انتخابات و تاکتیک مشترک اصلاحطلبان و سوپرانقلابیها!
سوپرانقلابیها و اصلاحطلبان هر دو در پی تحقق مشارکتی حداقلیاند البته با اهدافی متفاوت.
در کمال ناباوری مشاهده میکنیم که سوپرانقلابیها و اصلاحطلبان در ارتباط با انتخابات یک سیاست عمده را پیش گرفتهاند؛ ناامیدکردن مردم از انتخابات. این فرضیهای است که برای اثباتش کافی است سری بزنیم به مواضع این دو گروه سیاسی. البته هر کدام از این شرایط هدف خود را دنبال میکنند. در واقع سوپرانقلابیها و اصلاحطلبان از ناامیدی مردم به انتخابات اهدافی متفاوت را پی گرفتهاند که در ادامه به بررسی اهداف آنها از مشارکت پایین انتخاباتی میپردازیم.
سوپرانقلابیها مشارکت حداکثری را برابر با شکست انتخاباتیشان میدانند. آنها میدانند سبد رأی زیادی ندارند و به همین دلیل میکوشند هرچه میتوانند مردم در انتخابات شرکت نکنند. مهمترین دستورالعمل آنها هم گویا اختلافافکنی میان جبهه اصولگرایی است. سوپرانقلابیها تصور میکنند وقتی صدای واحدی از جبهه اصولگرایی شنیده نشود، سرمایه اجتماعی اصولگرایی پای میدان نمیآید. آنها متوجه شدهاند به دلیل در اقلیتبودن زمانی میتوانند وارد مجلس شوند که مشارکتی در کار نباشد. سوپرانقلابیها با ملتهبکردن فضای انتخاباتی از یک سو میخواهند مشارکت حداقلی باشد و از سوی دیگر در کشمکش با اصولگرایان سعی میکنند سهم بیشری از لیست واحد را نصیب خود کنند تا در شرایط انتخاباتی کمرمق همان تعداد نیروهایشان بتوانند وارد مجلس شوند؛ بنابراین سیاست سوپرانقلابیها این است؛ «مشارکت حداقلی، فتح حداکثری».
ماجرا برای اصلاحطلبان متفاوت است. اصلاحطلبان میگویند اگر قرار است ما بازنده انتخابات باشیم اصل و فرع انتخابات را نمیخواهیم. آنها با علم به اینکه در نگاه جامعه مقصران وضع کنونیاند و با دانستن آنکه سرمایه اجتماعیشان به طرز قابل توجهی ریزش کرده است، سعی میکنند مردم را از اصل انتخابات ناامید کنند و طرح شبهاتی مانند آنکه ردصلاحیتها نمیگذارد انتخابات آزاد برگزار شود یا آنکه دیگر انتخابات معنای واقعیاش را از دست داده است، شکست احتمالی خود را به نوعی توجیه میکنند. اصلاحطلبان همواره یک سیاست واحد را در دستور کار داشتهاند آنکه اگر در انتخاباتی احتمال پیروزیشان برود با تمام قوا وارد میدان میشوند اما اگر تصور کنند نمیتوانند پیروز باشند، اصل انتخابات را زیر سوال میبرند.
با این اوصاف مشاهده میشود که سوپرانقلابیها و اصلاحطلبان هر دو به دلیل نداشتن سرمایه اجتماعی بالا خواهان تحقق مشارکتی حداقلیاند؛ یکی برای پیروزی و دیگری بر سرپوشگذاشتن بر یک شکست بزرگ.
منبع: فردا
دیدگاه تان را بنویسید