آیا کاخ سفید می تواند به بحرانهای خودساخته خاتمه دهد؟!
بازی خطرناک بایدن در انتخابات 2024
خلق بحرانهای خودساخته با هدف بهره برداری از آنها در فضای سیاست داخلی، یکی از فرمولهای شناخته شده درحوزه سیاست خارجی و داخلی آمریکا محسوب می شود. بسیاری از روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه در ایالات متحده با هدف تمرکززدایی افکار عمومی از نقاط ضعف خود، بحرانهایی را در آن سوی مرزها خلق کرده اند تا بتوانند از آنها به مثابه ابزارهای تنظیم کننده نگاه جامعه ایالات متحده نسبت به عملکرد خود استفاده کنند. این قاعده در خصوص دولت بایدن نیز صادق است. رئیس جمهور کنونی آمریکا که خود را فردی متخصص در حوزه سیاست خارجی قلمداد می کند، اکنون تحرکات مداخله گرایانه کاخ سفید در شرق آسیا ( با تمرکز بر تایوان) و آسیای مرکزی و اروپای شرقی( با تمرکز بر جنگ اوکراین) را به نقطه اوج خود رسانده است.برخی تحلیلگران می گویند طی ماههای آتی، مقامات کاخ سفید تلاش خواهند کرد ضمن تنش زدایی ضمنی و کلی با این بازیگران،خود را به بازیگرانی عاقل در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا تشبیه کنند! اما آیا بایدن در هدایت این بازی دوگانه موفق خواهد بود؟!
بسیاری از استراتژیستها و نظریه پردازان حوزه سیاست خارجی آمریکا معتقدند که نه تنها دولت بایدن، بلکه دیگر دولتهای آمریکایی سابق نیز عملا قدرت خلق بحرانهای مدیریت شده در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده را نداشته و ندارند. آنها به بحران ناشی از دودهه حضور ناتو در افغانستان یا جنگ عراق اشاره می کنند که در نهایت خروجی آنها، مطابقتی با اهداف از پیش تعیین شده کاخ سفید در زمان حمله به این دو کشور و اشغال آنها نداشته و ندارد! تحرکات اخیر آمریکا در شرق آسیا از یک سو و اصرار کاخ سفید بر گسترش ناتو به شمال و شرق اروپا از سوی دیگر، جملگی مقدمات وقوع منازعه ای تمام عیار میان دو قدرت شرقی ( روسیه و چین) و آمریکا محسوب می شود. در این میان، یکی از تزهای پنهان کسینجر، سرمایه گذاری دولتهای آمریکایی بر روی اختلافات تاکتیکی پکن و مسکو یا حتی خلق اختلافات تاکتیکی و مقطعی بین آنها بوده است. به عنوان مثال در دوران ریاست جمهوری ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا از یک سو با چین وارد جنگ تمام عیار اقتصادی گردید و در مواجهه با روسیه، بیشتر جنبه احتیاط را رعایت کرد. اما دردوران ریاست جمهوری بایدن، سیاستهای مداخله گرایانه واشنگتن در تقابل با پکن و مسکو، به صورتی بی پروا و عیان ترسیم شده و منجر به نزدیکی راهبردی هر دو بازیگر به یکدیگرشده است. فراتر ازآن، برخی شرکای راهبردی آمریکا نیز هزینه های مداخله گرایی واشنگتن در دیگر نقاط جهان را دیگر به مانند گذشته پرداخت نمی کنند. اختلافات نهانی که میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی از جمله فرانسه و آلمان با آمریکا پس از جنگ اوکراین رخ داده، درحال انتقال به فاز آشکار است. اظهارات اخیر امانوئل مکرون در خصوص لزوم فاصله گیری اروپا از آمریکا در معادلات امنیتی و اقتصادی ، ناظر بر همین شکافهاست.در چنین شرایطی واشنگتن بیش از پیش قدرت مدیریت بحرانهای خودساخته اش در جای جای دنیا را از دست خواهد داد.
در چنین شرایطی ممکن است جنگ اوکراین یا ایجاد تنشهای جدید میان آمریکا و چین بر سر تایوان ، به جای تبدیل شدن به نقاط قوت انتخاباتی دموکراتها و بایدن، تبدیل به پاشنه آشیل انتخاباتی آنها در سال 2024میلادی شود! بی دلیل نیست که ترامپ و دیگر سیاستمداران جمهوریخواه، رئیس جمهور کنونی آمریکا را نسبت به عدم درک تحولات واقعی در نظام بین الملل متهم کرده و فرسایشی شدن جنگ اوکراین و تشدید تنشها با چین در عرصه نظامی را نقطه آشکارساز ضعف تحلیلی و توصیفی از اطلاعات و واقعیات موجود در حوزه سیاست خارجی قلمداد می کنند.....
دیدگاه تان را بنویسید