کد خبر: 708226
تاریخ انتشار :

تحلیل دیگران؛

میراث ۷۵ساله ناتو

جهان تا حد زیادی تغییر کرده، اما ناتو همچنان به دکترین سیاسی‌ای متعهد است که به دوران گذشته بازمی گردد. زمان آن فرا رسیده است ناتو در میراث ۷۵ساله خود تجدید نظر کند، آنقدر شجاع باشد که مسیر را کاملاً تغییر دهد و به جای اینکه همیشه در جنگ باشد، برای صلح واقعی تلاش کند.

میراث ۷۵ساله ناتو
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نامه نیوز - 75 سالگی تأسیس ناتو زمانی است که بتوان به بررسی وضعیت فعلی این سازمان پرداخت و از اختلافاتی که گریبانگیر اعضای آن است گفت؛ اینکه چگونه کشورهای اروپایی در داخل این ائتلاف باید برای تجدید سیاست های فعلی خود برای آینده ای بهتر در قاره اروپا تلاش کنند.

نظام غربی همچنان لفاظی های قانع کننده خود را درباره دلایل تأسیس سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در 75 سال پیش ادامه می دهد. این توجیهات بیش از حد پیش پا افتاده باید مورد مطالعه قرار گیرد تا دلایل انحطاط فعلی سازمان، در بحبوحه سیاست‌هایی که به جای منافع مشترک، در خدمت منافع خودخواهانه اعضای پیمان هستند، مشخص شود.

یادداشت های مربوط به وزارت امور خارجه ایالات آمریکا دلیل اختراع ناتو را به زبانی مناسب برای کتاب تاریخ دوره راهنمایی بیان می کند و می نویسد: بعد از ویرانی های جنگ جهانی دوم کشورهای اروپایی برای بازسازی اقتصاد و تضمین امنیت خود تلاش کردند و ایالات متحده برای جلوگیری از گسترش فرهنگ کمونیستی شوروی به سمت قاره اروپا و سایر نقاط جهان مجبور شد ناتو را در اروپا تأسیس کند.

این استدلال‌های نمادین برای دکترین ناتو بسیار ابتدایی هستند و آن را می‌توان از بیشتر اظهارات مقام های کشورهای غربی که این سازمان را تأسیس کردند و همچنان بر آن تسلط دارند، استخراج کرد. لفاظی های ناتو مواقعی میان دوستی و تهدید در نوسان است. هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 1945، تشکیل این پیمان را برای عملیات مرزی مهم دانست و نسبت به کسانی که ممکن بود خود را متمایل به جنگ نشان دهند، سختگیری می کرد.

این نوع گفتمان حقایق انکارناپذیری را مخفی می کند که نمی توان آنها را انکار کرد. در واقع، ایالات متحده از نظر نظامی و اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم قدرتمندتر بود و این به سرعت در «برنامه های پنج گانه مارشال» با هدف بهبود اقتصادی نمایان شد.

یک بُعد این برنامه ها راهبردی است و اقدام خیرخواهانه واشنگتن به شمار نمی رود که با هدف بهبود شرایط اقتصادی کشورهای منتخب مهندسی شده باشد؛ کشورهایی که برای دهه های آینده متحدان ثابت قدم ایالات متحده خواهند بود. در همین راستا لستر پیرسون، وزیر امور خارجه کانادا تأسیس ناتو در آن زمان را به شرایط قدرتی که از آن به عنوان حافظ صلح جهانی یاد می شد، مرتبط دانست.

بنابراین، رابطه پدرانه ای میان ناتوی تحت سلطه ایالات متحده ایجاد شد که به سایر نقاط جهان گسترش یافت و به اعضای قدرتمند این سازمان اجازه داد به نمایندگی از بقیه کشورها و بیشتر خارج از چتر سازمان ملل متحد مفاهیمی مانند صلح و امنیت، خطرات و درنهایت تروریسم را تعریف کنند.

با وجود این، نخستین درگیری بزرگی که به وسیله ناتو ایجاد شد، بر سر تهدیدات خارجی علیه اروپا یا قلمرو آمریکا نبود، بلکه هزاران مایل دورتر از هر دو سوی اقیانوس اطلس، در شبه جزیره کره شکل گرفت؛ جایی که گفتمان سیاسی اعضای ناتو حول محور متمرکز جنگ داخلی در شبه جزیره بود و از آن به عنوان نمونه ای از «تجاوز کمونیستی» یاد می کردند. این نوع تعریف ناتو را مجبور به واکنش، مداخله و شرکت در جنگ ویرانگر کره میان سال های 1950 و 1953 کرد.

بیش از هفت دهه از عمر این پیمان می گذرد و نتیجه جنگ کره، شکنندگی استدلال هایی را که برای توجیه مداخله مطرح شد، زمانی که کره شمالی سخت می جنگید تا دایره انزوای خود را بشکند، ثابت کرده است. با وجود این، جنگ کره بدون پایان رسمی متوقف شد و مردم آن منطقه تا امروز در وضعیت متناقض میان جنگ و صلح زندگی می کنند؛ یعنی ممکن است در هر لحظه جنگی همه جانبه آغاز و توجیهی دائمی برای حضور نظامی آمریکا در آن منطقه باشد. رویکرد مشابهی که در بیشتر مداخلات ناتو در سایر مناطق جهان ازجمله عراق (1991 و 2003)، یوگسلاوی (1999)، افغانستان (2001)، لیبی (2011) و سایر مناطق و کشورها دنبال شده است.

با وجود این، ناتو اکنون توانایی آغاز و افزایش تنش دارد و شاید هم نسبت به پایان دائمی درگیری ها بی میل نباشد، بحرانی واقعی که این سازمان 75 ساله تمایلی به دست کشیدن از آن ندارد. گرانت شاپس، وزیر دفاع بریتانیا در روزنامه دیلی تلگراف گفت، ناتو باید بپذیرد که اکنون در دنیای قبل از جنگ است. وی  به اعضای ناتو انتقاد کرد که همچنان نمی توانند حداقل هزینه های دفاعی مورد نیاز خود را برآورده کنند که معادل دو درصد تولید ناخالص داخلی آنهاست.

این نوع نگرانی‌ها بیشتر به وسیله سران و مقام های ارشد ناتو بیان می‌شود که یا درباره جنگ قریب‌الوقوع با روسیه هشدار می‌دهند یا از یکدیگر به دلیل کاهش نفوذ این سازمان که زمانی قدرتمند بود، انتقاد می‌کنند.

در حال حاضر بیشتر تقصیرها گردن دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکاست که آشکارا تهدید کرد ناتو را در دوره ریاست جمهوری اش ترک خواهد کرد. با وجود این، اظهارات و تهدیدهای توهین آمیز ترامپ به همان اندازه که ناشی از علائم و مشکلات فزاینده ای است که سال ها قبل از ورود وی به کاخ سفید و خروج چشمگیرش از آنجا ادامه داشت، محصول بحران پیمان ناتو نیست.

بحران ناتو را می توان با این واقعیت خلاصه کرد که تشکیلات ژئوپلیتیکی ای که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو وجود داشت، دیگر وجود ندارد. جنبه اصلی رقابت جدید جهانی را نمی‌توان تنها به جنبه‌های نظامی کاهش داد، زیرا در دو دهه گذشته اروپا تا حد زیادی بر منابع انرژی، مبادلات تجاری و حتی تبادل فناوری با کشورهایی که ایالات متحده دشمنان خود می داند؛ مانند چین، روسیه و دیگران متکی بوده است.

بنابراین، اگر اروپا به خود اجازه دهد زبان تک قطبی ایالات متحده را درباره دشمنان و متحدانش بپذیرد، این قاره بهای سنگینی پرداخت خواهد کرد، به ویژه اینکه اقتصادهای اتحادیه اروپا در حال حاضر زیر بار جنگ های مداوم و محدودیت ها در تأمین است. همه این چالش‌ها را دیگر نمی‌توان با انداختن بمب بر سر دشمن حل کرد و تغییر ماهیت جنگ، جنگ‌های سنتی را تا حد زیادی بی‌اثر می‌کند.

گرچه جهان تا حد زیادی تغییر کرده، اما ناتو همچنان به دکترین سیاسی ای متعهد است که به دوران گذشته بازمی گردد. در هر صورت زمان آن فرا رسیده است ناتو در میراث 75 ساله خود تجدید نظر کند، آنقدر شجاع باشد که مسیر را کاملاً تغییر دهد و به جای اینکه همیشه در حالت جنگی باشد، برای صلح واقعی تلاش کند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها