ضربه به خود در دولت رئیسی
چگونه دولت درحال پرکردن ستادهای انتخاباتی رقیب است
به نظر میرسد دولت رئیسی تحت فشار بدنه تندروی حامی خود است و برای راضیکردن آنها پیامهایی مبنیبر تقویت پروژه «خالصسازی» را صادر میکند
روزنامه شرق نوشت: جبهه پایداری استان کرمانشاه در بیانیهای که اخیرا منتشر کرده از دولت رئیسی خواسته تا «تسویه همه مدیران میانی را سرعت ببخشد». در این بیانیه که از سوی تشکل تندروی پایداری از شاخه کرمانشاه نوشته شده آمده: «بعد از گذشت دو سال از دولت آیتالله رئیسی مردم خواهان سرعتبخشیدن بر تغییر مدیران ارشد و میانی برای خدمت عالمانه و مجاهدانه هستند».
به نظر میرسد دولت رئیسی تحت فشار بدنه تندروی حامی خود است و برای راضیکردن آنها پیامهایی مبنیبر تقویت پروژه «خالصسازی» را صادر میکند. همچنین این حرفها را میتوان مصداق روشن واژه «خودبراندازی» دانست که اخیرا سیدمحمد خاتمی در دیدار با جمعی از معلمان به آن اشاره کرد. اینکه برخی نهادهای سیاسی دولت هم با این پروژهها و فشارها همراه بوده و به دنبال سازوکار «خالصسازی» باشند، نه برای ملت نشانه خوبی است نه برای خود دولت.
شاید بتوان گفت حتی این اتفاق به این صورت در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی هم صورت نگرفته بود. مشهور است که کارمندان بخشهای فنی ساواک یا ادارات دوم و هشتم ساواک که درمورد مسائل خارجی کار میکردند، اندکی بعد به سر کار خود رفتند و باز مشهور است که فرجالله سیفی کمانگر (با نام مستعار کمالی) از شکنجهگران ساواک بعد از انقلاب مدتی را مخفیانه زندگی کرد، اما در ۲۰ آذر ۵۸ شرایط را آنگونه مساعد دید که به زندان اوین مراجعه کرد تا «گواهی عدم تعقیب» دریافت کند که شناسایی شد.
از همین رو بود که انقلاب اسلامی توانست حجم بسیار بالایی از آرای مردم را در رفراندوم جمهوری اسلامی دریافت کند، زیرا در آن زمان اکثریت مطلق مردم از اساس انقلاب (به خاطر وعدهها و عملکردها) احساس خطر نمیکردند.
مقایسه کنید با امروز که دولت رئیسی از هنرمند تا ورزشکار، از معلم تا مدیران سابق سیستم بوروکراسی دولتی خودش را هم با دست خود تبدیل به اپوزیسیون خودش میکند.
در این مسیر حتی ظواهر مسئله را هم رعایت نمیکند که بگوید: «بحث ما کارآمدی نیروها و مدیران است و اساسا برایمان دولتها اهمیت ندارد». بلکه صراحتا تغییرات را مشخصا مرتبط با تفکر و سلایق متفاوت آن مدیران اعلام میکنند.
در ایران مانند برخی از نقاط مهم دنیا دولتها بر پایه احزاب تشکیل نمیشوند. احزاب فرانسه، آلمان، انگلیس یا حتی در همین ترکیه، از همان ابتدا به دنبال حضور در قدرت و تغییر مناصب هستند. اما همانها هم هیچوقت بوروکراسی و بدنه مدیران و کارشناسان را تغییر نمیدهند. اما سؤال این است که چرا دولت رئیسی دست به چنین کاری میزند؟
بیشتر بخوانید: جبهه پایداری بدون خونریزی صداوسیما را گرفت/ جریان تندروی اصولگرا به دنبال مشارکت حداقلی هستند
برگردیم به یک ماه قبل که در سایت رجانیوز یادداشتی منتشر شد که در آن توصیه شده بود باید از دولت فاصله گرفت و نقش «پلیس بد» را بازی کرد. این یک نمونه از فشارهایی است که این بدنه افراطی به دولت وارد میکند.
این یادداشت که به قلم رضا باقریپور نوشته و در وبسایت رجانیوز منتشر شده به نیروهای حامی دولت توصیه میکند که باید «تبدیل به پلیس بد» در جامعه شد و از «دولت» که سعی میکند در بحث حجاب «میانجی باشد» جدا شد و «شلوغکاری» (بخوانید هرج و مرج) را آغاز کرد.
پایان این یادداشت، اما نقطه نهایی و مهم آن بود. جایی که توصیه میکند «باید از میانجی جدا شد و تبدیل به پلیس بد گردید. باید میانجی را بین دو انتخاب مخیر کرد و هزینه نادیدهگرفتهشدن را بالا برد. باید تریبوندارهای گوش به بخشنامه را از مرجعیت انداخت و چک سفیدامضای اطاعت از میانجیگرها و مدیران میدان را بازپس گرفت».
سپس دستورکار جریان انقلابی برای ایجاد هرجومرج اینگونه لیست میشود: «دستورکار هرکسی در محیطهای خُردتر مانند دانشگاه، محله، بسیج، مسجد، هیئت و... بنا به اقتضای شرایط مشخص است، باید شلوغ کرد».
حرفهای دولتیها در این زمینه در واقع انتقال پیامی به این دسته از هواداران است؛ با این مضمون که «نگران نباشید ما صدای شما را شنیدیم و تلاش میکنیم شما را با دادن پستهای دولتی راضی کنیم».
وضعیت امروز دولت بهگونهای است که ناتوان از تشکیل ائتلافهای بزرگ و فراگیر برای پیشبرد اهداف خودش است. در عین حال تلاش میکند خالصسازی و نابگرایی را در حیطه دولت اجرا کند.
اما در واقع میتوان مشاهده کرد که دولت مشغول ضربهزدن بر پیکره خود است. در اولین انتخابات هر آنکس که بویی از مخالفت با دولت را داشته باشد (و بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند)، حتما مورد تأیید همه این جریانها و گروهها قرار خواهد گرفت. از سلبریتیها تا دانشگاهیان و کارمندان. آنها البته به رقابتهای صوری میان کاندیداهای یک جریان خاص (مانند سال ۱۴۰۰) نمیپیوندند. این دسته از منتقدان هیچوقت تصمیم ندارند حتی میان قالیباف و رئیسی یکی را انتخاب کنند. چون هر دوی آنها را در یک بلوک قدرت ارزیابی میکنند؛ اما هرکس که صریح و قاطع در جبهه مخالف رئیسی بایستد، حتما مورد حمایت این افراد قرار میگیرد و کمپین بزرگی را علیه او تشکیل خواهد داد.
برای همین تنها شانس رئیسی برای اینکه قدرتش را از چهار سال به هشت سال تداوم ببخشد، شکلدادن یک انتخابات بیرمق و بیرقیب است که ظاهرا حامیان دولت و برخی نهادهای سیاسی درون دولت هم دانسته یا ندانسته در حال اجراکردن این پروژه هستند.
دیدگاه تان را بنویسید