سیر تا پیاز شش ایرانی مرتبط با سیا در سالهای ابتدایی انقلاب
ایرنا/ بازخوانی اسناد چند ایرانیِ منبعِ سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) پس از انقلاب که نام، اسم رمز و فعالیتهایشان در اسناد منتشر شده است، نشان می دهد که برخی از آنها منبع ایستگاه سیا در تهران و برخی دیگر منبع ایستگاههای سیا در کشورهای مختلف بودند.
با توجه به روابط عمیق و درهمتنیده ایران و آمریکا در دوران پهلوی و ابعاد مختلف سیاسی، اطلاعاتی و نظامی آن، «سفارت ایالات متحده در تهران» نقش مهمی در تحولات آن دوره ایفا میکرد.
یکی از مهمترین اسرار هر سرویس اطلاعاتی، «منابع انسانی» آن هستند که در واقع مویرگهای جمعآوری اطلاعات یا تاثیرگذاری بر محیط هدف هستند. به همین خاطر است که حفاظت، پوشش فعالیت و گسترش حیطه تاثیرشان برای سرویس اطلاعاتی مهم است. در مقابل یکی از تلاشهای سرویسهای اطلاعاتی رقیب، کشف منابع انسانی و افرادی است که پنهانی در استخدامِ دیگری هستند و به جمعآوری اطلاعات یا فعالیتهای مختلف به نفعِ آن سرویس مشغول هستند.
با توجه به روابط عمیق و درهمتنیده ایران و آمریکا در دوران پهلوی و ابعاد مختلف سیاسی، اطلاعاتی و نظامی آن، «سفارت ایالات متحده در تهران» نقش مهمی در تحولات آن دوره ایفا میکرد. جایی که ایستگاه اطلاعاتی سازمان سیا در آن مستقر بود و همین نکته بر اهمیت سفارت اضافه میکرد. پس از پیروزی انقلاب و معکوسشدن مناسبات ایران و آمریکا، باز هم سفارت آمریکا نقش مهمی در تحولات ایفا میکند.
این بار از این جهت که به خاطر شناختِ چندین دههای از افراد و جریانهای مختلف سیاسی، اطلاعاتی و نظامی ایرانی و ارتباطِ پیشینی با برخی از آنها، مقامات سابقِ ایرانی که حالا «ضدانقلاب» هستند در ارتباط پنهانی با سفارت و ایستگاه اطلاعاتی سیا قرار میگیرند تا بتوانند انقلابِ نوپا را براندازی کنند. طیفی که از رجال سیاسیِ سابق چون شاپور بختیار و مدیرانِ امنیتی ساواک و رهبران قومیتی تا خبرنگاران و دانشجویان و واسطههای ظاهرا بینسبت با سیاست را در بر میگرفت.
در چنین فضایی و در حالی که ۹ ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، تسخیر سفارت آمریکا همه معادلات را به هم میریزد؛ هم برای آمریکا و هم برای ایرانیانی که سَروسِرّی با سفارت آمریکا دارند. دانشجویان پیرو خط امام در سفارت آمریکا با انبوهی از اسناد اطلاعاتی و سیاسی روبرو میشوند که نشان از نقشآفرینی عجیب سفارت آمریکا در تهران در معادلات قبل و بعد از انقلاب دارد. ترجمه تدریجی این اسناد و افشای آنها، پرده از خیلی مسائل برمیدارد.
یکی از مهمترین پیامدهای انتشار این اسناد، افشای همکاری ایرانیانِ مزدور سیا که در اصطلاح تخصصی «منابع اطلاعاتی» نامیده میشوند بود. یعنی کسانی که مدتها پنهانی با افراد سازمان سیا در ارتباط بودند، اسم رمز و نام مستعار داشتند و حتی در قبال فعالیتشان دستمزد دریافت میکردند. این افراد، جدای از کسانی بودند که منبع نبودند، اما با خوشبینی سراغ آمریکاییها رفته بودند تا بتوانند در بحث و تبادل نظر و احیانا اطلاعات، به هدفی برسند.
با توجه به جایگاه مهم ایران در منطقه و ارتباطات درهمتنیده مسائل اطلاعاتی، اسناد موجود در سفارت آمریکا در تهران و پایگاه سیا در آنجا، محدود به ایران نبود و رونوشت اسناد متعدد ایستگاههای سیا در کشورهای مختلف که به نوعی با مسائل ایران مرتبط بوده نیز وجود داشت. بنابر این منابع اطلاعاتیِ لورفته سازمان سیا نه منحصر به ایران، بلکه تبعههای کشورهای مختلف اروپایی و عربی را نیز در بر میگرفت؛ اطلاعات مهمی که نه فقط برای دستگاههای اطلاعاتی ایران، بلکه برای سرویسهای اطلاعاتی سایر کشورهای دشمن، رقیب و حتی دوست آمریکا نیز جذاب و مهم محسوب میشد. این یعنی یک رسوایی اطلاعاتی برای سیا در جهان و پیامدهای طولانیمدتی که با آن روبرو میشد. شاید کوتاهمدتترین جنبه ایرانیِ این اتفاق، نابودی کامل شبکه مرتبطینِ ایرانی آمریکا در ایران بود.
برخی از این اسناد پس از رشته شدن، بازیابی و ترمیم شده و برخی نیز دستنخورده و سالم در آرشیو سفارت موجود بود. اسم رمز منابع نشان میدهد منبع در ارتباط با چه کشوری فعالیت می کند. مثلا اسم منابعی که اقدامات و هدفشان مرتبط با ایران است با “SD” شروع میشود. همچنین باید توجه داشت که اسناد موجود در سفارت، تنها اسنادی است که لازم بوده دراختیار ایستگاه سیا در تهران قرار بگیرد، نه همهی اسناد. مثلا اگر کسی منبع ایستگاه سیا در پاریس بوده و به مناسبتی با موضوعی ایرانی در ارتباط بوده، تنها یک سابقه مختصر و اطلاعات مربوط به آن موضوع در اختیار ایستگاه سیا در تهران قرار میگرفت.
با توجه به اسناد بازیابیشده، هویت اصلی برخی منابع دارای اسم رمز مشخص شد، اما هویت برخی دیگر نیاز به پیگیریهای اطلاعاتی بعدی داشت. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به مناسبت سالروز تسخیر سفارت آمریکا در تهران، به بازخوانی اسناد چند ایرانیِ منبعِ سازمان سیا پس از انقلاب که نام، اسم رمز و فعالیتهایشان در اسناد منتشر شده است میپردازد. برخی از آنها منبع ایستگاه سیا در تهران و برخی دیگر منبع ایستگاههای سیا در کشورهای مختلف هستند.
۱) رحمتالله مقدم مراغهای/ اسم رمز SD PROBE/۱ (اس.دی پروب/۱)
براساس اسناد اطلاعات بدست آمده، او از سالهای میانی دهه ۱۳۳۰ «دوست دیرینه قرارگاه سیا در تهران» بوده است. پس از پیروزی انقلاب و انتصاب او به استانداری آذربایجان شرقی، ایستگاه سیا از طریق یکی از دیپلماتهای ژاپنی که خودش منبع سیا است، مجددا با مراغهای ارتباط میگیرد. اسم رمزی که ایستگاه سیا در تهران برای او انتخاب میکند «اس.دی. پروب/۱» است.
مراغهای همچنین یکی از سه گزینه حزب جمهوری خلق مسلمان (حزب نزدیک به آیتالله شریعتمداری) است که به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافته است. بنابر این دولت موقت، مجلس خبرگان قانون اساسی و آیتالله شریعتمداری، سه حیطه مهم دسترسیهای اطلاعاتی مراغهای برای سفارت هستند. در گزارشهای او، ایستگاه سیا منبع اخبار را «یک سیاستمدار لیبرال که روابط خوبی در محافل سیاسی دولتی دارد. قابلیت اطمینان به گزارشهای وی تأیید شده است.» قید میکند.
او در یکی از ملاقاتهایش در مهرماه «درباره طرحهایی برای تشکیل یک جبهه سیاسی متشکل از نهضت رادیکال خودش، جبهه ملی، و حزب جمهوری خلق مسلمان آیت الله کاظم شریعتمداری صحبت کرد. مقدم گفت که خبر دارد کریم سنجابی رهبر جبهه ملی به زودی از ایالات متحده باز خواهد گشت. او گفت که تشکیل جبهه جدید ممکن است تا ۲۱ مهر اعلان شود. در آن روز این سازمان جدید، کار تدارک برای انتخابات پارلمان جدید را شروع خواهد کرد.»
۲۶ مهرماه مرکز سیا در واشنگتن در تلگرامی به تهران مینویسد «ما بسیار احساس خوشوقتی میکنیم که اس. دی. پروب/۱ در یک موقعیت منحصر به فرد است که گزارشهایی از مجلس خبرگان که بسیار مورد علاقه تحلیلگران است میدهد. آنها از ادامه دریافت گزارشها درباره این موضوع استقبال میکنند.» ماجرای معروفِ پیشنهاد مهندس بازرگان برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی و مخالفت امام نیز یکی از گزارشات مهم مراغهای به سفارت است.
آخرین سند موجود از مراغهای در اسناد سفارت، مربوط به گزارش ملاقات۳ آبانش با افسران اطلاعاتی سیا است که در آن گزارش دیدار دو روز قبلش با امامخمینی در قم را داده است. یک روز بعد، آهرن رئیس ایستگاه سیا در تهران، یک توصیهنامه ویزا برای مراغهای صادر میکند.
۲) همایون روشنیمقدم/ اسم رمز SD TRANSIT/۱ (اس.دی. ترانزیت/۱)
او یک دانشجوی مهندسی است که پیش از پیروزی انقلاب در آمریکا مشغول تحصیل بوده و بهار ۵۸ پس از اتمام تحصیلاتش قصد میکند به ایران بیاید. او که توسط سیا استخدام شده، قرار است طبق برنامه تلاش کند با توجه به تحصیلاتش در خارج از کشور، در شرکت ملی نفت ایران استخدام شده و به مشاغل مدیریتی رده بالا در این نهاد دولتی برسد. پدر روشنیمقدم بازنشسته وزارت ترابری است و با هاشم صباغیان از اعضای دولت موقت نیز سابقه دوستی خانوادگی دارند. او پیش از سفر به ایران آموزشهای لازم از جمله نامرئینویسی و ظاهر کردن این مدل نامهها را فراگرفته و برای ملاقاتهای حضوری و تلفنی در تهران توجیه میشود.
گزارش ۱۱ مردادماه ۱۳۵۸ ایستگاه سیا در تهران از اولین ملاقات با روشنیمقدم حاکی از مراجعهی او به دفتر آیتالله طالقانی، تلاش برای مصاحبه با امام برای رزومهسازی، مراجعه به دفتر حسن نزیه (رئیس شرکت نفت) و دیدار با مسئولین پالایشگاه آبادان است. هرچند همایون به لحاظ خط فکری و سیاسی با مجاهدینخلق قرابت دارد، اما چون برادرش عضو چریکهای فدائی خلق بوده و اخیرا در درگیریهای کردستان کشته شده، برخی دوستانش به همایون پیشنهاد میکنند به کردستان برود. ایستگاه سیا در تهران در گزارشی به مرکز در اینباره مینویسد: «مأمور مربوطه به ت/۱ گفت که ما میل نداریم مسائل دیگر، او را از هدف خود که به دست آوردن شغلی در شرکت نفت و ترجیحا در خوزستان است، باز دارند.
به هر حال همکاری بین کردها و فداییان برای گزارش از اهمیت برخوردار خواهد بود، به شرط اینکه او بتواند این سفر را به نحوی ترتیب دهد که با مراحل استخدام وی تداخل نکند. ت/۱ تصور میکند که قادر به چنین کاری هست و در مورد فداییانی که شرکت دارند، جزئیاتی را گزارش خواهد کرد. این مسافرت حدود یک هفته طول خواهد کشید.» مرکز سیا در واشنگتن نیز ضمن موافقت با این سفر پاسخ میدهد «ما بسیار علاقهمند به این امکان هستیم که درباره مجاهدین، فداییان و مناسبات بین جنبشهای تجزیه طلب (کرد) گزارش شود. با طرح قرارگاه موافقت میشود که از ت/ا درباره روابط حزب دمکرات کردستان با فداییان و همچنین درباره سایر موضوعات مورد توجه، سؤال شود و در ضمن ت/۱ را متوجه به پیدا نمودن شغلی در آبادان نگاه داریم.»
آخرین روزهای مهرماه، روشنیمقدم با افسر رابط سیا ملاقات میکند. او که در کردستان زخمی شده، علاوه بر اخبار و اطلاعات جالب برای سفارت، بیش از صد عکس نیز با خود آورده است. ایستگاه سیا در گزارش این ملافات درباره ماموریت اصلی او نیز مینویسد «در شهریور ماه و مهر ماه او به تلاشهایش جهت کسب شغل خوبی در شرکت ملی نفت ایران در تهران و یا آبادان ادامه داد. به او پیشنهاداتی مبنی بر تدریس در دانشگاه شیراز و یا انستیتو تکنولوژی آبادان ارائه شد، ولی هیچ کدام از این دو پیشنهاد از لحاظ عملیاتی جالب نیست. ت/۱ نمیخواهد این مقامها را بپذیرد، زیرا که احساس می کند با اعتباری که دارد شایسته مقامهای بهتری است.»
۳)سرلشگر حبیبالله مخاطبرفیعی/ اسم رمز SD PEPPER (اسدی. پپر)
او پیش از انقلاب، آخرین وابسته نظامی ایران در آمریکا بود. بر اساس اسناد بدستآمده، مخاطبرفیعی پس از انقلاب «در آپارتمانی متوسط در ناحیه واشنگتن و با اتکا به پساندازهای کوچکش زندگی میکند.» بر اساس سند ارسالی مرکز سیا در واشنگتن، مخاطبرفیعی پس از انقلاب در شهریور ۵۸ «تماس با سیا را بطور غیرمستقیم از طریق آشنایان خود در ارتش ایالات متحده ترتیب داد.» علاوه بر دوستی او با شاپور بختیار، ازدواج یکی از پسرانش با اقوام بختیار نیز باعث نزدیکی آن دو به هم بود. به همین خاطر وقتی بختیار پس از فرار از ایران و رسیدن به پاریس، خواست برای شروع فعالیتهای ضدجمهوری اسلامیاش با سیا ارتباط بگیرد، سراغ مخاطبرفیعی رفت. کسی که در اسناد سیا با نام مستعار SD PEPPER و اختصاراP/۱ (پ/۱) نامیده میشد.
مرکز سیا در واشنگتن، ۲۹ شهریورماه پیش از سفر مخاطبرفیعی به پاریس برای ملاقات با بختیار، در گزارشی مینویسد «ما موافقت کردهایم که پ/۱ را در مشکل مهاجرتی خود یاری دهیم تا او مسافرت خود را انجام دهد و به او اطلاع دادهایم که اگر بختیار مایل است به دولت آمریکا پیامی برساند یا خبری بدهد، می تواند این کار را از طریق پ/۱ انجام دهد. به او درخصوص رازداری لازم برای حفاظت از این چنین ارتباطاتی هشدار داده شد و همین موضوع به بختیار نیز گوشزد خواهد شد. پ/۱ موافقت کرده است که احتیاجات (اطلاعاتی) را بپذیرد و مسائل زیر قبل از عزیمتش به او داده خواهد شد: وضع مالی بختیار، خبر درباره رابطه او در ایران، ارتباط با تیمسار جم، اعضاء و جزئیات مربوط به اطرافیان بلافصل او را از جمله جواد علامیر. نظریات بختیار درباره مسائل مختلف داخلی.» مخاطب رفیعی پس از سفر یک هفتهای به لندن گزارشی از دیدارهایش با بختیار و چند نفر دیگر از سران ضدانقلاب را به رابط خود در سیا گزارش میکند.
۴) سرتیپ [نیروی هوایی] حمید شیرازی/ اسم رمز SD CAT/۱ (اس.دی. کت/۱)
اسناد تماسهای ابتدایی و استخدام او در اسناد بازیابیشده سفارت یافت نشده، اما بر اساس اسناد نمایندگی سیا در واشنگتن، هنگکنگ، توکیو و بانکوک که رونوشتش بدست آمده، آنچه مشخص است این سرتیپ بازنشسته در سفری به هنگکنگ به استخدام سیا در درآمده است.
نمایندگی سیا در هنگکنگ در بخشی از گزارش شهریور ۵۸ خود به تهران مینویسد «فرد مزبور موافقت کرد که اگر شغلی سطح بالا در نیروی هوایی به او پیشنهاد شد آن را بپذیرد، حتی اگر این شغل غیر از ریاست ستاد باشد، تا به این ترتیب سطح دسترسی اطلاعاتی مورد نظر ما تأمین شود. او رابطه خوبی با رئیس ستاد جدید سرلشکر امیر بهمن باقری دارد. باقری یکی از دو سرلشکری بوده که او به عنوان واجدین صلاحیت برای این مقام به وزیر دفاع توصیه کرده بود.»
پس از بازگشت شیرازی به ایران، مرکز سیا در واشنگتن در تلگرامی به نمایندگیهای هنگکنگ، بانکوک، توکیو مینویسد: «بابت تلاش موفقیت آمیزی که منجر به تثبیت اس. دی. کت/۱ به عنوان منبع گزارشگر مخفی اطلاعات خارجی شد ستاد به تمام مراکز دست اندرکار تبریک میگوید. فکر میکنیم که درخواستش برای تسهیل مبادله ارزی و جوابهای صادقانهاش به احتیاجات و سؤالات اطلاعاتی در رابطه با ارتش ایران، ممکن است منتهی شود به اینکه در نهایت دریافت دستمزد را بپذیرد. به نظر میرسد که به ملاقات مخفی در تهران بسیار تمایل دارد و بعد اگر در تهران ملاقات کرد، به عنوان منبع گزارشگر درباره ارتش ایران که همچنان از اولویت اطلاعاتی بالایی برخوردار است، ظاهرا بسیار امیدوارکننده میباشد.»
مهرماه و آبانماه، مامورین سیا در تهران موفق به ملاقات حضوری با شیرازی نمیشوند. اتفاقی که کمی بعدتر متوجه میشوند علتش خارجشدن او از احتمال انتصاب به مسئولیتهای نیروی هوایی است. ایستگاه سیا در تهران در جمعبندی این ارتباط ناکام مینویسد «چنان که به خاطر میآوریم، تخلیه اطلاعاتی ک/۱ نشان داد که در موقعیت او به عنوان یک افسر بازنشسته امکان دسترسی به اطلاعات مفید وجود ندارد و به این ترتیب فایده آشکاری در تماس با او در این موقع وجود ندارد حتی اگر خودش علاقهمند باشد لذا این را کنار میگذاریم.»
۵) تیمسار علیاکبر فرازیان/ اسم رمز SD JANUS/۱۳ (اس.دی. جانوس ۱۳)
او اصالتا یک ارتشی بود و سابقه وابستگی نظامی ایران در پاکستان را در کارنامه داشت، اما پس از انتقال به ساواک، سالها مدیرکل معاونت اطلاعات خارجی این سازمان بود. فرازیان پس از پیروزی انقلاب، جزو معدود مدیران ساواک بود که توسط دولت موقت دعوت به همکاری و مشورت شد. او با پذیرش این دعوت در جلساتی که دولتموقتیها برای مشورت درباره چگونگی تعامل با سیستم اداری سازمان امنیت سابق داشتند شرکت داشت.
تام آهرن، رئیس ایستگاه سیا در تهران، اولین تماس او پس از انقلاب را مردادماه ۵۸ ذکر کرده و میگوید «راجع به طرحهایی که برای استخدام ماموران سوابق ساواک که علیه سفارتخانههای خارجی کار کرده بودند و راجع به هدفگیری ساواما در رابطه با سفارتخانههای کمونیستی، اروپای غربی و ایالات متحده از او خبر گرفته شد.»
اردیبهشت ۵۸ مرکز سیا در واشنگتن در بخشی از تلگرامش به تهران مینویسد «به پسر ج/۱۳در پاریس اطلاع دادهایم که تماس در تهران شروع شده و لزومی ندارد موضوع را در تلفن، با ج/۱۳ به بحث بگذارد. به او همچنین گفتیم که اگر تماس بیشتری از طریق کامینسکی لازم بود وی باید به ما اطلاع دهد و ما او را با مأمور پاریس که میتواند پیامها را با امنیت ارسال کند در تماس قرار خواهیم داد. پسرش موافقت دارد.»
فرازیان علاوه بر انتقال اخبار جلسات مشورتی دولت موقت، به یکی از چهار کانال اصلی ارتباط سیا با آیتالله شریعتمداری تبدیل میشود. نخستین گامهای ارتباط، بهار همان سال در ملاقات یک بازرگان آمریکاییِ مرتبط با سیا با شریعتمداری برداشته شده بود. پس از او یکی دیگر از منابع ایرانی سیا با اسم رمز SD VALID/۱ که روابط خانوادگی قدیمی و صمیمی با شریعتمداری دارد به دیدار او رفته و ارزیابی مشابهی ارائه داده بود.
ایده فرازیان ارتباط مستقیم اعضای سیا با آیتالله شریعتمداری است. فرازیان ابتدائا بدش نمیآید که خودش را به عنوان رابط و واسطه به سیا بقبولاند، اما سابقه او در ساواک و حساسیتی که رویش هست، سیا را متقاعد میکند با این پیشنهاد موافقت نکند.
فرازیان برای ماندن در این نقشه، یکی از دوستانش به نام سیدمرتضی موسوی که او نیز سابقه آشنایی خانوادگی با شریعتمداری دارد را به ایستگاه سیا در تهران معرفی میکند که علاوه بر شخص شریعتمداری، ارتباطات خوبی نیز با حزب خلقمسلمان دارد. ارزیابی مرکز سیا در واشنگتن از فعالیت زیادش روی این پروژه این است که «ما اطلاعات ج/۱۳ در مورد تماس را قبول می کنیم چون در گذشته او خود را یک فرد سیاسی نشان داده و احتمالا هنوز خود را رئیس نهایی سازمان جدیدی میبیند که در زمان یک دولت تحت حاکمیت شریعتمداری تشکیل میشود.»
ایستگاه سیا که در حال سنجش و ارزیابی ذائقه سیاسی شریعتمداری برای ارتباط است، به موازات SD VALID/۱ که با آنها را با حسن شریعتمداری(پسر آیتالله) مرتبط کرده، کانال فرازیان و موسوی را نیز فعال نگه میدارد. مردادماه ۵۸ فرازیان پیشنهاد جدیدش یعنی ارتباط ایستگاه سیا در تهران با آیتالله سیدرضا زنجانی را مطرح میکند. «او گفت زنجانی، جنبه ثانی شخصیت شریعتمداری است و میداند که ج/۱۳ واسطهی بین ما و ... است. ج/۱۳ گفت که زنجانی به انگلیسی تکلم نمیکند، ولی میتوان از پسر وی فرید که معمولا در تهران است به عنوان مترجم استفاده کرد. به گفته ج/۱۳، فرید در نیویورک زندگی میکند.»
۶) سیروس رامتین/ اسم رمز SD QUICK/۱ (اس.دی. کوئیک/۱)
از مدیران سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران که از سال ۱۳۵۵ تا پیروزی انقلاب، مدیر خدمات بینالمللی این سازمان بوده است. او که در این جایگاه شغلی، با برخی دیپلماتهای خارجی ساکن ایران مرتبط است، بهمن ۵۷ توسط سیا استخدام میشود. این منبع نویافته سیا، پس از پیروزی انقلاب در اسفندماه اخراج میشود. با توجه به ارتباطات شخصیاش با چهرههای مختلف دولت موقت، از خرداد ۵۸ او عملا به جمعآوری اخبار آنها برای سفارت اقدام میکند. این اخبار آنقدر برای ایستگاه سیا در تهران مهم است که وقتی چندماه بعد رامتین اعلام میکند امکان ارتباط با برخی گروههای ضدانقلاب را دارد، به او ابلاغ میشود روی هدف اصلی یعنی دولتموقت متمرکز بماند.
شهریور ۵۸ مرکز سیا در واشنگتن درباره او مینویسد «طی این دوره گزارشگری بسیار پر ثمر بوده است. از دی ماه ۵۷ تا مرداد ۵۸ او ۱۶ گزارش تهیه کرد که چهار فقره نمره ۱۰ و دوازده فقره نمره ۵ گرفتند. ارتباط او با طالقانی (مهدی) منجر به خبرهای مفیدی در اولین ماههای انقلاب شد. این خبرها از مهدی پسر آیتالله، که همکلاس دوران دانشکده وی و از یاران "دوره" یا گروه نیمه سرّی دوستان ک/۱ می باشد اخذ شده بودند.
ارتباطات او با چمران و در نتیجه با دستگاه اطلاعاتی جدید تحت ریاست وی بیشتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت. دوستی او با طباطبایی نیز منجر به تهیه گزارشهای خوبی درباره کشمکشهای ایران و لیبی بر سر قضیه موسی صدر شده و قطعا فرصتهایی برای عملیات مخفی فراهم میکند که از آن استفاده خواهد شد.»
دیدگاه تان را بنویسید