برجام و معمای لاینحل دستگاه دیپلماسی کشور
دوراهی سخت پزشکیان/ آقای جراح با ترامپ توافق میکند؟
پزشکیان با یک دوراهی سخت مواجه است. اگر بایدن به قدرت برسد، باید این فرض را بگیرد که اگر ترامپ در سال 2028 بیاید، به توافق هسته ای جدید پایبند می ماند یا نه؟ اگر هم ترامپ به قدرت برسد، باید با اصولگرایان و منتقدان داخلی روبه رو شود که معتقدند نباید با دیوانه ای مثل ترامپ مذاکره کرد.
مسعود پزشکیان در حالی وارد پاستور می شود که یکی از مهم ترین ماموریت های خود را از سرگیری جدی مذاکرات با آمریکا و غرب دانست و تاکید کرد که بدون حل بحران سیاست خارجی نمی توان درآمد کشور را بالا برد و اقتصاد را از وضعیت بد فعلی خارج کرد. مسعود پزشکیان تمرکز زیادی بر حل بحران سیاست خارجی داشته و احیاء برجام را پیش شرط طرح های اقتصادی خود می داند. اما به نظر می رسد حل بحران سیاست خارجی به همین راحتی هم نیست.
تناقض جهانی شدن و جهانی نشدن/ پارادوکسی که جهان را به هم ریخت
حل بحران سیاست خارجی منوط بر حل یک تناقض بزرگ و برجسته است. تناقضی که پزشکیان در مناظره های انتخاباتی، طرح روشنی برای حل آن، ارائه نداد. این تناقض مربوط به سیاست های متفاوت ترامپ و بایدن است. مجری مناظره آخر انتخاباتی از پزشکیان پرسید که اگر ترامپ مانند سال 1397 از برجام خارج شود، چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه می توان تضمینی برای عدم خروج آمریکا از برجام دریافت کرد؟ مسعود پزشکیان به سرعت از این پرسش عبور کرد و پاسخ روشنی به آن نداد و صرفا تاکید کرد که «آلترناتیوهای» زیادی پیش روی دولت اوست.
به نظر می رسد این مساله ذاتا پرتناقض و سخت است و ارتباطی به مسعود پزشکیان و دولت او ندارد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق و معمار برجام نیز زمانی که با انتقاد منتقدان مبنی بر چرایی خروج آمریکا از برجام، روبه رو شد تاکید کرد که ترامپ از پیمان پاریس هم خارج شد و این مساله ارتباطی به خلاء های قانونی برجام ندارد. تاکید ظریف بر این بود که دولت ترامپ اعتنایی به قراردادهای بین المللی نداشت و به همین دلیل، به راحتی نقض عهد می کرد؛ در نتیجه، بدون توجه به سازمان ملل و اروپا از برجام خارج شد.
در سخن ظریف، نکته مهمی وجود دارد. آنچه ترامپ با روی کار آمدنش به وجود آورد، سیاست و دیپلماسی جدیدی بود که سابقه نداشت. آمریکا از زمان ریگان و فروپاشی شوروی با قدرت تمام بر جهان حکومت می کرد. فرهنگ و اقتصاد و سیاست در ید قدرت واشنگتن بود. در دهه 90 اصطلاح «جهانی شدن» (Globalization) نقل محافل روشنفکری و اندیشکده های آمریکایی و غربی بود. آمریکا توانسته بود از طریق هژمونی سیاسی خود، اقتصاد و فرهنگ دنیا را به دست بگیرد. لازمه این کار، نفوذ در ساختارهای سیاسی و اقتصادی بین المللی بود. آمریکا قوانین مطلوب خود را به بدنه سازمان ملل تزریق کرد و بدین طریق، توانست قوانین مورد علاقه خود را «جهانی» کند. با این سیاست، آمریکا قادر بود رقبا و دشمنان خود را با سلاح «سازمان ملل» سرکوب کرده یا تسلیم نماید. این سیاست تا زمان روی کار آمدن ترامپ جواب می داد.
تیم حسن روحانی و محمدجواد ظریف با همین فرض و بینش، سراغ مذاکرات هسته ای رفته و توانستند برجام را از طریق توافق با دولت باراک اوباما به وجود آورند. آنها یقین داشتند که دولت بعدی آمریکا (چه جمهوری خواه و چه دموکرات) از برجام بیرون نخواهد رفت. ظریف منتقدان را بدبین خواند و فرض خروج از برجام را بی معنا می دانست. او تا حدی حق داشت. برجام توافقی بین المللی بود و خروج از آن، می توانست تبعات بدی برای آمریکایی که معمار قوانین جهانِ قرن 21 بود، داشته باشد.
با این حال، زمانی که ترامپ روی کار آمد، همه چیز تغییر کرد. رئیس جمهور جنجالی آمریکا از همان ابتدا نشان داد نه یک سیاستمدار جمهوری خواه عرفی بلکه یک تمامیت خواه است که هیچ قید و بندی به قوانین جهانی ندارد. او سیاست کلینتون و ریگان را قبول نداشت و معتقد بود سرمایه گذاری آمریکا روی پروژه «جهانی سازی» بیش از اندازه بوده و باعث فقیر شدن آمریکایی ها شده است. ترامپ معتقد بود آمریکا باید فرسنگ ها از پروژه جهانی سازی عقب نشینی کند و برای هر خدمتی که به ناتو، ژاپن، کره جنوبی، اسرائیل و عربستان سعودی ارائه می دهد، پول دریافت کند. حاصل سیاست ترامپ، خروج آمریکا از برخی توافقات مهم از جمله توافق پاریس بود.
رابطه آمریکا با متحدانش تغییر کرد و ناتو آسیب شدیدی دید. یکی از قربانی های تغییر سیاست در آمریکا «برجام» بود. توافق هسته ای ایران و 5+1 قربانی شیفت تاریخی ترامپ شد و تاریخ دیپلماسی کشور را به مسیری دیگر برد.
تناقض «توافق و عدم توافق با آمریکا» از زمان خروج آمریکا از برجام به بعد، وارد مرحله ای جدید و پیچیده شده است. این تناقض و معضل با پارادوکس «جهانی سازی و عدم جهانی سازی» پیوند خورده است. ایران با دو تفکر متناقض در آمریکا رو به رو است که هر لحظه ممکن است جای دیگری را بگیرند. یک تفکر قوانین آمریکایی شده سازمان ملل و نهادهای جهانی را قبول دارد و بر مبنای آن عمل می کند و تفکر دیگر، زیر میز زده و منکر این قوانین است. میان این دو تفکر دیواری آهنین وجود دارد. آمریکا در جنگی سیاسی میان این دو تفکر گرفتار است اما تاثیر این جنگ بر کشورهایی مانند ایران بیشتر بوده است. منتقدان توافق با آمریکا مدعی اند اگر دولت ایران با طرفداران جهانی سازی توافق کند، هیچ تضمینی وجود ندارد که صاحب تفکر دیگر به محض قدرت گرفتن، آن توافق را از بین نبرد. پاسخ قطعی و قانع کننده ای برای این معضل وجود ندارد؛ اما باید این را هم در نظر داشت که بدون توافق و گفتگو نیز چیزی حل نمی شود و مشکل پابرجا خواهد ماند.
مسیر ایران بعد از ترامپ/ دوراهی سخت پزشکیان در سال 2024
حالا بهتر است تناقض بالا را کمی بهتر و جزئی تر بنگریم و آن را در مختصات سیاسی ایران بررسی نماییم. ایران بعد از خروج ترامپ از برجام وارد یک دوره سخت و پر نوسان شد. دولت روحانی مجوز لازم برای گفتگو با ترامپ را دریافت نکرد.
از آن سو، اصولگرایان به روحانی فشار می آوردند که برای تامین مایحتاج کشور به شرق روی بیاورد. بعد از روی کار آمدن شهید رئیسی، دوری از غرب و گرایش به شرق شدت گرفت. بین ایران و چین پیمان اقتصادی بسته شد. ایران به عضویت بریکس درآمد و یکی از اعضای پیمان شانگهای هم شد. با این حال، درآمدهای کشور همچنان پایین ماند. میزان فروش نفت بیشتر شد اما ایران مجبور شد، بشکه های نفت خود را با قیمتی پایین تر عرضه کند. از آن سو، جنگ اوکراین باعث تضعیف جایگاه سیاسی یکی از غول های شرق یعنی روسیه گردید و این مساله بر ایران نیز تاثیر گذاشت. اگرچه روابط تجاری ایران و روسیه به علت تحریم روسیه بیشتر شد اما قدرت سیاسی روسیه کم شد و دیگر نمی توانست کشورهای اروپایی را به سمت توافق با ایران شوق دهد. همچنین، کمک ایران به روسیه نیز باعث سوء ظن اروپایی ها به ایران گردید.
در این شرایط، دولت مسعود پزشکیان روی کار آمده است. پزشکیان عملا مدعی شد که رویکرد شرق گرایی دولت رئیسی شکست خورده است و باید بار دیگر بساط مذاکره با آمریکا را فراهم کرد. اما رئیس جمهور منتخب به خوبی می داند که شانس ترامپ برای پیروزی بر بایدن و ورود به کاخ سفید در سال 2024 بیشتر است. تیم سیاست خارجی او از حالا به فکر فراهم کردن شرایط برای مذاکره با ترامپ هستند. شکی نیست که سیاستمدارانی مانند ظریف و عراقچی زبان بایدن را بهتر از ترامپ بلدند و ترجیح می دهند با رئیس جمهور فعلی آمریکا به توافق برسند اما به نظر می رسد با وجود مخالفت شدید منتقدان و اصولگرایان، آنها سرانجام به مذاکره با ترامپ تن بدهند.
در همین رابطه، رضا مجیدزاده، کارشناس مسائل بینالملل مدعی شد: «میتوان گفت که رئیس ستاد انتخاباتی مسعود پزشکیان، یعنی علی عبدالعلیزاده، مهمترین سیگنال سیاست خارجی دولت چهاردهم را در بحبوحه کارزار انتخاباتی رئیس دولت چهاردهم ارسال کرد که مبنی بر آمادگی ایران برای مذاکره مستقیم حتی با شخص دونالد ترامپ، یکی از نامزدهای کنونی انتخابات جاری ریاست جمهوری آمریکا، بود» (اینجا بخوانید).
هنوز معلوم نیست سرانجام طرح دیپلماتیک تیم مسعود پزشکیان چه می شود. آنچه مشخص است این است که پزشکیان با یک دوراهی سخت مواجه است؛ یک دوراهی که از هر سو به مانعی بزرگ برخورد می کند. اگر بایدن به قدرت برسد، تناقض «جهانی شدن و جهانی نشدن» مطرح می شود و دولت ایران باید بار دیگر این فرض را بگیرد که اگر ترامپ در سال 2028 بیاید، به توافق هسته ای جدید یا برجام احیاء شده پایبند می ماند یا نه؟ اگر هم ترامپ به قدرت برسد، باید با اصولگرایان و منتقدان داخلی روبه رو شود که معتقدند نباید با دیوانه ای که سردار سلیمانی را به شهادت رساند و این همه آسیب به کشور زد، مذاکره کرد و او را در جایگاه برتر نشاند. باید دید پزشکیان از پس این دوراهی سخت بر می آید یا نه.
منبع: خبر فوری
دیدگاه تان را بنویسید