پایان آمریکا در ایران
شورای انقلاب «قانون مصونیت کنسولی و قضایی اتباع آمریکایی در ایران را در پانزدهمین سالگرد تصویب قانون و در نود و یکمین روز استقرار نظام جدید سیاسی در ایران، لغو کرد و با این کار به حدود دو قرن نفوذ و سیطره آمریکا بر زیرساختها و شریانهای حیاتی کشورمان در حوزههای نفتی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی کشورمان پایان داد.
امروز ۲۳ اردیبهشت چهل و پنجمین سالروز لغو قانون مصونیت کنسولی و قضایی اتباع آمریکایی در سال ۱۳۵۸ است.
دولتهای مختلف رژیم پهلوی باعث و بانی ماندگار شدن آمریکاییها در ایران پس از جنگ جهانی دوم و واگذار کردن امتیازات کنسولی، قضایی و امنیتی به آنان بودند و اولینشان «احمد قوامالسلطنه» بود.
او در چهارمین ماهِ اولین دوره نخستوزیریش در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی اولین گروه از نظامیان آمریکایی را تحت عنوان «میسیون نظامی» در آذر ۱۳۲۱ مشمول مصونیتهای کنسولی و قضایی کرد.
بعد از او در دوره نخستوزیری علی سهیلی در سال ۱۳۲۲ به بهانه اصلاح نظام اداری ارتش شاهنشاهی، قراردادهای جدیدی برای استخدام مستشاران آمریکایی امضاء شد. هر دوی این قراردادهای در برگیرنده امتیازهای قضایی، سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک خاصی برای آمریکاییها، خانوادهها و وابستگان نظامیشان در ایران بود.
بر مدار قوامالسلطنه
روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و آمریکا به همین شکل بود تا اینکه بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی و چهارمین دوره مجلس سنا با سخنرانی پهلویِ پسر در چهل و ششمین روز دستگیری و حصر امام خمینی در روز ۱۲ مهر ۱۳۴۲ گشایش یافت.
یک روز بعد در روز ۱۳ مهر، کابینه اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت رژیم پهلوی لایحه مصونیت کنسولی و قضایی اتباع آمریکایی در ایران را که به لایحه کاپیتولاسیون معروف شد، تصویب کرد و به مجلس چهارم سنا فرستاد و این مجلس نیز ۱۰ ماه بعد یا به عبارت روشنتر چهار ماه بعد از آزادی امام خمینی از زندان و حصر خانگی ۱۰ ماهه در تهران، آن را در مرداد ۱۳۴۳ تصویب کرد.
به دلیل نارضایتی شاه از عَلَم به خاطر شکستش از امام خمینی بر سر جریان به اجرا در نیامدن تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در پاییز ۱۳۴۱ و دخالت مستقیم خودش در سیاست و به اجرا گذاشتن طرح انقلاب سفید در دی ۱۳۴۱ که ابتدا شش اصل داشت و تا ۱۹ اصل بر آن افزود، عَلَم را در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ کنار گذاشت و به جای او حسنعلی منصور پسر علی منصور را که دو دوره نخستوزیرش بود، به مجلس شورای ملی معرفی کرد و با رای اکثریت مجلس بیست و یکم، حسنعلی منصور نخستوزیر ایران شد.
تصویب کاپیتولاسیون
حسین خطیبی نایب رییس وقت بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی که در روز تصویب لایحه کاپیتولاسیون در این مجلس به جای عبدالله ریاضی رییس مجلس، مدیریت جلسه را بر عهده داشت در خاطرهای به تشریح چگونگی تصویب لایحه کاپیتولاسیون در این مجلس پرداخت.
او گفت: «در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۴۳ یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشت که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بیمقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد، این لایحه در دستور قرار گیرد.
غافلگیر شدم. بر طبق آیین نامه مجلس، اگر هیأت دولت با قید فوریت، تقاضای تغییر دستور جلسه مجلس را میکرد، میبایست در مورد آن رأیگیری میشد و اگر تصویب میشد دستور جلسه تغییر میکرد و تقاضای دولت مقدم بود.
رأی گرفتم، اکثریت موافقت کردند، چون اکثر نمایندگان مجلس عضو حزب ایراننوین بودند و به این ترتیب لایحه (کاپیتولاسیون) مطرح شد.»
مجلس لایحه مذکور را در دو نوبت چهار ساعته بررسی کرد و با اینکه مخالفان زیادی داشت اما سرانجام در آخرین ساعات شب همان روز در حالی که ۱۳۶ نماینده در جلسه حضور داشتند لایحه مذکور را با ۷۴ رای موافق و ۶۱ رای مخالفت تصویب کرد.
با اطلاع امام خمینی از جزئیات قانون کاپیتولاسیون، ایشان در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ این اقدام را به شدت محکوم کرد.
صدور بیانیه
امام امت در بیانیهای که همان روز صادر کردند، متذکر شدند: «دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکا ست. ملل اسلام از اجانب عموما و از آمریکا خصوصا متنفر است.»
تحقیق دقیق امام
درباره چگونگی اطلاع امام خمینی از متن لایحه کاپیتولاسیون، مهدی عراقی در خاطرهای تعریف کرد: «آقا قبل از تصویب لایحه در مجلس شورای ملی از متن آن آگاه شدند.
اواخر شهریور یا تقریبا اواخر مهر ماه بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحهای دولت میخواهد بیاورد در مجلس، و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی که بعدا به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد.
این مسئله آمد با آقا مطرح شد، آقا این جوری قبول نکردند گفتند تا مدرک نباشد ما نمی توانیم روی آن حرفی بزنیم شما اگر میتوانید مدرکش را تهیه کنید.»
آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی نیز درباره چگونگی دسترسی امام به اسناد قانون مذکور، در مجموعه کتاب خاطراتش نوشت: «با خبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحهای در مسیر تصویب است که در آن به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده میشد.
در پیگیری این خبر، زمینه جدید فراهم شد برای مبارزه امام. ایشان چند نفری را مأمور تحقیق در مورد جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی، تولیت و سید جعفر بهبهانی و پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر میخواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را دریافت کرد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعا با اطلاعات کاملی بردم خدمت امام.»
امام با مطالعه دقیق اسناد و مدارک دریافتی متوجه خیانت رژیم پهلوی علیه مردم کشورمان شد، ایشان قبل از هر واکنشی، علما و روحانیون تهران و سایر شهرهای کشور را از طریق نامه و تلگراف مطلع کردند و خود نیز با مراجع عظام تقلید در حوزه علمیه قم به گفتوگو نشستند و آنان را از این تصمیم ذلتبار رژیم آگاه کردند و شعاع اعتراضها و مخالفتها را به سراسر کشور گسترش دادند.
خروش شدید
امام خمینی پس از اطلاع دقیق از جزئیات لایحه، در تاریخ چهارم آبان ۱۳۴۳ در جمع مردم و طلاب حوزه علمیه قم سخنرانی افشاگرانه و آتشینی کردند که همین سخنرانی باعث دستگیری و آغاز دوره ۱۴ ساله تبعیدشان از وطن شد.
ایشان در این سخنرانی با اعلام عزای عمومی، بیان کردند: «من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریۀ شدید حضار] . ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردهاند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریۀ حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریۀ حضار]؛ بالای سر خانه ها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین] تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند.
دولت سابق (دولت اسدالله علم) این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر (حسنعلی منصور) این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای آمریکا پست تر کردند.
اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از آمریکا! آمریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار روز، یک وام ۲۰۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد ۲۰۰ میلیون دلار در عرض ۵ سال به دولت ایران بدهند و در عرض ۱۰ سال ۳۰۰ میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟
۲۰۰ میلیون دلار، هر دلاری ۸ تومان در عرض ۵ سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ۱۰ سال ۳۰۰ میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ ۳۰۰ میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی ۱۰۰ میلیون دلار، یعنی ۸۰۰ میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند.
مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها، استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام ۲۰۰ میلیون که ۳۰۰ میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
آقا، من اعلام خطر میکنم. ای ارتش ایران، من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر میکنم. ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر میکنم. ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر میکنم. ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر میکنم.
خطردار است. معلوم میشود زیر پردهها چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود. معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمیدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت می آورد؟ این ملت فقیر [پس از] ۱۰ سال ۸۰۰ میلیون تومان نفع پول به آمریکا بدهد!؟ در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری!؟
آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید!؟ هی نوکر بشوید! البته دلار نوکری هم هست! دلارها را شما می خواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به آمریکاییها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفادهاش را بکنید؛ مطلب اینطور است.
نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم!؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله گناهکار است کسی که داد نزند؛ والله، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند.»
قانون قضاوت کنسولی اتباع آمریکایی در ایران تا ۹۱ روز بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی ملغی نشده بود تا اینکه در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ شورای انقلاب آن را ملغی کرد و با این کار به حدود دو قرن نفوذ و سلطه آمریکاییها بر شریانهای حیاتی کشورمان پایان داد.
منابع:
صحیفه امام جلد یک ص ۴۱۵ – ۴۲۴
کتاب روابط سیاسی ایران و آمریکا، آبراهام ویلسون
مقاله روابط ایران و آمریکا در دوره قاجار، بابک روشن
جکسن، ابراهام ولنتاین ویلیامز. سفرنامه جکسن؛ ایران در گذشته و حال. ترجمهی منوچهر امیری و فریدون بدرهای، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۵۲، صص ۶۳-۶۴.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید