آراء خاکستری به سمت نواصولگرایی میرود
جامعه کنونی به دلیل اهمالهای بسیار در سالهای گذشته علاوه بر آنکه در پی آرامش سیاسی و ثبات اقتصادی است، شیوههایی مبتنی بر اصول اما تازه را در عرصه حکمرانی میطلبد.
فردا نوشت: همواره گفتهاند که این آراء خاکستری است که تعیینکننده نهایی انتخابات است؛ اما معنای این عبارت یعنی «آراء خاکستری» چیست که تا این اندازه مهم قلمداد میشود؟
آراء خاکستری معمولا وابسته به جناح یا طیف سیاسی خاصی نیستند؛ آنها اقتضایی تصمیم میگیرند و شاید تا روز آخر انتخابات هم نشود تشخیص داد به کدام سمت میروند. در واقع آراء خاکستری، آرائی معلق در فضای سیاسیاند که به بدون در نظرداشتن جریانهای سیاسی و بیشتر بر اساس مطالباتشان رأی میدهند. برخی آراء خاکستری را در دایره طبقه متوسط شهری در نظر میگرفتند، در صورتی که به نظر میرسد آراء خاکستری متعلق به یک طبقه نیست بلکه بر اساس شرایط و مطالبات به وجود آمده میتواند متعلق به هر کدام از طبقات اجتماعی باشند.
جناح اصولگرایی و جناح اصلاحطلبی معمولا به طور متوسط سبد رأی نسبتا ثابتی داشتهاند؛ هرچند در سالهای اخیر اصلاحطلبان با بحران ریزش سرمایه اجتماعی مواجه شدهاند اما به طور میانگین و بر اساس تجربه پیشین اگر بخواهیم تحلیل کنیم، میشود گفت که دو جناح اصلی سیاسی سبد رأی ثابتی دارند که سبد رأی آنها تنها در صورتی تعیینکنندهاند که آراء خاکستری وارد میدان انتخابات نشوند و هر زمان که طیف وسیع این آراء وارد انتخابات شده، سرنوشت انتخابات را مشخص کرده است. آراء خاکستری معمولا به سمت یکی از این دو جناح گرایش پیدا میکند زیرا نیروهای اصلی سیاسی در این دو جناح حضور دارند. زمانی اصلاحطلبان مدعی بودند که همواره نمایندگی آراء خاکستری را در دست دارند اما به تدریج و با عملکرد ضعیفشان چه در دولت یازدهم و دوازدهم و چه در مجلس دهم مشخص شد که آراء خاکستری سیال است و هر سمت که برنامههای عینی و وعدههای واقعگرایانه و نه شعاری ارائه دهد، میتوان این آراء را جذب خود و در نهایت پیروز انتخابات باشد.
آراء خاکستری به دلیل آنکه متعلق به بدنه اصلی اجتماع است، نسبت به عملکرد جناحهای سیاسی قضاوتی جامع دارد. اگر بخواهیم در فضای روز سیاسی تحلیل کنیم، میتوان گفت جامعه کنونی به دلیل اهمالهای بسیار در سالهای گذشته علاوه بر آنکه در پی آرامش سیاسی و ثبات اقتصادی است، شیوههایی تازه از حکمرانی را میطلبد؛ شیوههایی که ضمن پایبندی به اصول نظام سیاسی، قانونگرا، چارچوبدار، عملگرا، واقعی، به دور از شعارزدگی، غیرهیجان و البته با برنامه باشد. ضرورت اصلاح شیوه حکمرانی و تمییز اصلاح واقعی از عبور از چارچوبها مطالبهای است که هر چه جلو میرویم بیشتر در بدنه اصلی جامعه پدید میآید.
آراء خاکستری واقعگراست و همانطور که گفته شد چندان در بند جناحبندیهای سیاسی است؛ مطالبهگر است و بدون در نظر داشتن مصلحتهای مرسوم سیاسی، اگر گروهی بتواند مطالباتش را محقق کند، از آن گروه رضایتمند میشود و در غیر این صورت بیپرده منتقدش خواهد شد و حتی از آن گروه عبور میکند زیرا برای عموم جامعه نامها چندان موضوعیت ندارد و مهم آن است که برای مثال وضعیت اقتصادی بهبود یابد، مشکلات معیشتی رفع شود، قوانین مرتبط با مشکلات عمومی وضع شود و البته در حوزه اجرایی نیروهایی کارآمد که توانایی انجام مسئولیتهایشان را دارا باشند، روی کار آیند.
این خصائل در میان اصلاحطلبان و طیفهایی از اصولگرایان کمتر دیده میشود و به نظر میرسد باتوجه به میل عمومی برای پایداری مسئولان به اصول انقلاب اسلامی و رعایت قانون و البته ایجاد تحول در شیوه مدیریت نواصولگرایی جریانی است که میتواند اقبال عمومی یا به تعبیر دیگر اقبال آراء خاکستری را ازآن خود کند زیرا مردم هم از افراطگرایی خستهاند و هم از سیاستهای اصلاحطلبانی که قدرت را صرفا برای قدرت میخواهند؛ بیهیچ دستاورد عینی و ملموسی.
دیدگاه تان را بنویسید