مانور آرای سلبی در انتخابات میاندوره ای کنگره
تغییر الگوی رفتار رای دهندگان آمریکایی
یکی از مهم ترین موضوعاتی که در تحلیل انتخابات میاندوره ای کنگره مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است، مانور آرای سلبی در این کشور می باشد. برابری نسبی آرای دو حزب در انتخابات مجلس سنا از یک سو و برتری نسبی جمهوریخواهان در انتخابات مجلس نمایندگان از سوی دیگر، نشان دهنده کشمکش دنباله داری است که حداقل از اکنون تا سال 2024 میلادی ( طی دو سال آتی) بر ساختار داخلی -امنیتی این کشور و متعلقات آن تحمیل خواهد کرد. مهم ترین پیام برگزاری انتخابات میاندوره ای اخیر، گذار شهروندان از ساختار دو حزبی و عبور آنها از دوگانه "ترامپ -بایدن" می باشد. نتایج به دست آمده از آخرین نظرسنجی ملی آمریکا که همزمان با این انتخابات از سوی بنیاد «ادیسون ریسرچ» انجام شد نیز نشان داد که بیش از دو سوم رای دهندگان به نامزدهای مجلس نمایندگان، نمیخواهند جو بایدن بار دیگر در انتخابات سال ۲۰۲۴ میلادی نامزد شود.فراتر از آن، حدود 60 درصد از شهروندان آمریکایی ( اعم از دموکرات یا جمهوریخواه) نیز در مجوع با نامزدی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 مخالف هستند. اما ماجرا به این نقطه ختم نمی شود!
بر اساس آنچه تحلیلگران می گویند،شکاف عمیق سیاسی بین دموکراتها و جمهوریخواهان که در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ تعمیق یافت و با حمله به ساختمان کنگره به اوج خود رسید در رایگیری نقشی تعیینکننده داشت. رایدهندگان هر دو حزب از ترس پیروزی جبهه مقابل به پای صندوقهای رای رفتند. بسیاری از جمهوریخواهان که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ را نپذیرفتهاند بر این باور هستند که برای جلوگیری از تبدیل آمریکا به کشوری «سوسیالیستی» یا «کمونیستی» باید با دموکراتها مقابله کنند. در مقابل دموکراتها شکست حزب جمهوریخواه به ویژه هواداران دونالد ترامپ را «راه نجات دموکراسی» معرفی میکنند. در چنین فضایی احتمال همکاری بین دو حزب طی دو سال آینده بسیار ناچیز به نظر میرسد. جو بایدن یکی از اهداف خود را تقویت وحدت و ترمیم شکافهای سیاسی پس از ریاستجمهوری دونالد ترامپ عنوان کرده بود. با این حال نتیجه انتخابات میاندورهای امسال و کارزار نامزدهای جمهوریخواه نشان داد که چهل و ششمین رئیسجمهوری ایالات متحده در عمل به این وعده خود توفیقی نداشته است.
کنترل مجلس نمایندگان از سوی حزب جمهوریخواه و حفظ اکثریت دموکراتها در مجلس سنا به این معنا خواهد بود که هر دو حزب طی دو سال آینده برای پیش بردن برنامههای خود نیازمند مذاکره و انعطاف در برابر یکدیگر خواهند بود. امری که حداقل در فضای سیاسی کنونی بسیار دور از ذهن به نظر میرسد. به این ترتیب احتمالا دو سال باقیمانده از ریاستجمهوری جو بایدن با بنبست در زمینه قانونگذاری همراه خواهد شد. اقبال بیش از نیمی از شهروندان امریکایی نسبت به ظهور یک جریان سوم در این کشور، بیانگر بروز چالشی ساختاری در منظومه متعارف قدرت در این کشور می باشد. به قول برخی نظریه پردازان آمریکایی تنها راه چاره مقامات آاین کشور ، تغییر دال مرکزی قدرت در ساختار نئولیبرالیستی موجود از "آزادی عمل سیاستمداران" به " ایجاد اعتماد عمومی برای مردم" می باشد.حتی استراتژیستهایی مانند فرانسیس فوکویاما صاحب نظریه "پایان تاریخ" تاکید دارند که در آمریکای امروز، باید دال مرکزی قدرت و زیرساختهایی که حکم ثوابت و خطوط قرمز نامرئی این منظومه را ایفا می کردند، به چالش کشیده شوند و با مولفه های دیگری جایگزین شوند. در چنین فضایی، تلاش رسانه های وابسته به دو حزب دموکرات و جمهوریخواه جهت خلق "بازی کسل کننده دموکراتها و جمهوریخواهان" و تبدیل آن به "رقابتی حساس"! ، جایی ندارد.
آنچه جریانهای رسمی و پشت پرده قدرت در آمریکا سعی در کتمان آن را دارند، چینش سریع مولفه های" گذارساختاری" در این کشور است. بر همگان مسجل است که شکل گیری "جریان سوم" ، به نحوی که بتواند از توطئه مشترک جمهوریخواهان و دموکراتهای صاحب قدرت جان سالم به بر ببرد و نماینده واقعی شهروندان آمریکایی باشد ، حداقل در ذیل ساختار کنونی قدرت در این کشور امکانپذیر نخواهد بود. به عبارت بهتر، ظهور جریان سوم و مستقل در آمریکای نئولیبرال کنونی مصداق نوعی ایده آل گرایی می باشد، مگر آنکه مناسبات کلان و زیرساختی قدرت در این کشور و به عبارت بهتر، حلقه های اصلی متصل کننده ساختار سیاسی ، فکری و امنیتی این کشور دگرگون شود.موضوعی که در جریان برگزاری انتخابات میاندوره ای کنگره به صورت کامل مشهود بود.
دیدگاه تان را بنویسید