اصلاحطلبی در پایان راه نیست
چنانچه جریان اصلاح طلبی بتواند در مسیر گذر از گلوگاههای عمر خود در مواجهه با موانع و تنگناها رفتار و عکسالعمل کارآمد و مناسبی را نشان دهد، امکان این را خواهد داشت که بر موانع و چالشها فائق آمده و به حیات خود ادامه دهد.
روزنامه جهان صنعت نوشت: در ترسیم چشمانداز و آینده جریان اصلاحطلبی باید به دو نکته مقدماتی توجه داشت. نخست اینکه، حیات و ادامه حضور یک جریان سیاسی همانند سایر پدیدهها تابعی از شرایط محیطی و زیست بوم آن تفکر است. به گونهای که یک جریان سیاسی از ابتدای پایهگذاری یک دوره عمر را آغاز میکند و طی آن با فرازوفرودها، فرصتها و محدودیتهای گوناگونی مواجه میشود. چنانچه که بتواند در مسیر گذر از گلوگاههای عمر خود در مواجهه با موانع و تنگناها رفتار و عکسالعمل کارآمد و مناسبی را نشان دهد، امکان این را خواهد داشت که بر موانع و چالشها فائق آمده و به حیات خود ادامه دهد.
نکته دوم اینکه، یک جریان فکری ممکن است از منظر ساختاری، تشکیلاتی و سازماندهی در شرایطی که با موانع جدی روبهرو میشود موقتا کمکار شود و یا حتی به تعطیلی کشیده شود اما هیچ تفکر سیاسی از بین بردنی نیست.با این دو مقدمه درباره وضعیت و آینده جریان اصلاحطلبی باید گفت که جریان اصلاحات برای نقشآفرینی موثر و کارآمد در فضای امروز ایران، باید در سه عرصه تفحص کرده، چالشها و فرصتهای فراروی خود را در این سه ساحت به صورت واقعبینانه شناسایی کند و برای افزایش میزان اثربخشی به یک نظریه پیشبرنده و یک نقشه راه عملیاتی برسد. این وظیفه مهم البته امروز برعهده جبهه اصلاحات ایران است.عرصه اول؛ جامعه، اکثریت مردم، افکار عمومی، سلایق، مطالبات مردم، تنگناها و مشکلات جامعه است. در این عرصه به مدد آمارها و شاخصهای ملی باید بتوانیم تصویری گویا- به صورت کمی و کیفی- از باورها، نگرشها، انتظارات و مطالبات واقعی اکثریت مردم به دست آوریم و متناسب با این انتظارات و مطالبات مردم تلاش کنیم که ضربات وارده به پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات که تحت تاثیر مولفههای گوناگونی وارد شده را جبران کنیم و مجددا در مقام نمایندگی اکثریت مردم در عرصه قدرت و سیاست بروز و ظهور پیدا کنیم. چراکه هیچ جریان و حزب و سازمان سیاسی بدون اتکا به پشتوانه مردمی و استفاده از ظرفیت پایگاه اجتماعی و اقتصادی مربوطه نمیتواند مدعی مداخله در مقوله قدرت باشد. عرصه دوم؛ فضای حاکم بر نظام حکمرانی کشور است. امروز که برای بار دوم ظرف دهههای اخیر هر سه قوه از یک مشرب فکری برخوردار هستند، ما با یک قوای سهگانه یکدست و همسو مواجه هستیم. این نظام حکمرانی یکدست در مواجهه با مردم و جامعه و نیز در ارتباط با منتقدان و جریانات سیاسی از جمله اصلاحطلبان از دیدگاهی نسبتا مشترک تبعیت میکنند. به ویژه در روزهای اخیر به نظر میرسد که با تغییر و تحولاتی که در برخی نهادها شاهد بودیم، مجددا ازسرگیری شدت برخورد با منتقدان در دستور کار این قوای سهگانه یکدست قرار گرفته است.
دستگیری آقای تاجزاده که من افتخار همکاری و رفاقت طولانی با ایشان را دارم به عنوان یکی از صادق و سالمترین منتقدان دولت، در کنار جلب و بازداشت هنرمندانی مثل آقایان رسولاف، آل احمد و پناهی، همچنین کسان دیگری که در استانها دستگیری میشوند، نشان از آن دارد که به جای آنکه از مزیت یکدستی که عبارت است از در اختیار داشتن امکان اتخاذ تصمیمات سخت و دشوار در جهت حل مسائل مردم، حسن استفاده از این موقعیت را ببرد، به دلیل کم یا ناتوانی از ایفای این نقش با بحران دستاورد و کارآمدی مواجه است. متاسفانه برخورد شدیدتر با منتقدان را دستور کار قرار دادهاند. ولو منتقدانی که در مقابل براندازان ایستادهاند و نیز همه آنچه که گفتهاند و نوشتهاند آشکارا در منظر افکار عمومی و کاملا منطبق بر قانون اساسی است.
دیدگاه تان را بنویسید