زیرو بم های تحولات هسته ای ایران به روایت هاشمی رفسنجانی
اعتماد/ پسر ارشد هاشمی رفسنجانی در یادداشتی با تیتر " به بهانه نامه علی مطهری به رییسجمهور " به تاریخچه تحولات هسته ای " از زبان پدرش پرداخت.
در قسمتی از این یادداشت آمده است:
خاطرم هست، روز جمعهای در آبان ماه 94 که برجام به نتیجه رسیده بود و ناهار را با مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در منزل در جماران میخوردیم، بحث هستهای و برجام را باز کردم. در آن جلسه موضوعی را با پدر در میان گذاشتم که یادآوری آن برای امروز نیز که در بنبست جدیدی قرار گرفتهایم، خوب است. هر چند بیش از 6 سال از آن گعده پدر و پسری گذشته است، اما میتواند به خاطر تشابه ایام مفید واقع شود. به خاطرات خود و ایشان مراجعه کردم و حال سعی میکنم موارد مهم مطرح شده را برای خوانندگان عزیز یادآوری کنم: ایشان حدود یکسال و چند ماه قبل از رحلت، پرحوصله و کارشناسانه تحلیلی کردند که تعجب من را برانگیخت.
آیتالله هاشمیرفسنجانی با یادآوری سوابق هستهای گفتند: «رژیم پهلوی توجه زیادی به مسائل هستهای داشت، چون در تقسیمبندی بلوک شرق و غرب، غربی فرض میشد و محدودیتی برای او قائل نبودند. پول هم داشتند و کارهای وسیعی را آغاز کردند. ایران در سال 1338 به عضویت آژانس انرژی اتمی در آمد. ده سال بعد اولین راکتور اتمی تحقیقاتی 5 مگاواتی با 5 کیلوگرم سوخت دریافت شده از شرکت امریکایی AMF آغاز به کار کرد و ایران به NPT پیوست. 5 سال قبل از انقلاب، سازمان انرژی اتمی تاسیس شد. برای ایجاد نیروگاه اتمی در بوشهر شرکت ورک یونیون و با روش تحت فشار pwr و شرکت فراماتوم فرانسوی برای نیروگاه دارخوین فعال و فعالیتهای ابتدایی مربوط به میله سوخت در اصفهان شروع شد.» در ادامه پدر به مدیریت 14 ساله دکتر علیاکبر اعتماد بر سازمان انرژی اتمی تا سال 57 و دست باز رژیم پهلوی برای خرید 10درصد سهام یورودیف فرانسه اشاره کردند که از حوصله این مقال بیرون است: «بعد از انقلاب دکتر فریدون سحابی مدیریت این ساختار را به عهده گرفت و مانند تعدادی از پروژههای مهم قبل از انقلاب از جمله پروژه مترو و فاضلاب تهران کار دنبال نشد و بوشهر و دارخوین تقریبا تعطیل شد. پروسه ضررهای هستهای با فسخ قرارداد یورودیف شروع شد و متاسفانه ایران خسارت هم داد. مانند بسیاری از موارد مشابه، بعضی میگفتند، کلیت موضوع رها کنیم و بعضی دنبال ادامه مسیر قبل بودند، با تصمیم ادامه کار، آلمانیها با بهانهجویی از جمله عدم پرداخت اقساط ارزی صورت وضعیت یا عدم امنیت از ادامه کار سر باز زدند و با تصرف سفارت امریکا و بعد شروع جنگ تحمیلی کار به درازا کشید و قراردادها عملا حالت فسخ به خود گرفت. ایران کاملا از اروپاییها مأیوس شد و به فکر راههای دیگری افتاد، در ادامه سازه نیروگاه اتمی بوشهر با موشک آسیب دید و گنبد محل راکتور سوراخ شد.» این روند اما همچنان ادامه داشت: «بعد از شروع جنگ تحمیلی دکتر امراللهی 16 سال مسوولیت را به عهده گرفت و اقداماتی در جهت خودکفایی آغاز شد. بعد از جنگ با حفظ عضویت در آژانس و حتی قبول بازرسیهای آژانس بنا شد تحقیق برای غنیسازی و نیز در کنار آن راهاندازی نیروگاه بوشهر نیز به نتیجه برسد. با تلاشهای دولت سازندگی و دولت اصلاحات، ایران هم به اتمام نیروگاه و هم به اولین نمونههای غنیسازی شده در حد آزمایشگاهی با سانتریفیوژهای ابتدایی و تعداد کم دست پیدا کرد. البته بخشی از تحقیقات هستهای در زمان جنگ انجام شد، چراکه عراق هم نزدیک به غنیسازی بود، ولی اسراییل آنها را منهدم کرد. حتی در سال 59 نیروی هوایی ایران تاسیسات اتمی او سیراک در شرق عراق که در شرف تکمیل بود را بمباران و در سالهای بعد اسراییل نیز آنجا را کاملا منهدم کرد. تحقیقات در روشهای مختلف غنیسازی از جمله لیزر و شیمیایی با سانتریفیوژ و..... دنبال میشد، ولی ایران به این نتیجه رسید که لزومی ندارد به طرف مسائل هستهای نظامی برود و قصد ساخت بمب اتم نداشت ولی دانش آن بومی شده بود. غربیها میترسیدند که امکان ساخت بمب اتم را نیز پیدا کنیم. در کشف معادن اورانیوم و تولید کیک زرد هم پیشرفتهایی به دست آمد. در این برهه همکاری با چینیها آغاز شد. ولی آنها در معاملات با غرب، ایران را در این زمینه تنها گذاشتند و رفتند. ایران خود ادامه داد. در روشهای غنیسازی دیگری چون لیزر هم به نتیجه رسیدیم. در امر گداخت هستهای هم فعال شدیم که روشی بهتر از شکاف هستهای است، سعی کردیم با پروژه ایتر همکاری کنیم، از نظر ایشان گداخت هستهای بهتر از شکاف هستهای است و ایران باید در این زمینه فعال شود. تبدیل کیک زرد به uf6 در آن دوره به نتیجه رسید البته ایران استفاده غیر نظامی را جدی گرفت. دکترین استفاده صلحآمیز هستهای را دنبال کرد. ولی این ذهنیت برای غرب و شرق وجود داشت و دارد که اگر روزی لازم باشد و ضرورتی احساس شود ایران با این علم و تجهیزات امکان شیفت به هستهای نظامی را به راحتی خواهد داشت و لذا بیدلیل واقعی با خبرسازی دروغین منافقین هیاهو میکردند. بالاخره در دولت اصلاحات در اسفند 81 با موفقیت قطعی نمونههای آزمایشگاهی اعلام شد که ایران وارد باشگاه هستهای شده است.هیاهوی جهانی و سنگاندازیها آغاز شد و دولت بوش جمهوریخواه ایران را به عدم شفافیت متهم کرد. برای جلوگیری از ارجاع پرونده به شورای امنیت در دولت اصلاحات مذاکرات معروف به بیانیه سعدآباد با مدیریت دکتر حسن روحانی به عنوان دبیر شورای امنیت در 18 سال پیش شروع شد و با تایید رهبری به تعلیق داوطلبانه گازدهی به سانتریفیوژها در نطنز در مدت محدود رسیدند. علیه این توافق نیز در ایران هیاهو شد. تا به دولت نهم در سال 84 نزدیک شدیم و تصمیم بر این شد که تعلیق در انتهای دولت اصلاحات شکسته شود که البته مقاومت شد و دلیل آن ایجاد پرونده سنگین و تهدیدی علیه دولت بعدی عنوان شد. دولت اصلاحات نمیخواست برای دولت بعدی مشکل ایجاد کند و بالاخره با فشار تعلیق شکسته شد. مجددا درگیریها شدت گرفت که تا به امروز ادامه دارد.»
آیتالله هاشمی فرمودند: «متاسفانه درگیریهای داخلی برای یک پروندهای ملی، باندی و سیاسی با اهداف جناحی شد و رقابتهای سیاسی روی آن سایه افکند، لذا برخی هیاهوهای داخلی و خارجی نمیگذارد موضوع حل شود تا زندگی مردم روند عادی به خود بگیرد، چراکه همه میخواهند مشکل هستهای حل شود.» اما از منظر آیتالله بنبست در مذاکرات میتواند تبعات مخرب اقتصادی، راهبردی و امنیتی برای ایران به دنبال داشته باشد. غربیها و حتی اخیرا شرقیها نشان دادند که اگر موضوعی را نتوانند حل کنند، میتوانند به سمت روشهای خصمانه و تخریبی گام بردارند. روشهای مخربی که ایران نیز از رویارویی با آن پرهیز دارد، چراکه کشور را گرفتار مشکلات پرهزینهای میسازد.
دیدگاه تان را بنویسید