آنلاین مجاهدین خلق در آلبانی بگیر تا رادیو – تلویزیون‌های فارسی‌زبان گوناگون غربی؛ از لابی‌های اسرائیلی و عربستانی در واشنگتن بگیر تا تروریست‌های تا دندان مسلح در مرزهای غربی و جنوبی ایران؛ از نفوذ و سوار شدن بر موج هرگونه اعتراض آرام و خواسته به حق کارگران، معلمان و اقشار مختلف مردم بگیر تا توزیع دستورالعمل برای ساختن بمب و تبدیل کردن یک اعتراض مدنی به یک تظاهرات نامشروع؛ و از حمایت از تحریم و جلوگیری از دسترسی مردم ایران به دارو و غذا بگیر تا تلاش برای از بین بردن همان دارویی که ممکن است در دسترس باقی مانده باشد... بله! این حرکت مایک پمپئو (در کنار کار اصلی‌اش) و مریم رجوی (مستقر در آلبانی به امید این‌که ساعتی مورد استفاده‌ی اربابانش قرار بگیرد) را در این ارکستر بزرگ می‌شود تبیین کرد.

آری! مصرف مجاهدین خلق الان سال‌هاست که به پایان رسیده ولی هنوز یک مصرف باقی است: مصرف مجاهدین خلق این روزها «تولید تنفر» است به امید این‌که این تنفر، تنش‌ها را افزایش دهد. نگهداری مجاهدین خلق در آلبانی (که در توافقنامه با عراق و سازمان ملل تاکید شده بود اینها برای گذراندن دروان نقاهت و زهرکشی و بازگشت به جوامع، به آلبانی فرستاده می‌شوند و بودجه آن هم مشخص شده بود)، استفاده عمدی از چنین افرادی در دادگاهی که باصطلاح می‌خواهد «حقوق بشر» را ارج بنهد، و استفاده از این اوباش مجازی برای انعکاس هرچه بیشتر دروغ‌های تخریبی، در همین مسیر تعریف می‌شود. آمریکایی‌ها می‌خواهند به ایرانیان اعلام کنند: ما آنقدر از شما متنفریم که قاتلین هفده هزار نفر از هموطنانتان (که ضمنا قاتلین انبوهی از ملت عراق و کرد و ... هستند) را حمایت و تغذیه می‌کنیم.

مجاهدین رجوی دیروز کجا ایستاده بودند و امروز کجا ایستاده‌اند؟

سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضدامپریالیستی و ضد اسرائیلی و با انتقاد به نهضت‌آزادی که «چرا عمل مسلحانه علیه آمریکا نمی‌کنید؟» شکل گرفت و بعد از پیروزی انقلاب هم مدعی بود که «باید ایران را به ویتنام آمریکا تبدیل کنیم» امروز در بوق و کرنا دیدار با رئیس سابق سازمان سیا (مسببین جنایات در ابوغریب عراق و گوانتانامو) را جشن می‌گیرد. چرا؟ چون سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مسعود رجوی بهای آزادی و استقلال را نپرداخت؛ چون پایه‌های عقیدتی و استراتژیک سازمان سست بود. چرا سست بود؟ چون نتوانست فشار ماندن در ایران را تحمل کند و نتوانست بهای مبارزه در کنار مردم را بپردازد؛ چون به امید پیروزی زودرس، خودش را در اختیار قدرت‌های بیگانه قرار داد و خواسته یا ناخواسته وارد دستگاه استحاله کننده همان امپریالیسمی شد که مدعی مبارزه با آن بود... آری:

گر بگریزی ز خراجات شهر

بارکـــش غـــــول بیابان شوی

و درس تاریخ مگر جز این است که باید از این دستگاه ترسید؟ دستگاه وحشتناکی که از یک طرف حنیف‌نژاد به خوردش می‌دهند و از آن طرف مریم رجوی تحویل می‌دهند! و البته مسئولیت انتقال این درس تاریخی به جوانان امروز بر گرده همه ماهایی است که تجربه کرده‌ایم، برعهده همه کسانی است که یکبار در این چاه افتاده‌اند و حقیقت را دیده‌اند؛ مایی که یکبار سرمان کلاه گذاشته‌اند...

ننگشان باد؛ ولی اگر بار دوم موفق شوند سر ما کلاه بگذارند، این بار ما ننگمان باد!

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها