ایران، ترکیه و آینده قفقاز
دیپلماسی ایرانی نوشت: نگرانی دیگر ایران به برنامه ترکیه برای گسترش نفوذ خود در آذربایجان و قفقاز جنوبی مربوط می شود که می تواند جرقه تنش تازه ای را روشن و فصل تازه ای در تاریخ منطقه را رقم بزند. تهران بیم آن را دارد که راهبرد آنکارا برای تقویت روابط با باکو به شدت بر پیام پان ترکیستی استوار باشد که می خواهد بر زبان، تاریخ و فرهنگ ترک زبانان تمرکز کند که در منطقه وسیعی از ترکیه در شمال تا قفقاز و آسیای مرکزی و مسیری که تا چین می رسد زندگی می کنند.
از اواخر سپتامبر 2021 که روابط ایران و آذربایجان آشفته شد، تهران و باکو درگیر روند کاهش تنش شده اند. بیشتر تمرکز دو کشور بر گسترش همکاریهای اقتصادی و پیشبرد طرحهایی برای ایجاد پیوندهای حملونقل فرا منطقهای مانند کریدور راهآهن شمال-جنوب است که هند را از گذر ایران و آذربایجان به روسیه وصل میکند.
تلاش ایران و ترکیه برای نفوذ در قفقاز جنوبی مهم ترین موضوعی است که باید مدیریت شود. از دیدگاه تهران پیروزی آذربایجان در جنگ 2020 علیه ارمنستان بدون حمایت ترکیه و اسرائیل امکان پذیر نبود. در این قرائت، باکو جسارت یافت تا پایه های راهبرد دیپلماتیک و نظامی اش را بچیند. این تصمیم شامل انتخاب ترکیه و اسرائیل به عنوان شرکای اصلی خود است.
از دیدگاه تهران این تصمیم چالش هایی دارد. از اواسط دهه 1990 ایرانی ها مجبور به یک اقدام متعادل کننده شدند تا اجازه ندهند همکاری نظامی- امنیتی بین باکو و اسرائیل، ترجیح تهران برای حفظ روابط صمیمانه با آذربایجان را از بین ببرد.
نگرانی دیگر ایران به برنامه ترکیه برای گسترش نفوذ خود در آذربایجان و قفقاز جنوبی مربوط می شود که می تواند جرقه تنش تازه ای را روشن و فصل تازه ای در تاریخ منطقه را رقم بزند. تهران بیم آن را دارد که راهبرد آنکارا برای تقویت روابط با باکو به شدت بر پیام پان ترکیستی استوار باشد که می خواهد بر زبان، تاریخ و فرهنگ ترک زبانان تمرکز کند که در منطقه وسیعی از ترکیه در شمال تا قفقاز و آسیای مرکزی و مسیری که تا چین می رسد زندگی می کنند.
در پان ترکیسمی که ایران بیش از همه نگران آن است، روسیه نیز سهمی دارد چرا که دارای اقلیت های مهم ترک زبان می باشد. روسیه فعلا درگیر جنگ اوکراین است. حدود 20 درصد از جمعیت 85 میلیونی ایران را آذری ها تشکیل می دهند که عمیقا در تار و پود ایران یکپارچه شده و هیچ نشانی از گرایش های تجزیه طلبانه جدی از آنها به چشم نمی خورد. با این حال، مقامات ایرانی به شدت نسبت به هرگونه تمایل ترکیه برای تحریک آذری ها و افزایش تنش ایران و ترکیه حساس هستند.
استدلال ایران نیز اینگونه است که تفاهم ترکیه و آذربایجان برای استفاده از کارت پان ترکیسم علیه ایران مورد حمایت صمیمانه اسرائیل است. رقابت ترکیه و ایران در قفقاز جنوبی ابعاد اقتصادی هم دارد. مقامات ایرانی مدتها مدعی بودهاند که موقعیت کشور این امکان را می دهد تا یک پل زمینی برای مسیرهای ترانزیتی باشد که غرب آسیا را به اروپا و آسیای شرقی متصل میکند. با این حال، آمریکا و اسرائیل همواره با دخالت ایران در پروژه های فرامنطقه ای که از نظر اقتصادی به نفع ایران است مخالف بوده اند.
در مقابل، تهران تقریباً هیچ کاری برای جستجوی راههایی برای کاهش این مخالفتها انجام نداده است، زیرا انجام این کار مستلزم تغییر جهت سیاست خارجی کلی خود و کاهش تنش با ایالات متحده و اسرائیل است. در عوض، تمرکز تهران بر کشورهایی مانند ترکیه بوده که به دنبال سود بردن از ناتوانی ایران به عنوان یک کانون منطقه ای تجارت و ترانزیت هستند.
وقتی به سرعتِ حرکت ترکیه برای تبدیل شدن به قطب ترانزیت منطقه برای کل غرب آسیا، از جمله قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، نگاه میکنیم، می بینیم که ایرانی ها برای اصلاح این وضعیت بسیار کند عمل کرده اند. بر این اساس، تلاشهای اخیر ترکیه، از جمله رونمایی از طرحهایی برای پیوند با آسیای مرکزی از طریق دریای خزر، بهعنوان یک چالش مستقیم برای منافع ایران تلقی میشود.
طرح کریدور فراخزر میانه-غرب-شرق(Trans-Caspian East-West-Middle Corridor) ترکیه را در نظر بگیرید. این طرح ترکیه را از گذر گرجستان و آذربایجان به قفقاز وصل می کند و سپس با یک پیوند دریایی از دریای خزر به آسیای مرکزی و چین می رسد. ترکیه در عرصه جهانی آن را احیای جاده ابریشم نامیده است در حالی که این اطلاق، دروغ است و جاده ابریشم تاریخی از ایران می گذرد.
یکی از نتایج فرعی تلاش های ترکیه توافقنامه کریدور ترانزیتی ترکیه- گرجستان- آذربایجان- ترکمنستان و افغانستان است که به توافق لاجورد(Lapis Lazuli Agreement) معروف است. بازهم بازنده توسعه مسیری که آسیای مرکزی و افغانستان را به دریای سیاه و مدیترانه متصل می کند، ایران است که کشور را از شبکه های مهم ترانزیتی منطقه محروم می کند. به علاوه، روابط ایران با افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی را در معرض خطر قرار می دهد.
با وجود چنین واقعیت هایی، ایران همچنان کُند است. بوروکراسی های مربوط به سیاست تجارت منطقه ای و ترانزیت نیاز به بازنگری و ساده سازی دارد. شبکه ترانزیتی ایران در مقیاس بین المللی جذاب نیست. ایران همچنین برای تبدیل شدن به یک مسیر ترانزیتی اولیه نیاز به امضای قراردادهای ترانزیتی دوجانبه و چندجانبه با همسایگان و فراتر از آن دارد.
ایرانی ها می دانند که رفع تحریم ها برای توانایی آنها در جهت تبدیل شدن به یک هاب ترانزیتی منطقه حیاتی است. این منبع درآمدی است که ایران از آن استقبال خواهد کرد. درآمد حاصل از ترانزیت هر تن کالا از طریق ایران با درآمد هر بشکه نفت صادراتی برابر است.
به رغم تلاشهای اخیر باکو و تهران برای تمرکز بر همکاریهای اقتصادی سودمند متقابل، نیاز به گفتوگوهای سیاسی گستردهتر وجود دارد. مهمتر از همه، ایران باید برای تبلیغ نقش سازنده ای که می تواند به عنوان میانجی بین آذربایجان و ارمنستان ایفا کند، بیشتر تلاش کند.
دیدگاه تان را بنویسید