ریخت شناسی وقایع اخیر (قسمت اول)
دهه هشتادی ها ؛ بازیگران ناشکیبای «میدان»
منفعل کردن این «نوخاستگان» از بین بردن ظرفیت و فرصت بزرگی است و بی توجهی به آنها هم نتیجه ای جز «رادیکالیزه» کردنشان ندارد .
مصطفی صادقی ؛ سردبیر: دل آشوبه ایم از آنچه رخ داده ؛ از شلوغی شهر، از موقعیت و وضعیت «میدان».
درست هنگامه تغییر فصل سیمای شهرهم به یکباره عوض شد ؛ رختی دیگر پوشید و رسمی دیگر برپا شد .
«اعتراض» به «آشوب» منتهی شد و دود، آسمان «شهر» را تیره و تار کرد.
«بازیگران اصلی میدان» اما این بار نه «فرودستان» دی ماه 96 بودند و نه «طبقه متوسط» ی های عزادار هواپیمای اوکراینی .
آنچه رخ داده این بود : رخ نمایی غیر منتظره از «معترضان تازه» .
راحت تر و صریح تر بگوییم ؛ «دهه هشتادی ها» نوظهوران «سیاست خیابانی » شدند.
آنها «سیاست پیشگان» را بهت زده کرده اند، حال آنکه اهل تحلیل پیش تر گفته بودند «میدان» بازیگران تازه پیدا کرده و قطب های میدان ، دیگر دو سر راست و چپ پهنه سیاست نخواهند بود.
به اصل ماجرا بپردازیم : دهه هشتادی ها کیستند ، چگونه می اندیشند ، چگونه زیست می کنند و چرا «عاصی» شده اند؟
این سوالات را باید با مداقه پاسخ داد تا بتوان با رفتارشناسی و ریخت شناسی این بازیگران نوظهور به تحلیلی درست از وضعیت موجود رسید و آینده را شفاف تر پیش بینی کرد ؛ چه اینکه هویت شناسی آنچه رخ داده حتما عصای دست اهل سیاست خواهد شد.
سیاهه کنیم آنچه فعلا می توان از وضعیت فعلی دریافت :
یکم : زیست بوم دهه هشتادی ها «رسانه» است ؛ آنها فرزندان اینستاگرام ، تلگرام و واتس اپ هستند . از بی سیاستی های تصمیم سازان فرهنگ و جامعه به مراجع سنتی رسانه ای داخلی بی اعتماد شده اند و دل و گوش به شبکه های آن ور آبی سپرده اند.
آن ها دیگر کم، راست داخل را باور می کنند و هر راست و دروغ خارج را به راحتی پذیرا می شوند.
پس هویتی یافته اند متفاوت از آنچه صاحبان تصمیم فرهنگ و جامعه در داخل می خواهند. آنها با ما بسیار «متفاوت» شده اند.
دوم: درد «معیشت» فقط پدران آن ها را گرفتار نکرده ؛ آنها هم به سهم خود در «ماتم معیشت» هستند. آینده برایشان مبهم شده و از نظرشان خانه ، پیشه و ازدواج به سختی دست یافتنی است.
سوم : «زیست» آنها با ما متفاوت است . کافه نشینی و خیابان گردی را دوست می دارند و درگیر صنایع فرهنگی هستند. دلیلی برای محدود شدنشان نمی بینند . می خواهند مانند هم نسل هایشان در ملل دیگر باشند . واقعیت این است که به مدد رسانه ، آنها را دیده اند که چگونه زیست می کنند؛ دهه هشتادی ها فرزندان رسانه هستند.
چهارم : آنچه ما می خواهیم این است : زیست کنید آنچنان که ما می گوییم. برای این گفتن مان نه الگویی داریم و نه دلیلی می آوریم . صرفا از آنچه «می بایست» سخن می گوییم . حال آنکه ادبیات «باید» در دایره گفتمانی این نسل جایی ندارد ؛ نه در «خانه» می پذیرند و نه در «شهر» پذیرای آن هستند.
این کلیدی ترین بخش ماجراست . ما شوربختانه درگیر و گرفتار «دگرسازی» شده ایم ؛ بی آنکه بخواهیم و بی آنکه بدانیم. ما بی مهابا یک نسل را از خودمان دور کرده ایم!
پنجم : آنها پیشتر با سیاست میانه ای نداشتند چرا که پنداشتشان این بود که از رهگذر سیاست تغییری در زیستشان حاصل نمی شود. فهم امروزشان اما تغییر کرده؛ آنها می خواهند از این معبر به خواست خود برسند.
زیاده شکیبا هم نیستند ؛ به اشتباه اما سیاست را از در دست ترین راهش یعنی خیابان دنبال کردند.
در این میانه ، چشم چشمک زن آن ور آبی ها و سیاست پیشگان دور مانده از قدرت هم تاب نیاورد و شد آنچه نباید می شد.
تجربه خوبی نبود ؛ نه برای دهه هشتادی ها و نه برای سایر بازیگران میدان.
آنچه باقی ماند یک خاطره تلخ است .
سیاست پیشگان تصمیم ساز اما این چند سطر را هم بخواهند :
دهه هشتادی ها را باید دریافت. آنها ظرفیتی عظیم ؛ توانمند و امید این کشور هستند . باید دریافت که چه می خواهند ، چگونه فکر می کنند و دنیای جدید از منظر آنها چه شکل و شمایلی دارد. این شناخت به چگونگی نوع مواجهه و رفتار با آنها کمک شایانی خواهد کرد.
عاقلانه ترین و درست ترین کار این است که از آنها «دگر» و «غیر» ساخته نشود و با آغوش باز پذیرای آنها بود. دهه هشتادی ها فرزندان این زمانه ما هستند.
منفعل کردن این «نوخاستگان» از بین بردن ظرفیت و فرصت بزرگی است و بی توجهی به آنها هم نتیجه ای جز «رادیکالیزه» کردنشان ندارد . باید با این بخش از جامعه حرف بزنیم و حرف هایش را بشنویم. اگر «باید» ی هم منطبق با قانون هست باید چرایی اش را باز کرد و به تفصیل و درستی از دلایلش گفت. آینده را باید برای شان ترسیم کرد و روح امید را بر آنها دمید. باید به آنها گفت که جای سیاست در خیابان نیست و از این معبر به جایی نمی رسند.
باید فهم کنیم که اگر بخشی از آنها تفاوت زیستی نادرستی دارند و طبع شان ناسازگار می نماید ، حتما قبلا از اینکه خودشان مقصر باشند این دستگاه فرهنگی پرخطای ماست که چنین خروجی نامطلوبی داشته است . وقت برای جبران هست و از همین حالا می توان کار را از دهه نودی ها آغاز کرد.
با فراچشم داشتن این نکته ها ، جان کلام این است : ورود دهه هشتادی ها به سیاست خبر خوشی است اگر که آنها را از خیابان به صندوق های رای بیاوریم؛ اهل سیاست ،هنر به خرج دهند!
بسم الله!
دیدگاه تان را بنویسید