کد خبر: 453911
تاریخ انتشار :

مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد و ..!

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

مسمومیت1 مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد و ..!
ترم آخر کاردانی فوریت‌های پزشکی بودم، براساس برنامه تحصیلی باید برای کارآموزی به یکی از پایگاه‌های اورژانس تبریز می‌رفتم. با هماهنگی‌های انجام شده با استادم آقای اسماعیل نوروزی، برای نخستین شیفت کارآموزی‌ام به پایگاه 205(پایگاه راه‌آهن) تبریز اعزام شدم.
به گزارش نامه نیوز قبل از رفتن به پایگاه باید شلوار پارچه‌ای مشکی و پیراهن فرم می‌گرفتم. پیراهن فرم داشتم و برای اینکه خوش تیپ باشم شلوار شیک سورمه‌ای رنگ و گران قیمت پارچه‌ای خریدم و با ظاهری آراسته روانه پایگاه شدم.
همکاران شیفت آن روز؛ داورنیا و حامدی از همکاران با سابقه اورژانس تبریز بودند. بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی مختصری با شرایط و ضوابط کاری و تجهیزاتی آماده کار شدم اما استرس و ترس عجیبی دردلم بود. در فکر و خیال خودم بودم که ناگهان صدای اپراتور مرکز بی سیم آمد و آقای داورنیا با ضربه‌ای به شانه‌ام مرا از اوهام درآورد.
مأموریت اعلام شده؛ مسمومیت با لوله بازکن بود. سریع اعزام شدیم و به محل رسیدیم. هم هیجان داشتم و هم استرس فراوان. در راه همه آنچه آموخته بودم در ذهنم مرور کردم. همزمان همکاران لحظه به لحظه اطلاعات بیمار را می‌گرفتند.
بیمار مردی حدود 65 ساله بود که مایع لوله بازکن را به جای آبمیوه سرکشیده بود. آن طور که فهمیدیم مایع لوله بازکن در بطری نوشیدنی ریخته شده و مصدوم به اشتباه آن را نوشیده بود. تا همکارانم کارهای مقدماتی درمانی را انجام دادند مشخصات بیمار را گرفتم. خانواده تحصیلکرده‌ای بودند و علائم و نشانه‌ای از عمدی بودن این اتفاق در کار نبود.
علائم بیمار گرفته و رگ و سرم برایش وصل شد. از طرفی برای اینکه بیمارحالش به هم نخورد او را به طور نشسته به داخل آمبولانس انتقال دادیم. از طرفی برای کارهای درمانی و جلوگیری از خطر اسپیراسیون (برگشت محتویات معده به راه تنفسی) به همراه آقای حامدی کنار بیمار در کابین عقب نشستیم و به سمت بیمارستان سینا رفتیم. تازه در آن لحظات معنای واقعی استرس و اضطراب را فهمیدم. خیابان شلوغ و مسیر کامل بسته بود. شاید مردم ندانند اما در این لحظات خاص، استرس و فشاری که به روح و جسم تکنیسین وارد می‌شود قابل وصف نیست. یک چشم‌مان به بیمار بود و یک چشم‌مان هم به خودروهایی بود که به آمبولانس راه نمی‌دادند!!!
در آن گیر و دار ناگهان بیمار دچار حالت تهوع شد و مایع اسیدی لوله بازکن را بالا آورد. این اتفاق برای بیمار بسیار خطرناک بود و می‌توانست عوارض بدی برای او داشته باشد. فکرم پیش بیمار بود و آنقدر استرس داشتم که متوجه نشدم که لکه‌هایی از ترشح معده بیمار روی شلوار من افتاد.
وارد بیمارستان سینا شدیم که همکلاسی‌ام، محمد حسن زارعی را دیدم که بخش اورژانس سینا کار دانشجویی شیفت برداشته بود. بیمار را سریع تحویل بخش دادیم و به پایگاه برگشتیم.
در حال لکه‌ گیری شلوارم در حیاط پایگاه بودم که صدای خنده همکارانم مرا به خود آورد. شوخی می‌کردند و به اینکه چه بلایی سر تیپم آمده بی‌وقفه می‌خندیدند.
آن روز سخت تمام شد و من که روز پراسترس کاری را گذرانده بودم به خانه برگشتم و در نخستین اقدام شلوارم را شستم تا برای شیفت بعدی‌ام تمیز باشد. وقتی شلوار را روی بند می‌انداختم ناگهان متوجه سوراخ‌های ‌ریزی شدم که جای لکه‌های ترشح شده از معده بیمار روی شلوارم ایجاد شده بود. یک لحظه شوکه شدم. با خودم فکر کردم اگر این مواد چنین تأثیری روی شلوارم داشته، با معده و اندام‌های بیمار چه کرده است!!! سریع به همکلاسی‌ام که شیفت بیمارستان بود زنگ زدم و سراغ بیمار میانسال مان را گرفتم. او پس از سلام و احوالپرسی گفت: متأسفانه بیمار بعد از رفتن شما به‌دلیل مسمومیت شدید جان باخت.
یک لحظه یخ کردم. حسابی به هم ریخته بودم. نخستین روز کاری‌ام بود و می‌خواستم بهترین روز باشد اما... کمی نشستم و با خودم گفتم گرچه امروز نتوانستم جان بیمار را نجات دهم اما نباید ناامید شوم. بدون شک افراد زیادی به ما احتیاج دارند.
منبع: ایران

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها