کد خبر: 689989
تاریخ انتشار :

پشت پرده تلاش برای برکناری محسن رضایی از فرماندهی جنگ

از سال ۱۳۶۳ انتقاد‌ها به شیوه اداره جنگ بسیار بالا گرفته بود. منتقدان می‌گفتند چرا پیروزی‌های ایران تا سال ۶۲ و ۶۳ بوده و پس از آن ایران نتوانسته به پیروزی بزرگی دست پیدا کند؟ آن‌ها نوک پیکان انتقادات خود را به محسن رضایی نشانه رفته بودند و بر این باور بودند که عدم آشنایی او با تکنیک‌های نظامی‌گری باعث این اتفاق شده است. رویداد۲۴ در گزارشی به چند نمونه از انتقاداتی که علیه رضایی مطرح می‌شده، پرداخته است.

پشت پرده تلاش برای برکناری محسن رضایی از فرماندهی جنگ
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

رویداد۲۴ نوشت: «تمایل بود که بعضی‌ها را اعدام کنند، در جنگ خیبر بنا بود و درخواست بود بعضی‌ها را اعدام کنند. آن روز که الحاق از جزیره و بیرون جزیره نشد و یک گردان ما به کلی نابود شد. [مقصود ماجرای جزیره مجنون که به شهادت پانزده هزار رزمنده ایرانی منجر شد] از جزیره آمده بودند بیرون، از این طرف لشکر‌هایی که باید بروند و الحاق کنند، نکردند. من این‌جور حاضر نبودم، من می‌گفتم شما ببینید بالاخره جنگ است... اگر خیانت کرده باشند، بحث دیگری است.» هاشمی رفسنجانی

انتقادها به مدیریت جنگ

ایرانیان تصور نمی‌کردند ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر چنین پرهزینه و سخت باشد. شکست عملیات‌ رمضان و والفجر و پس از آن، تلفات بالای عملیات خیبر و شکست در عملیات بدر، خسارات فراوانی به ایرانیان وارد کرد که در مقالات جداگانه به آن پرداختیم. در چنین فضایی تعدادی از رزمندگان و همچنین فرماندهان جنگ مدیریت نیرو‌های مسلح را زیر سوال بردند و با ادامه جنگ به چنین شیوه‌ای مخالفت کردند.

انتقاد به شیوه مدیریت جنگ محدود به فرماندهان و نظامیان نمی‌شد. علاوه بر مخالفت ارتش و صیاد شیرازی با مدیریت محسن رضایی که در مطلبی جداگانه به آن پرداختیم، خود هاشمی رفسنجانی نیز پس از عملیات خیبر بار‌ها از مدیریت رضایی انتقاد کرده بود.

هاشمی مدتی پس از عملیات خیبر صریحا به فرماندهان گفت: «فرماندهان راه ما را مشخص کنند. اگر پیشنهاد دارید به ما بگویید در کجا خواهید جنگید من تصورم از شما این بوده که ۵۰ کیلومتر می‌توانید جلو بروید ولیکن در طلائیه عملیات خیبر ۱۳ کیلومتر بیشتر جلو نرفتید. اگر کسی نظرش این است که نمی‌شود بجنگیم، حالا باید تصمیم گرفت. امروز زمان برای ما بسیار مهم است چون دنیا پیروزی مطلق ما را نمی‌پذیرد لذا به مرور بر ما فشار می‌آورد. درباره صلح نظر امام مطرح است و ایشان می‌گویند بدون جنگ صلح امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، امام به مردم می‌گویند بروید بجنگید.»

آیت‌الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری نوشته نگران این مسائل بود و به همین دلیل چند بار در دیدار با امام نگرانی‌های خود را مطرح کرده و عبارت «کودتا» را درباره سپاه به کار برده بود که محسن رضایی روایت کرده امام گفته اینها بچه‌های خودمان هستند.

محسن رضایی درباره این مسئله می‌گوید: «بعد از عملیات خیبر، انتهای ۶۲ و آغاز ۶۳، یکی از دوستان ما پیش یکی از ائمه جمعه کشور می‌رود، ایشون در می‌یاد به ایشون می‌گه شما فکر می‌کنید ما نمی‌دانیم شما دنبال چی هستید؟ حالا وسط درگیری و جنگ و زد و خورد، می‌گوید حاج آقا مگر ما دنبال چی هستیم؟ می‌گوید خوب شما دنبال این هستید که محسن رضایی را رئیس جمهور کنید. مگر از روی خون ما رد بشوید. آقای منتظری رفته خدمت حضرت امام، به امام گفته بودند که شما چرا این قدر از فرماندهان سپاه دفاع می‌کنید؟ امام گفته بود برای چی دفاع نکنم؟ آقای منتظری گفته بود آخه این‌ها ممکن است کودتا بکنند. امام یه کمی بهش نگاه کرده بود، گفته بود: حالا، چون این‌ها بچه‌های خودمان هستند، جای دوری نمی‌رود. زده بود تو برجک آقای منتظری.»

هاشمی نیز در خاطرات اردیبهشت سال ۱۳۶۳ خود می‌نویسد: «عصر آقای محسن رفیق‌دوست تلفنی از من خواست به آقای منتظری تلفن کنم که آقای محسن رضایی را که به قم می‌رود بپذیرند. آقای منتظری، مدتی است با فرماندهان سپاه روابط خوبی ندارند.»

چالش دیگر محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست فرمانده وقت وزارت سپاه (در آن دوره سپاه وزارتخانه داشت) و نفر دوم این ارگان، اختلاف با آقای فضل‌الله محلاتی نماینده آیت‌الله خمینی در سپاه بود؛ اختلافی که در یادداشت‌های شهریور ۱۳۶۳ هاشمی اینگونه به آن اشاره شده: «عصر آقایان محسن رفیق‌دوست و محسن رضایی و رحیم صفوی آمدند. درباره عملیات و نیاز‌های مالی و تدارکاتی جبهه و مشکلات سپاه بحث بود. آقای محسن رضایی از دخالت‌های زیاد آقای محلاتی در امور سپاه گلایه داشت و نامه‌ای [در این موارد] به امام نوشته است.»

همچنین بر اساس یادداشت‌های هاشمی، محلاتی دو ماه پس از این ماجرا برای گزارش ارتباط خود و محسن رضایی را اینگونه بیان کرده است: «شیخ فضل‌الله محلاتی نماینده امام در سپاه آمد. گزارشی از موج مخالفت با فرماندهی سپاه گفت و اعلان خطر کرد و از عدم توجه فرماندهی سپاه پاسداران به نصایح خودش و تضعیف ایشان، گله داشت.»

شکل‌گیری جریان اعتراضی علیه محسن رضایی در سال ۱۳۶۲

همچنین در اواخر سال ۱۳۶۲ یک جریان اعتراضی در سپاه شکل گرفت که منتقد شیوه فرماندهی رضایی بود. هاشمی درباره مخالفان محسن رضایی در سپاه تهران به این مطلب اشاره می‌کند که که رضایی در دیدار با او «از تحرک مخالفانش در سپاه و کارشکنی در منطقه تهران علیه فرماندهی اظهار ناراحتی شدید و درخواست اجازه برخورد خشن‌تر و تنبیه مخالفان را داشت.»

در همین ایام در تهران و کرمانشاه برخی جلسات محسن رضایی با رزمندگان و فرماندهان به تشنج کشیده شد. تعدادی از فرماندهانی که به جنگیدن در جبهه غرب برای تهدید بغداد معتقد بودند از این که فرماندهان رده‌بالای سپاه به جبهه‌ غرب به چشم یک جبهه فرعی نگاه کنند اعتراض داشتند. آن‌ها معتقد بودند سپاه باید به ادوات زرهی و سلاح‌های سنگین مجهز شود و بعد در جبهه غرب برای تهدید بغداد عملیات کند تا جنگ با پیروزی به پایان برسد.

نزاع بین رضایی و منتقدانش در استان کرمانشاه نیز در همین زمینه بود. در خاطرات ۲۵ آبان هاشمی رفسنجانی آمده «آقای محسن رفیق‌دوست اطلاع داد که امروز در باختران، در جلسه‌ای از طرف بعضی از پاسداران به محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران اعتراض و اهانت شده‌است.»

ناطق نوری نیز در خاطراتش می‌نویسد: «در اوج جنگ، وقتی محسن رضایی وارد پادگان، ولی‌عصر یا مرکز سپاه کرمانشاه شد، جلوی او خطاب به امام شعار می‌دادند: خمینی بت‌شکن، بت جدید را بشکن، یعنی محسن رضایی را بردار. من در نماز جمعه تهران گفتم: وقتی امام یک نفر را به عنوان فرمانده گذاشت، دیگر فضولی موقوف. اگر یک چوب را هم گذاشت و دستور اطاعت دادند باید اطاعت کنیم؛ این معنای ولایت و ولایت‌پذیری است.»

در همین اثنا تعدادی از فرماندهان قدیمی نیرو‌های تهران که در عملیات خیبر در لشکر ١٠ سیدالشهدا جمع بودند و همچنین عمیقا به شیوه اداره فرمانده سپاه نقد داشتند، حرف‌هایشان را یک‌کاسه کردند و پیگیر شدند تا با امام خمینی را ملاقات کنند. آقای محمد ابوترابی یکی از آن‌ها بود که خاطراتش درباره اختلاف با فرمانده سپاه را در کتاب «مردان رستگار» ثبت کرده است.

جلسه فرماندهان معترض جنگ با آیت الله منتظری

ابوترابی می‌گوید «فرماندهان معترض ابتدا با احمد خمینی صحبت کردند و گفت بروند مسایل را با آیت‌الله منتظری در میان بگذارند. آقای منتظری که توضیحاتشان را شنید از آن‌ها خواست نظرات و پیشنهادهایشان را در جزوه‌ای تدوین کنند؛ چنین کردند که جزوه‌ای ٩٠ صفحه‌ای شد. آیت‌الله منتظری گفت این جزوه را به مسئولین کشور برسانند.

نویسندگان نامه دیدار و گفتگویی چالشی با هاشمی داشتند و هاشمی گفته بود نامه را به محسن رضایی می‌دهد اما فرماندهان امضاهایشان را بردارند چرا که معتقد بود «اگر امضایتان پای نامه باشد، اذیت‌تان می‌کنند» اما آن‌ها مخالفت کرده و نامه را با امضای خودشان به هاشمی دادند. ابوترابی که خود از امضاکنندگان نامه بود در خاطراتش می‌نویسد: «رویه‌ای در پیش گرفته شد که آقای هاشمی بابتش هشدار داده بود: اگر امضایتان پای نامه باشد، اذیت‌تان می‌کنند.»

نامه بخش‌های مختلفی داشت که ابوترابی قسمت‌هایی از آن را در کتاب خاطرات خود ثبت کرده است و در این قسمت به آن‌ها اشاره می‌کنیم. درباره مدیران جنگ اینگونه نوشته بودند: «آن‌ها از فقدان علم و تجربه کافی از جنگ نوین در جهان امروز (تصمیمات غیرعلمی و ...) رنج می‌برند. آن‌ها با شعار این‌که توکل برای پیروزی کافی است، شدیدا تدبیر و تعقل را از صحنه بیرون کرده‌اند. آن‌ها به دلیل این‌که جواب تبلیغات خارجیان را می‌دهیم و برای حفظ روحیه مردم، دروغ‌های بزرگی را در رده‌های مختلف اجرایی می‌گویند که نه تنها نتیجه عکس می‌دهد، بلکه مردم را گیج کرده و در ذهن آن‌ها سوال ایجاد می‌کند.»

درباره طرح و برنامه نکاتی نوشته بودند از جمله این‌که «تفکر مسؤلان اجرایی عمدتا یک بعدی و بیشتر معطوف به عملیات ساده نظامی است تا عملیات پیچیده و همه‌جانبه سیاسی اقتصادی نظامی»

نامه فرماندهان معترض به محسن رضایی درباره جنگ

آن‌ها همچنین ساختار‌های مربوط به جنگ، از شورای عالی دفاع تا سازمان سپاه را به دقت نقد کرده بودند و درباره رابطه نهاد‌های مهم کشور و جنگ نوشته بودند: «مجلس شورای اسلامی در جنگ فعال نیست و اکثر نمایندگان مردمی که درگیر جنگ هستند، از مسایل جنگ بی‌خبرند... قوه قضاییه در جنگ فعالیت اصولی و مستمر ندارد، به همین دلیل: ضعیفان حسابرسی دقیق می‌شوند اما فرماندهان رده بالا حسابرسی نمی‌شوند و به تخلفات احزاب و سازمان‌ها در جنگ رسیدگی نمی‌گردد... برای توجیه نارسایی‌ها و ضعف‌ها از اعتبار حضرت امام خرج می‌کنند... در جمهوری اسلامی مانند قارچ از زمین انواع قرارگاه به بهانه اداره جنگ سبز می‌شوند. تب قرارگاه مملکت را تسخیر نموده و برای انجام هر کاری قرارگاه احداث می‌کنند.»

درباره اختلاف نیرو‌های نظامی نوشته بودند: «دشمنان خط امام بین تمام نهاد‌های نظامی انتظامی جمهوری اسلامی اختلاف انداخته‌اند و جریان حاکم بر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرمنشا این اختلاف‌اندازی‌هاست.»

مقصود آنها از جریان حاکم در این نامه، محسن رضایی، محسن رفیق‌دوست و چهره‌هایی نظیر حسین دهقان بود که در برخی موارد مسئول برگزاری بود و حتی ترتیب سخنرانان را مشخص می‌کرد. از جمله جلسه مشهور سال ٦٣ که جلسه را مدیریت می‌کند.

این نامه‌ توسط خود نیروهای سپاه نوشته شده بود. آنها دلداده فضای پراخلاص سپاه بودند و با همه وجود در گردان‌ها و لشکرهای خود حاضر می‌شدند و به سبب همین روحیه، در این تصور بودند که مدیریت محسن رضایی به جنگ و سپاه آسیب می‌رساند. به دلیل همین علاقه به سپاه بود که حتی حاضر نشده بودند اسم خود را از پای نامه بردارند.

نامه فرماندهان معترض درباره فرمانده کل سپاه و وزیر سپاه نیز انتقاد‌های تندوتیزی داشت: «فرمانده کل سپاه، عمده قوای گمنام سپاه را آدم حساب نمی‌کند. اطاعت بی‌چون و چرا از فرمانده و شورای عالی در همه زمینه‌ها خط مشی کلی سپاه است که توسط فرماندهی دنبال می‌گردد... با آن‌که حضرت امام فرموده‌اند ولایت اداری نداریم، مسئولان و فرمانده کل سپاه از هر طریق کوشش می‌کنند ولایت خود را اثبات کنند... هرکس ولایت فرمانده کل سپاه را قبول نداشته باشد منزوی و سرکوب می‌شود.»

این نامه علاوه بر انتقاد، پیشنهاد‌های زیادی برای تغییر اوضاع جنگ داشت؛ از جمله تعیین فرمانده‌ای عالی که تمام وقتش صرف جنگ شود و تشکیل ستادی برای ساماندهی نیرو‌های مسلح. هر دو مورد در ماه‌های پایانی جنگ عملی شد که دیگر دیر شده بود. همچنین پیشنهاد‌هایی داشتند برای حضور اثرگذار دولت و سایر بخش‌های کشور از مجلس گرفته تا نهاد‌هایی مانند شورای انقلاب فرهنگی در جنگ. به همراه پیشنهاد‌هایی درباره مدیریت سپاه: «هر چه سریع‌تر باید فرمانده و وزیر سپاه تعویض شوند، زیرا خودشان عامل اصلی ضعف‌ها و نارسایی‌ها هستند.»

تحلیل جالبی درباره فرسایشی‌شدن جنگ نوشته بودند: «جنگ فرسایشی و غیرقاطع با صلح فرقی ندارد و هر دو دشمنان انقلاب اسلامی را به مقصود خود می‌رساند... استراتژی کلی گیج و در ابهام است. باید استراتژی کلی (عمومی و بزرگ) بر اساس پیروزی در جنگ به‌روشنی تهیه و بر اساس تصرف بغداد تدوین گردد.» آن‌ها همچنین پیش‌بینی کرده بودند عراق جنگ شیمیایی و جنگ شهر‌ها را گسترش می‌دهد و پیشنهاد دادند که در ساخت انواع موشک و تقویت پدافند هوایی سرمایه‌گذاری شود.

ابوترابی درباره سرنوشت نامه نیز می‌گوید: «جزوه پیگیری شد، اما نه با رویکرد اصلاح ایرادات، بلکه از سر عناد و با نیت برخورد با عوامل تنظیم و تدوینش. رویه‌ای در پیش گرفته شد که آقای هاشمی بابتش هشدار داده بود: اگر امضایتان پای نامه باشد، اذیت‌تان می‌کنند.»

اما ماجرا با تهیه این جزوه به اتمام نرسید و اعتراض‌ها ادامه پیدا کرد. اوج این اعتراض‌ها در جلسه پرسش و پاسخی بود که در پنجم آذرماه سال ۱۳۶۳ با حضور محسن رضایی و در جلسه معارفه حسین دهقان به عنوان فرمانده تهران انجام شد. تعدادی از فرماندهان از جمله شهید رستگار و بهمنی، بحث‌های تخصصی را مطرح می‌کردند و سپس به تدریج با حضور چهره‌هایی همچون اکبر گنجی سوال‌ها سیاسی شده و جو جلسه متشنج شد.

سایت رویداد۲۴ پیشتر چند گزارش درباره این جلسه منتشر کرده و نشان داده آن اتفاقات باعث شد جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب آهسته آهسته حذف شود و حامیان آیت الله راستی کاشانی در جناح راست قدرت بگیرند.  به همین دلیل در این مطلب به محتوای خود جلسه نمی‌پردازیم.

مطالبی درباره جلسه رزمندگان با محسن رضایی در آذر سال سال ۱۳۶۳

میرزایی: جزییات جلسه سال ۶۳ و مستند کودتای خزنده/ محسن رضایی برنامه ریخته بود صدای جلسه را ضبط کند و به عنوان بهانه پیش امام ببرد

سردار داوود کریمی فرمانده معترض محسن رضایی در مستند کودتای خزنده کیست؟

امام با منتقدان مدیریت جنگ دیدار نکرد

برخورد فرمانده سپاه با منتقدان جالب نبود. هاشمی رفسنجانی در خاطرات همان روز می‌نویسد: «بعداز ظهر، آقایان محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست و سیدجلال ساداتیان [مسئول وقت دفتر هاشمی] آمدند. گزارش مراسم معرفی فرمانده سپاه پاسداران تهران را آوردند که عده‌ای از مخالفان، شلوغ و اغتشاش کرده بودند. اجازه تعقیب آن‌ها را می‌خواستند.»

با تصمیم هاشمی بنا می‌شود فرمانده سپاه و منتقدانش با امام خمینی دیدار کنند و در حضور وی حرف‌هایشان مطرح شود. هاشمی در ۲۲ آذر می‌نویسد که به او «خبر دادند امام با آن‌ها دیدار نمی‌کند» و خودش موضوع را پیگیری کند.

از سوی دیگر فرماندهان معترض در جلساتی با نمایندگان مجلس تعدادی از آن‌ها را نیز با خود همراه کرده بودند. در ۲۵ آذرماه ۹۰ نماینده مجلس به هاشمی نامه نوشتند که معترضین اعتراض‌هایشان را درباره فرماندهی سپاه در حضور نمایندگان مجلس مطرح کنند؛ اما وی در همان روز پیامی برای نمایندگان مخالف فرماندهی سپاه داشت.

هاشمی می‌نویسد: «پیغام شفاهی امام را قبل از شروع جلسه به نمایندگان گفتم که امام از دخالت بعضی از نمایندگان در امور سپاه و همراهی با مخالفان فرماندهی ابراز نارضایتی کرده بودند. برای خواباندن سر و صدا‌ها خیلی موثر افتاد؛ گرچه آن‌ها را خیلی دمق کرد.»

در همان روز هاشمی با رییس‌جمهور و شورای سپاه جلسه گرفتند و تصمیم بر آن شد از آیت‌الله خمینی بخواهند شبیه پیامی که به مجلس داده بود، پیامی هم برای منتقدان محسن رضایی بدهد؛ پیامی شفاهی که آقای محلاتی آن را ۲۸ آذر ۱۳۶۳ در جمع منتقدان خواند.

محلاتی از قول امام خمینی به دشمنی‌ها اشاره کرد و این‌که دشمنان به دنبال اختلاف در سپاه هستند. گفت امام از هیاهو علیه فرماندهان سپاه انتقاد کرده است و گفته اگر در سپاه اختلاف شود جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت و اینکه امروز هیچ‌یک از افرادی را که در راس امور هستند امکان ندارد برداریم؛ با هیاهو آقا محسن و آقای رفیق‌دوست برداشته نمی‌شوند.

محلاتی پس از بیان این مطالب جملات پایانی پیام امام را اینگونه بیان کرد: «من سفارش شما را به آقایان کرده‌ام که با شما مدارا کنند. اگر افرادی بعد از این پیام دست برنداشتند و باز بخواهند به اختلافات دامن بزنند به من اطلاع دهید. آن‌ها تکلیف دیگری دارند. این را باید اطلاع بدهید در بین آقایان هم صحبت کنید به آن‌ها محبت کنید و اگر من بدانم بعد از این پیام کاری کنند من به عنوان مخالف اسلام تلقی و معرفی می‌کنم»

فضای متشنج فرماندهی نیرو‌های مسلح ایران با این پیام آرام شد و اعتراضات خاموش شد.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها