کد خبر: 481015
تاریخ انتشار :

روزگارم با لو رفتن ازدواج دومم سیاه شد!

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز ، دربرابرش ایستادم و گفتم نمی‌توانم خواسته‌های جورواجورش را برآورده سازم. بی‌معطلی موضوع ازدواج مخفیانه‌مان را به همسرم اطلاع داد و روزگارم سیاه شد. از دو هفته قبل مغازه را به شاگردم سپردم و از تهران به مشهد آمدم. در این مدت خانه دوست قدیمی‌ام بودم که همسرم ردم را پیدا کرد و خودش را رساند. با دادو بیدادی که راه انداخته بود، اعصابم را به‌هم ریخت، نفهمیدم چطور دستم رویش بلند شد و متاسفانه ضربه‌ای که به سرش زدم، جمجمه‌اش را دچار آسیب کرده و کارمان به کلانتری کشیده شده است. من و فریبا هشت سال قبل با عشق و علاقه ازدواج کردیم. روزهای اول زندگی شیرینی داشتیم و پس از مرگ پدرش تمام فکر خود را درگیر خانواده‌اش کرده بود. اصلا به من رسیدگی نمی‌کرد و با شلخته‌بازی‌هایش عذابم می‌داد. اقوام و آشنایان می‌گفتند مدتی بگذرد، درست می‌شود و سه‌ سال گذشت و هرروز اوضاع زندگی‌مان بدتر می‌شد. من هم به‌جای آنکه دنبال حل مشکلاتم باشم، خطا کردم و دست آخر هم دل باخته دروغین میترا شدم. این زن که شیشه مصرف می‌کند، فقط می‌خواهد مرا تیغ بزند، یک‌بار سه برگ از دسته‌چکم را کش رفت و یک‌بار هم عابربانکم را دزدید. ای کاش... منبع : رکنا

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها