کد خبر: 701227
تاریخ انتشار :

آیا جنگ غزه روح تازه‌ای به کالبد محور مقاومت دمید؟

ولی نصر استاد علوم سیاسی دانشگاه جانز هاپکینز و نرگس باجغلی پژوهشگر حوزه خاورمیانه و ایران یادداشتی در مجله «فارن افیرز» منتشر کرده و در آن این استدلال را مطرح کرده‌اند که جنگ غزه، محور مقاومت را احیا کرده است. رویداد۲۴ در این گزارش مشروح این یادداشت مهم را منتشر کرده است.

آیا جنگ غزه روح تازه‌ای به کالبد محور مقاومت دمید؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

۱۲ ژانویه، بریتانیا و ایالات متحده حملات نظامی به حوثی‌های یمن را آغاز کردند. این حملات پاسخی به حملات این گروه یمنی به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ بود که تجارت جهانی را مختل کرده است. اقدامات حوثی‌ها برای مدت کوتاهی آن‌ها را به برجسته‌ترین عضو یک ائتلاف نظامی تبدیل کرده است. حسن نصرالله بعد از  ترور صالح العاروری نفر دوم حماس در بیروت، وعده قصاص داد و اعلام کرد که مبارزه با اسرائیل به چیزی کمتر از یک «محور مقاومت» نیاز ندارد. ساعاتی پس از وعده نصرالله، سخنان او به صورت ویدئویی به طور گسترده پخش شد. سپس محور مقاومت دست به کار شد. حزب الله با ۶۲ راکت به پایگاه هوایی میرون اسرائیل حمله کرد. گروه مقاومت اسلامی مستقر در عراق، با پهپاد به پایگاه‌های آمریکایی در سوریه و عراق حمله کرد و در شهر حیفا، اسرائیل را با موشک کروز دوربرد هدف قرار داد. حوثی‌ها در دریای سرخ ضرباتی وارد کردند و ایران یک نفتکش را در خلیج عمان توقیف کرد.

فارین افیرز در یادداشتی به قلم ولی نصر گفته: اگرچه کشور‌های غربی و منطقه‌ای ادعا می‌کنند که نمی‌خواهند جنگ در نوار غزه به یک آتش منطقه‌ای تبدیل شود، اما ایران، حزب الله، حوثی‌ها و سایر اعضای این محور بازی بسیار متفاوتی را آغاز کرده‌اند. آن‌ها با صبر و حوصله و روشمند، اتحاد نیرو‌ها را در یک میدان نبرد منطقه‌ای تثبیت کرده‌اند. این بازی با ایران و حزب الله شروع شد، اما به سرعت در حال تبدیل شدن به چیزی بزرگتر از اجزایش است. دیگر اعضای این محور عبارتند از حوثی‌ها در یمن، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه. شکل‌گیری این محور، نظم منطقه‌ای را که غرب چندین دهه در خاورمیانه ایجاد  و از آن دفاع کرده، با چالشی مستقیم مواجه کرده است. این نظم منطقه‌ای جدید همانطور که حملات ایران و حوثی‌ها به جریان کشتیرانی در دریای سرخ نشان داده، تهدیدی برای تجارت جهانی و عرضه انرژی است.

محور مقاومت چیست؟

ولی نصر تاکید کرده حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر نشان دهنده توانایی‌ها و نفوذ این محور است که فراتر از سرزمین‌های فلسطینی گسترش یافته و ایران، عراق، لبنان، سوریه و یمن را در بر می‌گیرد. جهان غرب، تهران را مغز متفکر این شبکه می‌داند و شکی نیست که محور مقاومت نشات گرفته از نگاه راهبردی ایران است. در واقع، سپاه پاسداران، قابلیت‌های نظامی و پشتیبانی را برای اعضای محور فراهم کرده است. اما تهران عروسک‌گردان نیست و انسجام و نقش منطقه‌ای این محور بسیار فراتر از دیکته‌های ایران است.

او در یادداشت خود گفته در واقع این محور حول محور «نفرت مشترک از استعمارگری» آمریکا و اسرائیل شکل گرفته است. حزب‌الله معتقد است که واشنگتن و تل‌آویو در لبنان مداخله می‌کنند و حماس، حوثی‌ها و شبه‌نظامیان شیعه عراق نیز بر این باورند که همین امر در سرزمین‌های آن‌ها صادق است. همانطور که نصرالله گفته، گروه‌های پراکنده با این واقعیت متحد شده‌اند که خواه لبنانی، فلسطینی یا یمنی، با مسائل مشابه و دشمن مشابهی روبرو هستند. این بدان معناست که آنچه در یک قلمرو اتفاق می‌افتد مستقیماً به بقیه مربوط می‌شود. این محور به‌جای ابزاری برای ایران، خود را اتحادی می‌بیند که حول محور اهداف راهبردی مشترک با شعار «همه برای یکی و یکی برای همه» بنا شده است. اعضای این محور معتقدند که همگی در حال جنگ یکسان علیه اسرائیل و به طور غیرمستقیم با آمریکا هستند. این بدان معناست که نه هشدار‌های ایالات متحده و نه حملات ایالات متحده، محور مقاومت را مجبور به توقف نخواهد کرد؛ بنابراین تا زمانی که اسلحه‌ها در غزه پایین نیایند، فشار بر جمعیت آن کاهش نیابد و مسیری معتبر برای حاکمیت و خودمختاری فلسطین طراحی نشود، ایالات متحده نمی‌تواند خود را از یک مارپیچ خطرناک نجات دهد.

طرح بزرگ تهران چیست؟

محور مقاومت در ۷ اکتبر زنده نشد، بلکه پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شکل گرفت. بنیانگذار آن، سپاه قدس ایران، و فرمانده سابق آن، سردار قاسم سلیمانی، این شبکه را با پشتوانه روابط نزدیک ایران با حزب الله، با تکیه بر تجارب ایران و حزب الله در جریان جنگ با عراق و اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ ایجاد کردند. سلیمانی از همان ابتدا به دنبال ایجاد یک شبکه منعطف بود که در آن هر بخش تشکیل دهنده این محور خودکفا باشد. اگرچه آموزش و مهمات ممکن است از ایران بیاید، اما انتظار می‌رفت که هر واحد بر تاکتیک‌ها، فن‌آوری و تسلیحات خودش تسلط یافته و به کار بگیرد.

هدف اصلی این محور نوپا در روز‌های اولیه، شکست دادن نقشه‌های آمریکا برای اشغال عراق بود. برای این منظور، تهران و حزب‌الله با موفقیت شبه‌نظامیان محلی ایجاد کردند که با نیرو‌های آمریکایی می‌جنگیدند. پس از اینکه داعش، کنترل بخش‌های وسیعی از عراق و سوریه را در سال ۲۰۱۴ به دست گرفت، شبه‌نظامیان مشابهی برای مبارزه با این نیرو‌های فرقه‌گرا که هم رژیم اسد در سوریه و هم کنترل شیعیان عراق را تهدید می‌کردند، تأسیس شدند. جنگ داخلی سوریه به نقطه عطفی برای این محور تبدیل شد، زیرا ایران، حزب الله و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه علیه یک دشمن مشترک می‌جنگیدند. با انجام این کار، این کشور‌ها و گروه‌ها توانایی‌های نظامی و اطلاعاتی خود را تعمیق بخشیدند و منطق استراتژیک اتحاد خود را تقویت کردند. در این دوران بود که ایران روابط خود را با حوثی‌های یمن تقویت کرد و آن‌ها را در اتحادی که اکنون در حال رشد است، تحت پرچم محور مقاومت تقویت کرد.

فارین افیرز مدعی شده «طی دهه گذشته، ایران و حزب‌الله موشک‌ها، پهپاد‌ها و تسلیحات پیشرفته‌ای را در غزه، عراق، سوریه و یمن مستقر کرده‌اند. آن‌ها همچنین به حماس و حوثی‌ها آموزش داده اند تا سلاح‌های خود را بسازند. موفقیت این رویکرد را در توسعه و استفاده ماهرانه حماس و حوثی‌ها از موشک‌ها می‌توانید ببینید. اعضای محور مقاومت همچنین در زمینه ارتباطات رسانه‌ای آموزش دیده اند. ایران به آن‌ها در راه اندازی کانال‌های مالی کمک کرده، و نحوه حمایت از مقاومت مدنی به ویژه در کرانه باختری را آموزش دیده اند. این میراث به دست اسماعیل قاآنی رسید، او محور مقاومت را غیرمتمرکزتر کرد و تصمیم‌گیری تاکتیکی و عملیاتی را به طور فزاینده‌ای به یگان‌های محلی و فرماندهان آن‌ها واگذار کرد.»

شبکه حاصل، به تهران کمک کرده تا هدف همیشگی خود در بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه را دنبال کند. از زمان انقلاب ۱۹۷۹، تهران بر حفاظت از کشور در برابر واشنگتن متمرکز شده است. رهبران ایران متقاعد شده اند که آمریکا مصمم به نابودی جمهوری اسلامی هستند. برای این منظور، ایران به دنبال مسدود کردن تلاش‌های ایالات متحده برای مهار اقتصادی و نظامی اش بوده است. این کشور تلاش کرده که ارتش آمریکا را از کشور‌های هم مرز با ایران و خلیج فارس بیرون کند و این کشور را مجبور به ترک منطقه کند. بنابراین، این محور برای تهران ارزشمند بوده، زیرا تمرکز نیرو‌های آمریکایی را از مرز‌های ایران منحرف کرده است.

ارزش استراتژیک محور مقاومت به تهران در هشت سال گذشته به دلیل افزایش جنگ طلبی واشنگتن افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و حداکثر تحریم‌ها را علیه ایران اعمال کرد و در سال ۲۰۲۰ دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرد. این اقدامات تهران را متقاعد کرد که به یک محور قدرتمندتر و منسجم‌تر از متحدانش، از مدیترانه تا خلیج فارس نیاز دارد که بتواند فشار بر واشنگتن را افزایش دهد. در این زمینه، برنامه هسته‌ای ایران نه تنها به‌عنوان ابزاری برای مذاکره برای رفع تحریم‌ها، بلکه به‌عنوان یک عامل بازدارنده که می‌تواند از محور در برابر حمله آمریکا محافظت کند، اهمیت یافت.

سایر اعضای محور مقاومت همسو با اهداف تهران در سراسر منطقه هستند که منعکس کننده منافع محلی خودشان نیز هست. به عنوان مثال، انگیزه حزب الله حفاظت از جنوب لبنان تا مناطقی در سوریه و اردن در برابر آنچیزی است که به نظر آن‌ها جاه طلبی‌های توسعه طلبانه اسرائیل می‌رسید. انگیزه شبه‌نظامیان شیعه در عراق، خروج نیرو‌های آمریکایی از این کشور و همچنین پیروزی در جنگ داخلی ناتمام با اهل تسنن این کشور است. انگیزه حوثی‌ها اعمال قدرت بر کل یمن است و آن‌ها از تلاش‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای ایجاد مانع در سر راه آن‌ها ناراحت هستند.

فارین افیرز مدعی شده: با این حال، محور مقاومت در نهایت یک اتحاد نظامی است و بنابراین اعضای آن در کنار هم قوی‌تر هستند. اگرچه حماس حمله ۷ اکتبر را طراحی و اجرا کرد، اما ایران و حزب‌الله تا حد زیادی مسئول ارتقای توانایی‌های حماس بودند. در واقع، جلسات در بیروت با حضور رهبران ارشد حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامی فلسطین، سپاه پاسداران، و حوثی‌ها و شبه‌نظامیان عراقی قبل از حمله نشان می‌دهد، اعضای محور احتمالاً از برنامه‌های حماس اطلاع داشتند و از آن‌ها حمایت کردند. برای حماس، هدف اصلی این حمله، برهم زدن وضعیت موجودی بود که به آرامی، اما آرمان فلسطین را خاموش می‌کرد، و بازگرداندن مبارزات به خط مقدم سیاست عرب.

برای ایران و حزب‌الله نیز، بازگرداندن موضوع فلسطین به صحنه، این مزیت را داشت که اسرائیل را پشت سر گذاشته و در عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و کشور‌های عربی را تخریب می‌کرد. آن‌ها همچنین شیفته ایده احتمال نابودی اسرائیل در یک جنگ چند جبهه‌ای هستند. در هر صورت، ایران با این درگیری به یک هدف دیرینه خود دست می‌یافت: تهران مدت هاست بر این باور است که اگر اسرائیل به امور خود مشغول نباشد، به امور ایران مشغول خواهد شد.

اما نتیجه حمله حماس، ابعاد و وحشیانه واکنش اسرائیل، فاجعه انسانی که در پی آن رخ داده و میزان توجه جهانی غیرمنتظره بود. حماس و متحدانش در محور مقاومت پیش‌بینی نمی‌کردند که حمله ۷ اکتبر تا این حد موفقیت‌آمیز باشد، در عوض احتمالاً حمله‌ای سریع به اسرائیل را پیش‌بینی می‌کردند که به سرعت و با تلفات و گروگان‌های محدود پایان خواهد یافت. اسرائیل در آن صورت به غزه حمله می‌کرد، اما نه با خشونت وحشیانه‌ای که به راه انداخته است. موفقیت حمله حماس و گستردگی واکنش اسرائیل این محور را بهت زده کرده است. اگرچه نه ایران و نه حزب‌الله خواهان یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر نیستند، با این وجود، هم نیرو‌های اسرائیلی و هم نیرو‌های آمریکایی را با پهپاد و موشک هدف قرار داده‌اند. حوثی‌ها با ایجاد اختلال در کشتیرانی در دریای سرخ به این مبارزه پیوسته اند. آن‌ها این کار را برای نشان دادن حمایت از فلسطینی‌ها و همچنین برای بازدارندگی ایالات متحده و اسرائیل از گسترش جنگ در لبنان انجام داده اند. آن‌ها امیدوارند که این اراده اسرائیل برای گسترش درگیری را در هم بشکند و تل آویو را از توانایی گسترش جنگ در جبهه‌ای که خودش انتخاب می‌کند، بدون درگیری در تمام جبهه‌های محور مقاومت محروم کند.

همه اعضای این محور در جنگ غزه شرکت کرده‌اند و در نتیجه همه در چشم اسرائیل و آمریکا دخیل هستند. این باعث تقویت بیشتر پیوند‌های درون محور شده است. اکنون همه آن‌ها به یکدیگر و جلوگیری از پیروزی آشکار اسرائیل در غزه وابسته اند. زیرا اگر اسرائیل پیروز شود، احتمالاً توجه خود را به سایر اعضای محور معطوف خواهد کرد؛ توجهی از حزب الله شروع می‌شود و به ایران ختم می‌شود.

موفقیت محور مقاومت در جنگ‌های رسانه‌ای علیه غرب چه مختصاتی دارد؟

ولی نصر در یادداشت خود گفته دوربین‌ها برای حملات حماس در ۷ اکتبر به اندازه سلاح‌های مرگبار مهم بودند. حماس با استفاده از دوربین‌های GoPro که بر روی شبه‌نظامیان و پهپاد‌ها بسته شده بود تا نقائص دیوار امنیتی اسرائیل را ثبت کند، چند ساعت پس از حمله شروع به انتشار ویدیو‌های آماده برای رسانه‌های اجتماعی کرد و از همان ابتدا کنترل روایت را در دست گرفت. به عنوان مثال، در جریان آتش‌بس موقت و تبادل گروگان‌ها در نوامبر ۲۰۲۳، این گروه اسرای اسرائیلی را وسط شهر غزه آزاد کرد و دوربین‌ها آماده تصویربرداری از لبخند‌ها و دست دادن آن‌ها بودند. این تصاویر تلاشی برای مقابله با روایت سیاستمداران اسرائیلی برای "وحشی" و "حیوان انسان" خواندن اعضای حماس بود. افکار عمومی در سراسر خاورمیانه و حتی غرب این درگیری را نتیجه یک اشغال چند دهه‌ای می‌دانند. این امر به طور ضمنی بر جهان بینی ضد استعماری محور مقاومت صحه می‌گذارد و به محبوبیت بیشتر این محور در سراسر منطقه کمک می‌کند.

محور مقاومت امیدوار است که محبوبیت جهانی اش نیز افزایش یابد. برای اولین بار در چندین دهه گذشته، آرمان فلسطین در سطح بین المللی برجسته شده است. رهبران محور آن را یک موهبت می‌دانند. زنده شدن مسئله فلسطین، اسرائیل و ایالات متحده را منزوی می‌کند و انتقادات جهانی از استعمار شهرک نشینان، اشغالگری و آپارتاید را افزایش می‌دهد. رهبران محور از رویارویی با غرب در زمانی که این ایده‌های ضدغربی توجه تازه‌ای را به خود جلب کرده، استقبال می‌کنند. برای این منظور، رهبران محور مقاومت این مفاهیم را در مرکز پیام‌های خود قرار داده اند. تصمیم به اصطلاحات مذهبی مبهم که برای مدت طولانی بخش اصلی روایت ایران و حزب الله بود، از بین رفته و جای خود را به کلمات و عباراتی آشنا از ادبیات حقوق بشر و حقوق بین الملل داده است. یک نمونه آموزنده آن زمانی رخ داد که حوثی‌ها ویدئویی به زبان انگلیسی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند که در آن از محاصره دریای سرخ برای همه کشتی‌های تجاری مرتبط با اسرائیل یا به مقصد بنادر اسرائیل خبر دادند.

در این ویدئو آمده بود که این عملیات نظامی «به مفاد ماده ۱ کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی پایبند است. این ماده مقرر می‌دارد که همه طرف‌های کنوانسیون موظفند از وقوع نسل‌کشی جلوگیری کنند و مسئولین ارتکاب آن را مجازات کنند.» این ویدئو با این پیام به پایان می‌رسید که «محاصره زمانی که نسل کشی متوقف می‌شود متوقف می‌شود.»

۱۱ فوریه، انگلستان و ایالات متحده یمن را بمباران کردند، در همان روزی که آفریقای جنوبی پرونده نسل کشی خود را علیه اسرائیل در دادگاه بین المللی دادگستری مطرح کرد. بار دیگر، در سراسر شبکه‌های اجتماعی، این پیام پخش شد که آفریقای جنوبی و یمن در حال انجام اقداماتی برای توقف نسل کشی هستند، در حالی که لندن و واشنگتن منطقه را بمباران می‌کنند.

در سه ماه گذشته، حوثی‌ها با پخش ویدیوهایشان در TikTok، محبوبیت جهانی در میان نسل زد هم پیدا کرده‌اند.

در طول ۲۰ سال «جنگ علیه ترور»، اعضای محور مقاومت یا در سطح بین‌المللی ناشناخته بودند یا صرفاً تروریست‌هایی با انگیزه نفرت از غرب در نظر گرفته می‌شدند. از ۷ اکتبر، این محور توانسته خود را با شرایط خاص خود تعریف کند و با موفقیت اقدامات خود را با جنبش‌های ضد استعماری جهانی پیوند دهد. این محور موفقیت غیرقابل تصوری را تجربه کرده است: معترضان در لندن این ماه شعار می‌دادند «یمن، یمن، ما را سربلند کن، کشتی دیگری را برگردان.»

بنابراین، این محور اکنون با اسرائیل و ایالات متحده نه تنها در میدان‌های نبرد در خاورمیانه بلکه در سراسر شبکه‌های اجتماعی در پلتفرم‌هایی از جمله اینستاگرام، تلگرام، تیک تاک و توییتر برای افکار عمومی جهان مبارزه می‌کند. در واقع، اظهارات نصرالله و رهبر ایران نشان می‌دهد که رهبران محور مقاومت افکار عمومی بین‌المللی را مهم‌ترین جایزه بلندمدت استراتژیک می‌دانند. آن‌ها می‌دانند که نمی‌توانند ایالات متحده را از نظر نظامی شکست دهند و بنابراین امیدوارند فشار کافی افکار عمومی برای وادار کردن واشنگتن به عقب نشینی از خاورمیانه و احترام به حاکمیت فلسطینی‌ها را ایجاد کنند. به همین دلیل است که نصرالله این واقعیت را جشن گرفته که «اسرائیل اکنون به لطف شبکه‌های اجتماعی به عنوان یک دولت تروریستی کودک کش دیده می‌شود.» سید حسن نصرالله گفته به دلیل وجود شبکه‌های اجتماعی، تصور جهان از اسرائیل به عنوان «قاتل کودکان و زنان، که مردم را آواره می‌کند و مسئول بزرگترین نسل کشی در قرن حاضر است» شکل گرفته است. نصرالله همچنین از توانایی رسانه‌های اجتماعی در گسترش این دیدگاه که ایالات متحده در این وضعیت مسئول است، تجلیل کرده است. وی گفته: «جنگ غزه یک جنگ آمریکایی است، بمب‌ها آمریکایی هستند، تصمیم آمریکایی است. جهان امروز این را می‌داند.»

برای محور مقاومت، این کمپین رسانه‌ای به موقع به نظر می‌رسد. ایران و حزب‌الله مدت‌هاست که از اهمیت قدرت نرم آگاهند، اما از نظر تاریخی در دستیابی به این قدرت ناموفق بوده‌اند. اما آن‌ها این کاستی را تشخیص دادند و دهه گذشته را صرف ساختن یک زیرساخت رسانه‌ای قوی که اکنون به چندین زبان فعال است، کرده اند. امروز، محور مقاومت، فیلم‌های روزانه عملیات میدان نبرد را همراه با افکت‌ منتشر می‌کند تا ضربه‌های مستقیم به سربازان و تأسیسات نظامی اسرائیل را برجسته کند. این محور ویدئو‌هایی از رقص حوثی‌ها روی کشتی‌های توقیف شده در دریای سرخ را در TikTok پست می‌کند و میم‌هایی را با هدف ایجاد هواداری جهانی برای شخصیت‌های کلیدی محور، از جمله ابوعبیده، سخنگوی حماس، تولید کرده است. محتوا‌هایی برای تجلیل از نصرالله هم تولید می‌شود و رهبر حزب‌الله را در مقابل سران کشور‌های عرب قرار می‌دهد که متهم به کم کاری در مسئله فلسطینی‌ها هستند. این خروجی مکمل محتوای تولید شده در خارج از کشور برای حمایت از فلسطین است و دامنه دسترسی محور را به روش‌های بی‌سابقه‌ای فراهم کرده است.

کمپین‌های نظامی و قدرت نرمی که این محور طراحی کرده، چالش‌های منطقه‌ای بی‌سابقه‌ای را برای غرب و به‌ویژه واشنگتن ایجاد می‌کند. اگر جنگ به زودی پایان نیابد و راه روشنی برای حل و فصل عادلانه مساله فلسطینی‌ها ایجاد نشود، ایالات متحده با منطقه‌ای روبرو خواهد شد که سیاست آن به طور فزاینده‌ای ناشی از خشمی است که کل نوار غزه را فرا گرفته است. گسترش درگیری فراتر از غزه، توسط اسرائیل در لبنان یا توسط ایالات متحده و متحدانش در یمن، تنها به این خشم دامن می‌زند و افکار عمومی را بیشتر ملتهب می‌کند و نفوذ محور را تثبیت می‌کند. واشنگتن تنها می‌تواند این روند را با مذاکره در مورد آتش‌بس در غزه و سپس شکل‌دهی یک روند صلح معتبر که منجر به یک راه‌حل نهایی شود، معکوس کند.

ولی نصر در پایان این یادداشت گفته: محور مقاومت مدت هاست که شکل گرفته است. جنگ غزه بزرگترین فرصت را تا کنون به این شبکه داده تا حمله نظامی و ارتباطی به غرب را آغاز کند. قدرت این محور پیش از این نیز در منطقه از طریق تسلیحات و سربازان خود و در سطح جهانی از طریق پیام و مأموریت خود به اثبات رسیده است. جنگ اسرائیل و حماس خاورمیانه را تغییر داده است: خشم عمومی برانگیخته شده و دشمنی با غرب می‌تواند جرقه افراط گرایی و بی ثباتی سیاسی تازه‌ای باشد. برای حاکمان منطقه، حتی آن‌هایی متحد واشنگتن   هستند، جنگ مفروضات اساسی درباره امنیت و روابط آن‌ها با غرب را تغییر داده است. ایالات متحده نه می‌تواند به راحتی این محور را از بین ببرد و نه می‌تواند ایده‌هایی را که به وجود آمده، شکست دهد. تنها راه برای توقف محور مقاومت، پایان دادن به جنگ غزه و مذاکره برای حل و فصل واقعی و عادلانه مسئله اسرائیل و فلسطین است. تا زمانی که این کار انجام نشود، این محور یک واقعیت منطقه‌ای خواهد بود که ایالات متحده باید سال‌های زیادی با آن دست و پنجه نرم کند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها